The Effective Factors in Political Participation of Political and Engineering Students of Tehran University

Document Type : Science - Research (Political Science)

Authors

1 Faculty member of Shahed University

2 M.A. in Political Sociology of Islamic Revolution from Shahed University

Abstract

Political Knowledge, Vol.6, No.2, Autumn 2010 & Winter 2011


The Effective Factors in Political Participation of Political and Engineering Students of Tehran University


Dr. Zahid Ghaffari Hashjin


Dr. Abd Al.Reza Beiginia


Akram Tasmim Ghat'ie


This paper seeks to study the factors which are effective in the political participation of the University of Tehran’s students of politics and engineering. The research is an applied one and its method is descriptive and analytical. The data were collected by distribution of questionnaires. The research population was 3920 students at the University of Tehran. Based on Cochran formula, the sample size was 352 of the students. Firstly, according to the branch of the study, the stratified sampling was done and then according to the population of each group random sampling was conducted. The data collection instrument was a questionnaire designed by the researcher. The questionnaire comprised 40 items of close-ended and open-ended questions based on Likert spectrum. The data were processed and analyzed by SPSS. According to the study it was signified that the students of politics were more influenced by their course of study. The students of engineering, however, were more influenced by the political environment of their faculty. The relation between the city of the faculty and the political participation was not a meaningful one. The students’ motivation for political participation was different in the two groups. So, in the group of the students of politics, the major motivations were friends and family at first. Also, the political motivation made a major contribution to the political participation. In the group of students of engineering, however, friends and political environment were more influential than other motivations.

Keywords

Main Subjects

 

مقدمه

امروزه مشارکت سیاسی به عنوان مهمترین شاخص توسعه سیاسی ملّت‏ها به امری گریز ناپذیر تبدیل شده است. این امر در کشورهای جهان سوم که گذار از سنت به مدرنیته را تجربه می‏کنند به شکلی حساس‏تر خود را نشان می‏دهد. دولت‏ها نیز ناچارند برای کسب مشروعیت به مشارکت سیاسی تن در دهند. از طرف دیگر میزان بالای مشارکت سیاسی مردم در زمینه تصمیمات و خط مشی‏های سیاسی بر فرهنگ توسعه یافته و توسعه یافتگی فرهنگ سیاسی آن جامعه دلالت دارد1. از منظر دینی، مشارکت سیاسی فعّال و حسّاسیت نسبت به سرنوشت خود و جامعه، نه تنها یک حق، بلکه یک تکلیف حتمی و ضروری و ارزشی مطلوب برای دانشجویان و عموم جامعه است. از این رو بررسی نقش، جایگاه و کارکردهای دانشجویان در نظام سیاسی و ضرورت بهره‏مندی جامعه از توانمندی‏های دانشجویان در اداره امور می‏تواند یکی از شرایط اجتناب ناپذیر توسعه سیاسی و اجتماعی باشد.

سیاسی بودن دانشجو در حدی که در برابر سرنوشت خود و جامعه حساس باشد؛ نسبت به مسائل داخلی و خارجی و جریان‏های موجود از بینش و تحلیل سیاسی برخوردار باشد؛ از جمله ضرورت‏های حیات سیاسی دانشجویان و لازمه توسعه سیاسی است. همچنین تبیین کارکردهای دانشگاه به عنوان یکی از بخش‏های ساختار فرهنگی کشور و نقشی که دانشجو در این زمینه به عهده دارد به خوبی مبین ضرورت مشارکت سیاسی دانشجویان است.

بر این اساس، تبیین مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی دانشگاه تهران و عوامل مؤثر بر آن، موضوع پژوهش حاضر است. در واقع مسئله‏ی کانونی پژوهش این است که «سهم هر یک از عوامل مورد نظر بر مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی تا چه اندازه مؤثر است؟» با توجه به این ضرورت‏ها است که فعّالیت سیاسی دانشجویان به عنوان قشری نقّاد، پرسشگر و آرمان‏خواه مورد مطالعه قرار داده می‏شود و اهمیت نقش دانشجویان را در تعیین سرنوشت کشور نشان دهد. از طرفی مقایسه مشارکت سیاسی دانشجویان رشته‏های علوم سیاسی و فنی دانشگاه تهران و بررسی دلایل مشارکت سیاسی هر دو گروه نیز مورد توجه قرار گرفته است.

1. مبانی نظری

برای تبیین مشارکت سیاسی و اصولاً هر گونه رفتار سیاسی در کلی‏ترین سطح دو دیدگاه رقیب وجود دارد: انتخاب عاقلانه و مکتب جامعه شناختی. در مکتب انتخاب عاقلانه که آنتونی داونز2 مهمترین نظریه‏پرداز آن است، هر گونه رفتار سیاسی حاصل تصمیم فردی بازیگر است که به طور عاقلانه از میان گزینه‏های مختلف که در یک وضعیت خاص پیش روی اوست گزینه‏ای را انتخاب کند که به بهترین نحو اهداف او را تأمین می‏نماید. آنتونی داونز در چهار چوب مکتب انتخاب عاقلانه تبیینی تئوریک از رفتار رأی دهی مردم ارائه داده است که می‏تواند به برخی انواع دیگر مشارکت سیاسی نیز قابل تعمیم باشد3. هر رأی دهنده بالقوّه بر اساس محاسبه عقلانی عمل می‏کند و در جریان مبارزه انتخاباتی با ارزیابی دولتی که بر سر کار بوده و مقایسه آن با ادعاها و برنامه‏های احزاب مخالف و با در نظر گرفتن منافعی که انتظار می‏رود از پیروزی این یا آن حزب عاید شخص او شود دست به گزینش می‏زند. رأی دهندگان انتخاب کنندگان عاقلی‏اند که شرکت در انتخابات را وسیله‏ای برای تأمین منافع شخصی خود تلقی می‏کنند (سید امامی، 1386، ص63). اولسون4 معتقد است که نفع شخصی عقلانی فرد را وادار می‏کند که هزینه‏های مشارکت در گروه یا عمل جمعی را در مقابل منافع آن بسنجد. وی عقلانیت را عامل قوی برای مشارکت سیاسی می‏داند. داونز و اولسون هر دو بر عقلانیت در مشارکت سیاسی تأکید دارند (راش، 1377 ،ص 136).

در مکتب جامعه‏شناختی، عمل فردی و گروهی برگرفته شده از ارزش‏ها و هنجارهای موجود در جامعه است؛ لذا تحلیل مشارکت سیاسی در پرتو مطالعه عواملی چون شرایط جامعه‏پذیری سیاسی افراد، فرهنگ سیاسی، سیستم‏های گروهی و سایر شرایط مربوط به محیط اجتماعی امکان پذیر می‏شود. یکی از نظریه‏های جامعه‏شناختی نظریه منابع است که در آن ادعا می‏شود برخی منابع اجتماعی و اقتصادی- از جمله تحصیلات، شغل و درآمد- بر مشارکت سیاسی افراد تأثیر می‏گذارند. دسترسی نابرابر افراد به اینگونه منابع در شکل‏گیری سبک زندگی، شبکه‏های اجتماعی و انگیزه‏های افراد مؤثّر است. بنابر این رفتار مشارکتی افراد را باید بر حسب عضویت آنان در گروه‏های شغلی، تحصیلی و غیره توضیح داد (سید امامی، 1386 ، ص65 ).

1-1. دیدگاه هانتینگتون

هانتینگتون5 و نلسون6 مشارکت سیاسی را از عوامل اصلی توسعه سیاسی می‏دانند. آنان مشارکت سیاسی را تابع دو عامل نگرش و اولویت‏های نخبگان سیاسی و وضع گروه‏ها و انجمن‏ها و نهادهای اجتماعی واسطه در خود جامعه می‏دانند و معتقدند که فرایند توسعه اقتصادی و اجتماعی از طریق دو مجرا می‏تواند سرانجام به گسترش مشارکت سیاسی و اجتماعی بیانجامد:

الف. مجرای تحرک اجتماعی به این معنی که کسب منزلت‏های بالاتر اجتماعی به نوبه خود در فرد احساس توانایی و نگرش‏های معطوف به توانایی و تأثیر نهادن بر تصمیم‏گیری‏های دستگاه‏های عمومی را ایجاد می‏کند و این عوامل ذهنی در مجموع می‏تواند مشوق مشارکت در سیاست و فعالیت‏های اجتماعی باشد. در این حالت منزلت اجتماعی بالاتر و احساس توانایی و مؤثر بودن از نظر سیاسی به عنوان متغیرهای میانی، مشوّق مشارکت اجتماعی و سیاسی می‏شود. به نظر این دو نویسنده، از میان متغیرهای منزلتی، میزان سواد یا تحصیلات فرد بیشترین تأثیر را بر مشارکت سیاسی دارد.

ب. مجرای سازمانی یعنی عضویت و مشارکت فعّال در انواع گروه‏ها و سازمان‏های اجتماعی (اتحادیه‏های شغلی و صنفی، گروه‏های مدافع علائق خاص و نظایر آن‏ها) است که احتمال مشارکت در فعالیت اجتماعی و سیاسی را بیشتر می‏کند. این عوامل در جوامعی که فرصت‏های تحرک فردی در آن‏ها محدودتر است، اهمیت بیشتری دارد زیرا همانطور که گفته شد فرد برای رسیدن به وضع اجتماعی و اقتصادی بهتر به عنوان آخرین راه حل به فعالیت در سازمان‏های اجتماعی یا احزاب سیاسی می‏پردازد اما بطور کلی دخالت در فعالیت سازمان‏ها در تبیین تفاوت سطوح مشارکت سیاسی، از منزلت اجتماعی- اقتصادی مهم‏تر است (رضایی، 1375، صص 56-54).

1-2. دیدگاه پری7

پری معتقد است که باید سه جنبه از مشارکت سیاسی یعنی شیوه مشارکت، شدت وکیفیت آن را بررسی کرد. منظور وی از شیوه مشارکت این است که مشارکت چه شکلی به خود می‏گیرد آیا رسمی است یا غیر رسمی و استدلال می‏کند که شیوه مشارکت برطبق فرصت، میزان علاقه، منابع در دسترس فرد و نگرش‏های رایج به مشارکت در جامعه و به ویژه این که آیا مشارکت تشویق می‏شود یا نمی‏شود فرق دارد. منظور از شدت، سنجش تعداد افرادی است که در فعالیت‏های معین شرکت می‏کنند و هم تعداد دفعات مشارکت آنان است که باز هم ممکن است بر طبق فرصت‏ها و منابع فرق کند. کیفیت به میزان اثر بخشی که در نتیجه مشارکت به دست می‏آید و سنجش تأثیر آن بر کسانی که قدرت را اعمال می‏کنند و نیز بر سیاستگذاری‏ها مربوط می‏شود. کیفیت هم بر طبق فرصت‏ها و منابع از جامعه‏ای به جامعه دیگر و از موردی به مورد دیگر فرق می‏کند (راش، 1377، صص124- 123).

1-3. دیدگاه رابرت دوز8 و مارتین لیپست9

به نظر لیپست کشورهایی که به همراه رشد اقتصادی از طبقه متوسط بالاتری برخوردار باشند دموکراتیک‏تر از کشورهایی هستند که این زمینه در آن‏ها کمتر می‏باشد. او در این رابطه به ویژگی‏های طبقه متوسط به عنوان مؤلّفه‏های مثبت برای توسعه دموکراتیک اشاره دارد.

لیپست و دوز در تجزیه و تحلیل رفتار سیاسی و مشارکت مردم در کشورهای امریکا و کانادا، بریتانیا و استرالیا بر عوامل و متغیرهایی تأکید می‏ورزند که به اعتقادشان بر مشارکت سیاسی تأثیر مهمی دارد ولی شدّت و الگوی این تأثیرگذاری ثابت نبوده است. مهمترین این عوامل عبارتند از: باورهای مذهبی، جنسیت، سن، نژاد، روستایی یا شهری بودن افراد، طبقه اجتماعی و پیوندهای منطقه‏ای. ازنظر آنان در کشورهای فوق بجز امریکا عواملی مانند سن و جنسیت از جمله متغیرهای مهم مؤثر بر مشارکت سیاسی می‏باشند. همان‏طور که گفته شد شدّت تأثیرگذاری عوامل مذکور در همه کشورها به یک اندازه نبوده و نمی‏توان به یک الگوی چندان ثابتی در رفتار مشارکتی شهروندان در آن دست یافت. به عنوان نمونه بین موقعیت‏های اجتماعی افراد جامعه و پنداشته‏های سیاسی و گرایش‏های عقیدتی و حزبی آنان رابطه ثابتی وجود ندارد، به طوری که بسیاری از افرادی که وضعیت اقتصادی مطلوبی ندارند، در فعالیت‏های سیاسی به نفع احزاب محافظه کار و افراد سرمایه‏دار رأی می‏دهند و برعکس (لیپست و دوز، 1373، ص396).

1-4. دیدگاه میلبراث10 و گوئل11

میلبراث وگوئل در تبیین مشارکت سیاسی از هفت عامل عمده نام می‏برند. این عوامل عبارتند از: محرک(انگیزه سیاسی)، موقعیت اجتماعی، ویژگی‏های شخصی، محیط سیاسی، مهارت، منابع و تعهد. منظور از محرک سیاسی عواملی از قبیل مناظره‏های سیاسی، تعلق خاطر نسبت به یک سازمان درگیر فعالیت‏های سیاسی و دسترسی به اطلاعات درست می‏باشد. منظور از ویژگی‏های شخصیتی عبارت است از خصوصیاتی چون اجتماعی بودن، برون‏گرایی و نظایر این‏ها. افرادی با خصوصیات مذکور هم بیشتر خود را درگیر مسایل سیاسی می‏کنند. پایگاه اجتماعی با شاخص‏هایی چون میزان تحصیلات، موقعیت محل سکونت، تعلق طبقاتی و قومیت سنجیده می‏شود. محیط سیاسی عبارت است از محیطی که افراد درآن بسر می‏برند. به عنوان مثال فرهنگ سیاسی معینی می‏تواند او را نسبت به مشارکت در مسایل سیاسی تشویق کرده و یا بازدارد. منظور از مهارت، توانایی تحلیل قدرت سازماندهی، مهارت در سخنرانی‏ها و خطابه. منظور ازمنابع اشاره به منابع مالی غیر نقدی است که می‏تواند در قالب تماس‏ها و روابط افراد با دولت‏مردان و دبیران احزاب باشد. منظور از تعهد، تعلق خاطر نسبت به یک سازمان، گروه، حزب و یا فرد خاصی است که این پیوند و دلبستگی نسبت به موارد مذکور هم بر مشارکت سیاسی افراد تأثیر قابل ملاحظه‏ای دارد. برای مثال هر چه فرد بیشتر در معرض انگیزه‏های سیاسی به صورت بحث درباره سیاست، تعلق به سازمانی که به شکلی به فعالیت سیاسی می‏پردازد یا دسترسی داشتن به اطلاعات سیاسی مربوط قرار داشته باشد، احتمال مشارکت سیاسی بیشتر است. اما مشارکت سیاسی بر طبق ویژگی‏های شخصی فرد نیز فرق می‏کند. شخصیت‏های اجتماعی‏تر، مسلط‏تر و برون‏گراتر، بیشتر احتمال دارد که از نظر سیاسی فعال باشند (راش، 1377، ص 138).

1-5. دیدگاه رابرت دال12

رابرت دال در توصیف مبانی رفتار سیاسی ملّت‏ها به عقاید سیاسی و بویژه عقاید فعالان سیاسی جامعه اعتقاد دارد. پرسش اساسی دال این است که عقاید سیاسی تا چه اندازه عمل سیاسی مردم یک جامعه را تعیین می‏نماید. وی عقیده دارد که برای فهم میزان تأثیر عقاید در رژیم‏ها ابتدا لازم است عوامل تعیین کننده عقاید سیاسی فعّالان سیاسی جامعه بررسی شود. به نظر دال کسی نمی‏تواند تأثیر عقاید و عمل سیاسی خود و دیگران را انکار نماید. وی در ادامه بحث خود سؤال مهمتری را مطرح می‏کند؛ اگر عقاید مردم در نظام سیاسی دخالت دارد و نوع رژیم آن جامعه را مشخص می‏کند باید این پرسش را مطرح کرد که «عقاید چه کسانی بیشترین تأثیر را در نظام سیاسی یک جامعه دارد؟» تأکید دال بیشتر روی عقاید گروهی از مردم است که وی آن‏ها را به عنوان«فعالان سیاسی» معرفی می‏کند13 (فیرحی، 1377، صص59- 58 ).

1-6. مکتب جامعه پذیری سیاسی

از مهم‏ترین آثار جامعه پذیری سیاسی این است که در رفتارهای گوناگون سیاسی و اجتماعی اعم از رأی دادن، حمایت از احزاب سیاسی، شرکت در راه پیمایی‏های سیاسی، مبارزات انتخاباتی، تبلیغات سیاسی، شرکت در مجامع منفی و جز آن مشاهده می‏شود (قوام، 1374، ص 78). در مورد جامعه‏پذیری و اجتماعی شدن سه نگرش وجود دارد: 1- نگرش انسان شناسانه، 2 – نگرش روان‏شناسانه و 3 - نگرش جامعه شناسی سیاسی. در اینجا تنها به دیدگاه برخی صاحب نظران جامعه شناسی سیاسی اشاره می‏شود.

1-6-1. دیدگاه لوسین پای14

پای برای جامعه‏پذیری به سه مرحله معتقد است: 1- فرایند جامعه پذیری پایه که در این مرحله کودک با فرهنگ جامعه آشنا می‏شود، هویت خود را پیدا می‏کند.
2 - جامعه پذیری سیاسی که به واسطه آن فرد نسبت به جهان سیاسی خود آگاهی یافته، نحوه فهم حوادث سیاسی و نحوه قضاوت در مورد آن‏ها را کسب می‏کند. در این مرحله فرهنگ سیاسی جامعه را در خود درونی می‏کند. 3- فرایند گمارش سیاسی، یعنی زمانی که فرد در ورای نقش منفعلانه شهروندی و مشاهده‏گر حرکت نموده به یک شهروند مشارکت کننده فعال تبدیل می‏شود.

1-6-2. دیدگاه آلموند15

یکی از راه‏هایی که نظام به حمایت از خود و حفظ خود می‏پردازد از طریق جامعه پذیری سیاسی می‏باشد لذا هر نظام سیاسی که به دنبال بقای خود باشد؛ بایستی در میان اعضای خود انتظارات حمایتی را رشد دهد. به همین لحاظ به اعتقاد آلموند فرایند جامعه پذیری سیاسی اساساً تعیین کننده ثبات فرهنگ سیاسی و ساختار جامعه در گذر زمان می‏باشد. از نظر آلموند جامعه پذیری سیاسی هرگز واقعاً پایان نمی‏پذیرد و در سراسر زندگی فرد ادامه می‏یابد16.

1-6-3. دیدگاه هس17 و تورنی18

از جمله افرادی که جامعه پذیری سیاسی را از زاویه یادگیری ارزش‏ها، نگرش‏ها و رفتارها مد نظر قرار داد؛ هس و تورنی بودند. تورنی در تحقیق خود به این نتیجه رسید که تمایلات و آمادگی‏های روانی لازم برای یادگیری سیاسی تا سنین 13– 12 سالگی به خوبی در افراد تثبیت می‏شود. آن‏ها چهار مدل برای جامعه پذیری سیاسی ارائه دادند: مدل انباشت، مدل همانندی، انتقال نقش و مدل شناختی- رشدی. این چهار مدل بیانگر فرایندهایی است که در شرایط خانواده، محیط مدرسه و به طور کلی جامعه بر اکتساب دانش سیاسی و نگرش مدنی افراد تأثیر می‏گذارند (اختر شهر، 1386، صص 80 – 72).

در جمع‏بندی نظریه‏ها و دیدگاه‏های مختلف ارائه شده راجع به مشارکت سیاسی باید اشاره کرد که این مقاله به ترتیب مبتنی بر ترکیب بخشی از دیدگاه‏ها و نظرات میلبراث، دال، هانتینگتون، پری و تاحدی برخی از دیدگاه‏های جامعه پذیری سیاسی است.

2. پیشینه پژوهش

تحقیقات لایگلی19 نشان می‏دهد که داشتن دوستان فعال در امور سیاسی موجب افزایش احتمال مشارکت خود افراد می‏شود. وی نتیجه می‏گیرد بحث با دوستانی که به سیاست علاقه‏مند هستند یا به فعالیت سیاسی می‏پردازند، می‏تواند در یادگیری فرد به فعالیت در امور سیاسی کمک کند (McClurg, 2003, pp.48-64). در تحقیقی تحت عنوان «مشارکت سیاسی جوانان» علاقه سیاسی را عاملی مهم برای شرکت در فعالیت‏های سیاسی می‏داند. در تحقیق مورد اشاره به تفاوت فرهنگ‏های سیاسی سه دسته از کشورهای اروپایی نیز اشاره شده است. نتیجه تحقیق حاکی از آن بوده که کشورهای آلمان، دانمارک، هلند و تا حدودی انگلیس از فرهنگ مدنی پیشرفته‏تری برخوردار بوده‏اند. فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و بلژیک در گروه دیگر قرار گرفته‏اند. با توجه به مشارکت در انتخابات (تا سال 1990م.) جمهوری فدرال آلمان از جمله کشورهایی بوده است که میزان مشارکت در انتخابات، در آن کشور نسبتاً بالا گزارش شده است. تفاوت میان کشورها را از نظر مشارکت سیاسی می‏توان تا حدودی به دلیل سنت‏های سیاسی فرهنگی و یا ملی آنان دانست (2008, pp. 541-555 Gaiser & Rijike,).

 وفادار (وفادار، 1375) در تحقیق خود تحت عنوان «دموکراسی، برداشت مردم و دانشجویان» به بررسی نگرش مردم و دانشجویان نسبت به انتخابات پرداخته است. مهم‏ترین عاملی که بر انتخابات به عنوان رفتار سیاسی تأثیر داشته، مشروعیت به خصوص مشروعیت مسئولین بوده است یعنی عملکرد مسئولین و درنتیجه میزان پذیرش آنان توسط مردم، بیشترین تأثیر را بر شرکت در انتخابات داشته است. یعنی عامل «اعتماد به مسئولین» باعث شده که مردم و دانشجویان نیز عملاً در مسائل کشور بیشتر دخالت کنند. شرایط اجتماعی مانند از جمله امنیت اجتماعی و مسائل اقتصادی از جمله عوامل مهم تأثیرگذار هستند که وجود «امنیت» به عنوان یکی از نیازهای اساسی هم در عمل و هم در نظر مردم، در خصوص مسائل کشور تأثیر دارد. سه متغیر تحصیلات، وضعیت اقتصادی و گرایش مذهبی با متغیرهای اجتماعی همبستگی داشته‏اند. قابل ذکر است که متغیر«تحصیلات» تأثیر کاهنده داشته، به طوری که با افزایش سطح تحصیلات، علاقه بـه شرکت در انتخـابات کاهش یافته است.

سیف زاده (سیف زاده، 1373) در یک پژوهش اسنادی به دنبال آن بوده است که اولاً چرا در کشورهای در حال توسعه مشارکت سیاسی یا اصلاً وجود ندارد و چنانچه وجود داشته باشد برای بخش عظیمی از جامعه به تکلیف مردم در حمایت از خواسته‏های دولت‏مردان محدود می‏شود و بخش معدودی از جامعه نیز به مشارکت سیاسی منفعل یا بیگانگی سیاسی روی می‏آورند؟ ثانیأً پژوهشگر به دنبال یافتن پاسخ به این سؤال است که چرا عده‏ای حق تقاضای خود را از حکومت با توسل به انواع خشونت سیاسی مانند بلوا، شورش، ترور و کودتا بروز داده و این شیوه را جایگزین تکلیف حمایتی خود از حکومت می‏نمایند. ثالثاً چه شرایطی جهت تبدیل این نوع مشارکت خشونت آمیز به مشارکت تقاضامند غیر خشونت آمیز وجود دارد؟ وی الگوهای نظری مختلفی را که در مورد علل تداوم مشارکت منفعلانه ارائه شده‏اند، مورد مطالعه قرار داده است. ایشان با استفاده از مدل کارکردی ساختاری پارسونز به تبیین تحول مشارکت منفعلانه به مشارکت فعالانه سیاسی پرداخته است و کارکردهای چهارگانه اقتصادی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی را جهت این تحول مشخص نموده است. محقق به تقدم کارکرد فرهنگی برای صورت دادن به این تحول معتقد بوده است. به نظر وی پیدایش فرهنگ تعاون به جای فرهنگ فرمانروایی، فرهنگ تولید به جای فرهنگ مصرف، و فرهنگ سعد- تدبیری و خطرپذیری به جای فرهنگ شوم- تقدیری و محافظه کاری، در موفقیت این الگو نقش اساسی دارد.

سید امامی (سید امامی، 1384) در پژوهشی تحت عنوان «سنجش اشکال و سطوح مشارکت سیاسی دانشجویان و نگرش‏های آنان درباره مشارکت سیاسی» در سطح دانشگاه‏های شهر تهران با استفاده از روش پیمایشی و بهره‏گیری از ابزار پرسشنامه با هدف پاسخ به برخی سؤالات از جمله: جوانان چقدر به مشارکت سیاسی علاقه دارند؟ چگونه اخبار سیاسی را دنبال می‏کنند؟ چه نوع فعالیت‏هایی را به عنوان انواع فعالیت‏های سیاسی که در آن شرکت داشته‏اند گزارش می‏کنند؟ نگرش آنان نسبت به مشارکت سیاسی چیست و چه نوع فعالیت سیاسی را مؤثر می‏دانند؟ آیا در خود کفایت سیاسی لازم را برای تأثیرگذاری بر عرصه سیاسی می‏یابند؟، پرداخته است. بر اساس یافته‏های پژوهش، حدود نیمی از دانشجویان به سیاست خیلی یا تا حدودی اظهار علاقه کرده‏اند. مهمترین منبع کسب اخبار و اطلاعات سیاسی برای اغلب دانشجویان تلویزیون و سپس روزنامه‏ها و سایت‏های اینترنتی است. رأی دادن در انتخابات مهمترین نوع مشارکت سیاسی برای بیشتر پاسخگویان بوده است. دومین نوع مشارکت سیاسی رأی ندادن یا رأی سفید و یا باطل بوده است. 38/0 پاسخگویان در نشست‏های سیاسی مشارکت داشته‏اند. همکاری با احزاب یا جناح‏های سیاسی در حد نسبتاً محدودی صورت گرفته، اما فعالیت‏های سیاسی در دانشگاه از سوی تعداد بیشتری از دانشجویان اعلام شده است. اکثر دانشجویان از حس اثر بخشی متوسط تا بالایی برخوردار بوده‏اند. در میان رشته‏های تحصیلی تفاوت معناداری میان دانشجویان رشته‏های هنر با سایر دانشجویان دیده شده به این معنی که میانگین مشارکت سیاسی گروه هنر کمتر از سایر گروه‏ها بوده است. گرایش به چپ یا راست چندان تأثیری در میزان مشارکت سیاسی دانشجویان نداشته و احساس اثر بخشی سیاسی (چه درونی و چه بیرونی) بطور معناداری با مشارکت سیاسی رابطه داشته، ولی با مشارکت رأی دهی رابطه معناداری نداشته است.

سید امامی، افتخاری و عبدالله (سید امامی و دوستان، 1385) در پژوهشی با عنوان «ارزش‏ها و نگرش‏ها و رفتار سیاسی جوانان» به ارزیابی علمی قضاوت‏های مختلف در زمینه ابعاد سیاسی زندگی جوانان پرداخته و رفتار سیاسی آنان را مورد توصیف، تحلیل و تبیین قرار داده‏اند. هدف‏های این پژوهش شامل: الف) بررسی اشکال مختلف مشارکت سیاسی جوانان و نحوه تحولات آن؛ ب) سنجش ارزش‏ها ، نگرش‏ها و دیدگاه‏های جوانان در خصوص مهمترین مقولات سیاسی کشور، ج) ارائه گونه‏شناسی رفتار سیاسی جوانان، بوده است.

یافته‏های این پژوهش نشان می‏دهد که در تمامی خرده مقیاس‏های مورد استفاده برای سنجش ارزش‏های سیاسی جوانان، پاسخگویان وضعیت مناسبی از اعتقاد به ارزش‏های سیاسی اصلی را از خود به نمایش گذاشته‏اند که با افزایش سطح تحصیلات پاسخگویان و والدین آنان از اعتقاد به ارزش‏های سیاسی کاسته می‏شود و نگرش آنان به سیاست داخلی و خارجی به سمت منفی شدن سوق می‏یابد. هر چند میزان اعتماد سیاسی جوانان در مجموع بالاست، اما نتایج پژوهش حاکی از اعتماد ضعیف پاسخگویان به برخی نهادهاست. در مجموع نگرش به دولت در سال مورد نظر مثبت‏تر از نگرش به قوای دیگر بوده است. احزاب و جریان‏های سیاسی علاوه بر کسب نمره پایین در خرده مقیاس اعتماد سیاسی در خرده مقیاس نگرشی نیز نمره پایین کسب کرده‏اند. با وجود درصد بالای اعلام شده در مورد عضویت در برخی نهادها، درصد مشارکت واقعی در فعالیت‏ها و یا انجام کار داوطلبانه برای این نهادها توسط جوانان عضو پایین است. این امر نشانه صوری بودن عضویت در بسیاری از موارد و نیز مشارکت منفعلانه در موارد دیگر است. مهمترین موانع مشارکت سیاسی که از سوی جوانان اعلام شده عبارت است از: ترجیحات فردی، دسترسی نداشتن به راه‏های مشارکت سیاسی، آگاهی نداشتن از نحوه مشارکت. بررسی مشارکت سیاسی جوانان نشان می‏دهد در مشارکت انتخاباتی، اولاً با افزایش درجه اهمیت انتخابات میزان مشارکت بیشتر می‏شود. ثانیاً متوسط مشارکت برابر 60% است. ثالثاً در مشارکت حزبی، گرایش‏های حزبی جوانان پایین بوده به طوری که بیش از 70% پاسخگویان هیچ‏گاه برای ستاد انتخاباتی یک نامزد انتخاباتی فعالیت نکرده‏اند و یا تلاشی برای قانع ساختن دیگران جهت رأی دادن به کاندیدای یک جناح یا یک حزب خاص نداشته‏اند. در مورد سایر اشکال مشارکت سیاسی 83% پاسخگویان هیچ‏گاه در یک سخنرانی سیاسی شرکت نداشته و 87% اظهار داشته که اقدام به برگزاری گردهم‏آیی سیاسی نکرده‏اند. بالاترین میزان مشارکت سیاسی در تظاهرات رسمی صورت گرفته است.

سید امامی در پژوهش دیگری تحت عنوان «مشارکت سیاسی دانشجویان: ارزیابی برخی از پیش بینی کننده‏های مشارکت سیاسی» به استناد یافته‏های پیمایشی که درباره اشکال و سطوح مشارکت سیاسی دانشجویان به دست آمد، یکی از نظریه‏های جامعه شناختی مشارکت سیاسی یعنی «نظریه منابع» مورد ارزیابی قرار داده و برخی منابع مورد ادعای این نظریه به عنوان پیش بینی کننده‏های مشارکت سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است (سید امامی، 1386). نظریه منابع یکی از نظریه‏های جامعه شناختی است که در آن ادعا می‏شود برخی منابع اجتماعی- اقتصادی از جمله تحصیلات، شغل و درآمد بر مشارکت سیاسی افراد تأثیر می‏گذارند. بنابر این رفتار مشارکتی افراد را باید برحسب عضویت آنان در گروه‏های شغلی، درآمدی، تحصیلی و غیره توضیح داد. منابع روان‏شناختی نیز در تبیین‏های جدیدتر مشارکت سیاسی مورد توجه قرار گرفته‏اند. از جمله این منابع می‏توان علاقه به سیاست، احساس اثر بخشی سیاسی، اعتماد به دولت و وظیفه مدنی را نام برد.

نتایج حاصل از این پژوهش: اول- تفاوت در منابع اجتماعی- اقتصادی دانشجویان (مانند تحصیلات و درآمد خانواده) تفاوت معناداری را در رفتار مشارکتی آنان سبب نمی‏شود. دوم- علاقه به سیاست و پیگیری اخبار و مسائل سیاسی از رسانه‏ها یکی از پیش بینی کننده‏های مشارکت سیاسی دانشجویان در ایران به شمار می‏رود؛ اگر چه این دو متغیر الزاماً رفتار رأی دهی دانشجویان را پیش بینی نمی‏کنند. سوم- حس اثر بخشی سیاسی به عنوان یکی از منابع روان‏شناختی در هر دو بعد اثر بخشی درونی و بیرونی رابطه معناداری با مشارکت سیاسی آنان دارد، اگرچه مشارکت رأی دهی ظاهراً در مورد دانشجویان رابطه محکمی با حس اثر بخشی سیاسی آنان ندارد. چهارم- دینداری یا مذهبی بودن در چهارچوب نظام سیاسی ایران تا حدودی بر مشارکت سیاسی دانشجویان تأثیر مثبت دارد. پنجم- رفتار رأی دهی دانشجویان را نمی‏توان در همه زمینه‏ها هم‏تراز یا شبیه سایر رفتارهای مشارکتی آنان دانست.    ششم- نظریه منابع برای مطالعه رفتار سیاسی جوانان ایرانی به طور کلی مفید است، اما با توجه به ویژگی‏های جامعه ایران نیاز به اصلاح و تعدیل دارد.

 اطاعت در پژوهشی با عنوان «نظام انتخاباتی و نظام سیاسی، مطالعه فرایند دموکراتیزاسیون در ایران» به مطالعه فرایند دموکراتیزاسیون و تحول گفتمانهای سیاسی در ایران سده حاضر پرداخته است. وی در این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به این سؤال بوده است که نظام انتخاباتی در تعامل با نظام سیاسی چه تأثیری بر فرایند دموکراتیزاسیون دارد؟ محقق در پاسخ به سؤال تحقیق، رابطه تعاملی میان نظام انتخاباتی و نظام سیاسی که به تعبیر دیوید ایستون20 مجموعه‏ای از کنش‏ها و واکنش‏های متقابل تعریف می‏شود، مورد پژوهش قرار داده است. بر اساس نتایج تحقیق مورد بحث، فرایند دموکراتیزاسیون به جای حرکت خطی از حرکت سینوسی برخوردار است. همچنین چالش میان اقتدارگرایی و دموکراسی خواهی علاوه بر شکل بخشی به دوره‏های گذار و تحول در مبانی مشروعیت نظام پاتریمونیالیستی21 قاجار گفتمان‏های متفاوتی را به وجود آورده است. وی با عنایت به شکل‏گیری گفتمان‏های سیاسی حاکم در اثر تعامل نظام انتخاباتی با نظام سیاسی استدلال می‏کند که برای ایجاد تغییر در ساختار قدرت سیاسی می‏توان دگرگونی‏هایی در نظام انتخاباتی به وجود آورد و یا بالعکس (اطاعت، 1374).

با توجه به پژوهش‏های انجام شده و نتایج به دست آمده از آن‏ها، پژوهش حاضر به دنبال «بررسی نقش برخی عوامل تأثیرگذار بر مشارکت سیاسی دانشجویان و مقایسه آن‏ها» است. با توجه به این که قشر دانشجو پرسشگر و انتقادگر است و این ویژگی موجب می‏شود که دانشجو به عنوان محور اصلی تحرکات اجتماعی شناخته شود (صالحی، 1385) از منظر اجتماعی ویژگی‏های زندگی دانشجویی عبارت است از: دور افتادگی از خانواده، احساس گسیختگی و آزادی در انتخاب راه زندگی، زندگی دسته جمعی در خوابگاه‏ها و نظایر این‏ها (بشیریه، 1378، ص260). از سوی دیگر شکل تحصیلات دانشگاهی به صورت مجتمعی، تأثیر عمده‏ای در شکل‏گیری اعتراضات و جنبش‏های دانشجویی داشته است. زیرا در این محوطه‏های دانشگاهی است که دانشجویان به بازشناسی یکدیگر به عنوان یک گروه اجتماعی دست می‏یابند و از این طریق تناقضات و مسائل و مشکلات برای آنان به صورت یک امر مشترک آشکار می‏گردد (حریری اکبری، 1377، ص7). در جوامع بسته این امر آشکارتر است زیرا در این جوامع دانشگاه‏ها در حکم گسل‏های سیاسی- اجتماعی هستند. در دانشگاه که محل حضور نیروهای جوان است انرژی‏ها متراکم می‏شود و فضای نسبتاً باز دانشگاه نسبت به بخش‏های دیگر جامعه آن را به یک گسل سیاسی- اجتماعی مبدل می‏سازد. همچنین ایستا بودن نظام سیاسی یکی از دلایل گرایش دانشجویان به فعالیت‏های تند و افراطی است (باقی، 1377، ص3).

 از منظر فرهنگی و سیاسی نیز در جوامعی که نظام ارزشی، اجتماعی آنان آمیختگی تنگاتنگی با آموزه‏های دینی داشته باشد و دخالت در سیاست را از وظایف فردی و اجتماعی بداند؛ دانشجویان انگیزه بیشتر و جدیتری در قبال تحولات سیاسی داشته و بر ارتقای کمی و کیفی مشارکت سیاسی آنان به شدت تأثیرگذار است. از طرف دیگر در این پژوهش مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی مورد بررسی قرار گرفته است؛ گروهی که در حوزه موضوعات سیاسی تحصیل کردهاند، فضای درسی، استادان و واحدهای درسی آنان الزاماً سیاسی است و گروهی که دروس و محتوای درسی آنان ضرورتاً سیاسی نبوده، بلکه غالباً فنی و حتی دور از حوزه مباحث علوم انسانی بوده است. و از طرفی برای پژوهشگر این سؤال نیز مطرح بوده که «آیا رشته تحصیلی، فضای سیاسی دانشکده، دانشکده محل تحصیل و انگیزه، بر مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی در مقایسه با دانشجویان رشته فنی تأثیر یکسان و یا متفاوتی دارد؟».

3. روش تحقیق

این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی و از لحاظ نحوه گردآوری داده‏ها، از نوع پیمایشی است. تحقیق کاربردی به سمت کاربرد عملی دانش هدایت می‏شود (سرمد و دیگران، 1383، ص79). در تحقیقات توصیفی- تحلیلی، محقق علاوه بر تصویرسازی آنچه هست به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مسأله و ابعاد آن می‏پردازد (حافظ نیا، 1387، صص 61-60). جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی رشته علوم سیاسی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی و دانشجویان رشته‏های مهندسی از دانشکده فنی دانشگاه تهران است که در این پژوهش طبق اطلاعات مندرج در سایت دانشگاه تهران تعداد این دانشجویان در سال تحصیلی 87– 86 ، 3920(N) نفر بوده است. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه(n) به میزان 352 نفر به شرح زیر به دست آمد:

12n=t2pqd21+1N(t2pqd2-1)=1.962أ—0.5أ—0.50.9521+13920(1.962أ—0.5أ—0.50.952-1)≃352'>

 

N = تعدادکل جامعه                       d = دقت احتمالی مطلوب (95%)         

t = ضریب اطمینان (96/1) p              = احتمال وجود صفت (50%)

q = احتمال عدم وجود صفت(50%)

n= تعداد نمونه‏ای که با قرار دادن مقادیر فوق در جای خود به دست می‏آید.

جدول شماره(1):

 آمار توصیفی سن در دانشجویان علوم سیاسی و فنی

 

                       گروه

            سن

 

علوم سیاسی

فنی

مجموع

کمتر از20 سال

تعداد

درصد

19

5.4%

82

23.3%

101

28.70%

از 21 تا 25 سال

تعداد

درصد

62

17.6%

168

47.7%

230

65.30%

از 26 تا 30 سال

تعداد

درصد

9

2.6%

6

1.7%

15

4.30%

بیشتر از 30 سال

تعداد

درصد

1

0.3%

5

1.4%

6

1.7%

مجموع

تعداد

درصد

91

25.9%

261

74.1%

352

100.0%

نتایج جدول فوق نشان می‏دهد از مجموع 352 نفر افراد نمونه 91 نفر (9/25درصد) در رشته علوم سیاسی و 261 نفر (1/74 درصد) در رشته فنی می‏باشند، از 9/25 درصد دانشجویان علوم سیاسی 4/5 درصد آن‏ها کمتر از 20 سال، 6/17درصد بین 21 تا 25 سال، 6/2 درصد بین 26 تا 30 سال و 3 درصد بیشتر از 30 سال سن دارند. از 1/74 درصد دانشجویان فنی 3/23 درصد سن آن‏ها کمتر از 20سال، 7/47 درصد بین21 تا 25 سال، 7/1 درصد بین 26 تا 30 سال و 4/1 درصد بیشتر از 30 سال سن دارند.

 

جدول شماره(2):

 آمار توصیفی جنسیت در دانشجویان علوم سیاسی و فنی

                                   گروه

جنس

 

علوم سیاسی

فنی

مجموع

زن

تعداد

درصد

36

10.2%

82

25.3%

125

35.5%

مرد

تعداد

درصد

55

15.6%

172

48.9%

227

54.5%

مجموع

تعداد

درصد

91

25.9%

261

74.1%

352

100.0%

نتایج جدول فوق نشان می‏دهد از 352 نفر افراد نمونه 91 نفر (9/25 درصد) دانشجوی رشته علوم سیاسی و 261 نفر(1/74 درصد) دانشجوی رشته فنی می‏باشند، در رشته علوم سیاسی 2/10 درصد زن و 6/15 درصد مرد و در رشته فنی 3/25 درصد زن و 9/48 درصد مرد می‏باشند.

 

جدول شماره (3):

تعداد دانشجویان به تفکیک رشته تحصیلی

رشته

فنی

علوم سیاسی

جمع کل

صنایع

شیمی

متالوژی

عمران

برق و کامپیوتر

مکانیک

معدن

نقشه برداری

تعداد

175

600

400

520

1100

600

290

160

75

3920

 

                                      منبع: (سایت دانشگاه تهران، 1387)

 

ابتدا بر حسب رشته تحصیلی دانشجویان نمونه‏گیری طبقه‏ای انجام شد سپس با توجه به نمونه به دست آمده از جامعه آماری نسبت دانشجویان هر رشته تحصیلی بر اساس جمعیت کل آن از طریق نمونه‏گیری طبقه بندی محاسبه شد در مرحله بعد از طریق نمونه‏گیری تصادفی ساده نمونه مورد نظر انتخاب گردید.

در این تحقیق برای سنجش مشارکت سیاسی از شاخص‏های بکار رفته در تعریف میلبراث و گوئل استفاده شده است که با اندکی جرح و تعدیل و بر اساس شرایط خاص سیاسی جامعه ایران منطبق گردیده است. بعد از انتخاب این شاخص‏ها و آزمون آن‏ها در مرحله پیش آزمون، هر کدام از آن‏ها در قالب گویه‏های مربوط در یک طیف پنج قسمتی(طیف لیکرت) در پرسشنامه نهایی سنجیده شدند. این شاخص‏ها وگویه‏ها به شرح جدول است:

جدول شماره (4):

 شاخص‏ها و گویه‏های مشارکت سیاسی دو گروه دانشجویی

ردیف

شاخص

گویه

1

شرکت در تظاهرات سیاسی

تا چه اندازه سعی می‏کنید در تظاهرات شرکت نموده و از نظام سیاسی حمایت یا انتقاد نمایید؟

2

شرکت در انتخابات

تا چه اندازه در انتخابات شرکت نموده تا فرد مورد نظر خود را برای منصب سیاسی انتخاب نمایید؟

3

میزان صرف وقت جهت اطلاع از اخبار و وقایع سیاسی

چقدر وقت می‏گذارید تا از اخبار و وقایع سیاسی کشور آگاه شوید؟

4

شرکت در جلسات و مباحث سیاسی

چقدر در جلسات و مباحثات سیاسی شرکت نموده و نظرات خود را بیان می‏کنید؟

5

پیگیری بحث و مناظرات سیاسی

چقدر بحث‏های سیاسی را از طرق مختلف پیگیری می‏نمایید تا بر نظام سیاسی تأثیر گذارید؟

6

عضویت و فعالیت در تشکل‏های سیاسی دانشجویی

چقدر با تشکل ‏های سیاسی( احزاب، بسیج، انجمن اسلامی و....) ارتباط دارید؟

7

شرکت و فعالیت در ستادهای انتخاباتی

چقدر در فعالیت های تبلیغاتی کاندیدای مورد نظرتان شرکت می‏نمایید؟

8

تلاش برای کسب مناصب سیاسی

چقدر خودتان برای کسب مناصب سیاسی تلاش می‏نمایید؟

9

تشویق دیگران برای شرکت در انتخابات

چقدر دیگران را تشویق می‏کنید تا در انتخابات شرکت نمایند

10

راه اندازی شبکه‏های سیاسی مجازی و وبلاگ‏های سیاسی

تا چه اندازه در راه اندازی شبکه‏های سیاسی مجازی و وبلاگ‏های سیاسی فعال هستید؟

11

تلاش برای تأثیر بر تصمیمات مسئولین سیاسی

تا چه اندازه با تفکرات و مطالعات سیاسی سعی می‏کنید بر برنامه‏ها و تصمیم‏گیری‏های مسئولین سیاسی تأثیر گذارید؟

12

نگارش مطالب سیاسی

تا چه اندازه با نگارش مطالب سیاسی سعی می‏کنید نظام سیاسی را مورد حمایت یا نقد قرار دهید؟

13

همکاری و مصاحبه با رسانه‏ها جهت تأثیر بر نظام سیاسی

چقدر از طریق همکاری با رسانه‏ها و مصاحبه با آن‏ها نظرات خود را بیان نموده و یا بر نظام سیاسی تأثیر می‏گذارید؟

14

کمک مالی برای تأثیر گذاری بر مشارکت سیاسی

تا چه اندازه از طریق کمک مالی بر مشارکت سیاسی خود و دیگران تأثیر می‏گذارید؟

 

 

در این پژوهش برای گردآوری داده‏ها از ابزار پرسشنامه محقق ساخته شامل 58 سؤال ناظر بر سطوح مختلف مشارکت سیاسی در قالب متغیرهای مستقل و وابسته، استفاده شده است. برای تعیین روایی (اعتبار)، پس از مصاحبه مقدماتی با تعدادی از دانشجویان و با مراجعه به متون علمی، تئوری‏های مربوط به موضوع و سؤالات پژوهش، متن پرسشنامه تنظیم گردید و سپس در اختیار تعدادی از استادان و صاحب‏نظران قرار گرفت. بعد از اعمال نظرات اصلاحی آنان، روایی پرسشنامه مورد تأیید قرار گرفت. بدین ترتیب اعتبار محتوایی- صوری گویه‏های پرسشنامه فراهم شد. برای تعیین ثبات و پایایی آن نیز از آلفای کرونباخ استفاده شد و هماهنگی درونی ابزار اندازه‏گیری تعیین گردید. آلفای کل پرسشنامه 89/0 ، آلفای سؤالات دانشکده 73 /0، آلفای سؤالات رشته تحصیلی 75/0، آلفای سؤالات انگیزه 75/0 آلفای سؤالات فضای سیاسی 85/0، آلفای سؤالات مشارکت سیاسی 91/0به دست آمد. با توجه به اعداد به دست آمده برای پایایی سؤالات پرسشنامه نتیجه گرفته می‏شود که ابزار پژوهش از ثبات و پایایی قابل قبولی برخوردار است.

3-1. روش تجزیه وتحلیل داده‏ها

تجزیه و تحلیل داده‏های پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شده است. در تحلیل توصیفی از شاخص‏های آمار توصیفی چون فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و در تحلیل‏های استنباطی آزمون همبستگی، رگرسیون، آزمون t گروه‏های مستقل و آزمون فریدمن مورد استفاده قرار گرفته است.

3-1-1. تحلیل استنباطی داده‏ها

فرضیه اول: رشته تحصیلی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی تأثیر دارد.

برای آزمون این فرضیه ابتدا از آزمون همبستگی استفاده شد با توجه به معنی‏دار بودن R ضرایب رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت. ماتریس همبستگی (جدول1) نشان دهنده رابطه بین متغیرها است. همانطور که مشاهده می‌شود بین رشته تحصیلی و میزان مشارکت سیاسی R مشاهده شده (380/0=R) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است در نتیجه می‏توان گفت رشته تحصیلی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی تأثیر دارد. در تحلیل رگرسیونی گام به گام، ضریب همبستگی برابر با (380/0=R) و ضریب تعیین (144/0= R2 ) است به عبارت دیگر 4/14 درصد تغییرات مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی مربوط به رشته تحصیلی آنان است و 4/85 درصد مربوط به سایر متغیرهاست. برای تأیید ضریب رگرسیونی از آزمونF  رگرسیون استفاده شد، نتایج آزمون نشان داد F مشاهده شده (977/14=F) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است به عبارتی نتایج رگرسیون را تأیید می‌کند. با توجه به جدول β نیز می‌توان معادله رگرسیونی زیر را برای پیش بینی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی بر اساس رشته تحصیلی آنها تنظیم کرد:

(رشته تحصیلی) 787/0 + 12/21 = مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی

معادله فوق حاکی از آن است که در صورت کنترل متغیر رشته تحصیلی نمره مشارکت سیاسی برابر با 12/21 می‏شود و با افزایش یک نمره به نمره رشته تحصیلی 787/0 نمره مشارکت سیاسی افزایش می‏یابد. در نهایت می‌توان با توجه به ضریب رگرسیونی استاندارد شده (Beta) گفت که مقدار تأثیر رشته تحصیلی بر مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی برابر با 380/0 می‏باشد که با توجه میزان t رگرسیون و سطح معناداری آن که کمتر از 5 صدم میباشد (05/0p<) میزان پیشبینی معنادار است.

فرضیه دوم: رشته تحصیلی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی تأثیر دارد.

بر اساس آزمون همبستگی و معنادار بودن آن، بین رشته تحصیلی و میزان مشارکت سیاسی R مشاهده شده (133/0=R) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است در نتیجه می‏توان گفت رشته تحصیلی به اندازه کمی بر مشارکت سیاسی دانشجویان فنی تأثیر دارد. ضریب همبستگی برابر با (133/0=R) و ضریب تعیین (018/0=(R2 است. به عبارت دیگر 8/1 درصد تغییرات مشارکت سیاسی دانشجویان فنی مربوط به رشته تحصیلی آنان است و 2/98 درصد مربوط به سایر متغیرهاست. می‌توان معادله رگرسیونی زیر را برای پیش بینی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی براساس رشته تحصیلی آنان تنظیم کرد:

(رشته تحصیلی) 327/0 + 58/30 = مشارکت سیاسی دانشجویان فنی

معادله فوق حاکی از آن است که در صورت کنترل متغیر رشته تحصیلی نمره مشارکت سیاسی برابر با 58/30 می‏شود و با افزایش یک نمره به نمره رشته تحصیلی 327/0 نمره مشارکت سیاسی افزایش می‏یابد. در نهایت می‌توان با توجه به ضریب رگرسیونی استاندارد شده (Beta) گفت که مقدار تأثیر رشته تحصیلی بر مشارکت سیاسی دانشجویان فنی برابر با 133/0 می‏باشد که با توجه به میزان t رگرسیون و سطح معناداری آن که کمتر از 5 صدم می‏باشد (05/0p<) میزان پیش‏بینی معنادار است.

فرضیه سوم: فضای سیاسی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی تأثیر دارد.

برای آزمون این فرضیه ابتدا از آزمون همبستگی استفاده شد. ضریب همبستگی برابر با (276/0=R) و ضریب تعیین (076/0=(R2 است به عبارت دیگر 6/7 درصد تغییرات مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی مربوط به فضای سیاسی است و 4/92 درصد مربوط به سایر متغیرهاست. در آزمون F رگرسیون، F مشاهده شده (33/7=F) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است به عبارتی نتایج رگرسیون را تأیید می‌کند. می‌توان معادله رگرسیونی زیر را برای پیشبینی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی بر اساس فضای سیاسی تنظیم کرد:

( فضای سیاسی) 308/0 + 04/30 = مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی

معادله فوق حاکی از آن است که در صورت کنترل متغیر فضای سیاسی نمره مشارکت سیاسی برابر با 04/30 می‏شود و با افزایش یک نمره به نمره فضای سیاسی 308/0 نمره مشارکت سیاسی افزایش می‏یابد. در نهایت می‌توان با توجه به ضریب رگرسیونی استاندارد شده (Beta) گفت که مقدار تأثیر فضای سیاسی بر مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی برابر با 276/0 می‏باشد که با توجه میزان t رگرسیون و سطح معناداری آن که کمتر از 5 صدم می‏باشد (05/0p<) میزان پیش‏بینی معنادار است.

فرضیه چهارم: فضای سیاسی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان رشته فنی تأثیر دارد.

بین فضای سیاسی و میزان مشارکت سیاسی R مشاهده شده (519/0=R) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است در نتیجه می‏توان گفت فضای سیاسی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان رشته فنی تأثیر دارد. ضریب همبستگی برابر با (519/0=R) و ضریب تعیین (269/0=(R 2 است به عبارت دیگر 9/26 درصد تغییرات مربوط به مشارکت سیاسی دانشجویان فنی مربوط به فضای سیاسی آنان است و 1/73 درصد مربوط به سایر متغیرها است F مشاهده شده (31/95=F) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است و نتایج رگرسیون را تأیید می‌کند. می‌توان معادله رگرسیونی زیر را برای پیش‏بینی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی بر اساس فضای سیاسی آن‏ها تنظیم کرد:

( فضای سیاسی) 22/1+43/14 = مشارکت سیاسی دانشجویان رشته فنی

معادله فوق حاکی از آن است که در صورت کنترل متغیر فضای سیاسی نمره مشارکت سیاسی برابر با 43/14 می‏شود و با افزایش یک نمره به نمره فضای سیاسی 22/1 نمره مشارکت سیاسی افزایش می‏یابد. در نهایت با توجه به ضریب رگرسیونی استاندارد شده (Beta) می‌توان گفت که مقدار تأثیر فضای سیاسی بر مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی برابر با 519/0 می‏باشد که با توجه به میزان t رگرسیون و سطح معناداری آن که کمتر از 5 صدم می‏باشد (05/0p<) میزان پیش‏بینی معنادار است.

فرضیه پنجم: دانشکده محل تحصیل بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی تأثیر دارد.

بین دانشکده محل تحصیل و میزان مشارکت سیاسی همبستگی (027/0=R) در سطح آلفای 5 درصد معنادار نیست. بین دانشکده محل تحصیل و میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی رابطه معناداری مشاهده نمی‌شود در نتیجه دانشکده محل تحصیل بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان رشته علوم سیاسی تأثیر ندارد.

فرضیه ششم: دانشکده محل تحصیل بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی تأثیر دارد.

همبستگی (090/0=R) بین دانشکده محل تحصیل و میزان مشارکت سیاسی شده در سطح آلفای 5 درصد معنادار نیست. یعنی بین دانشکده محل تحصیل و میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی رابطه معناداری مشاهده نمی‌شود در نتیجه دانشکده محل تحصیل بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی تأثیر ندارد.

 

 


جدول شماره (6):

 بررسی یکایک پارامترهای مؤثر بر مشارکت سیاسی در هر فرضیه

                  کمیت آماری                    

      فرضیه

فرضیه اول

فرضیه دوم

فرضیه سوم

فرضیه چهارم

فرضیه پنجم

فرضیه ششم

ضریب همبستگی

مقدار

38/0

133/0

276/0

519/0

027/0

090/0

سطح معناداری

000/0

016/0

004/0

000/0

398/0

073/0

رگرسیون

ضریب تعیین

144/0

018/0

076/0

269/0

-

-

ضریب تعدیل

134/0

014/0

066/0

266/0

-

-

خطای استاندارد

42/8

41/11

73/8

85/9

-

-

آزمون F

مقدار F

977/14

66/4

33/7

31/95

-

-

سطح معناداری

000/0

032/0

008/0

000/0

-

-

شیب خط رگرسیون

مقدار

203/0±787/0

151/0±327/0

114/0±308/0

125/0±22/1

-

-

t

87/3

160/2

71/2

76/9

-

-

سطح معناداری

000/0

032/0

008/0

000/0

-

-

ضریب ثابت رگرسیون

مقدار

11/5±12/21

29/3±58/30

02/4±04/30

44/2±43/14

-

-

t

14/4

30/9

47/7

91/5

-

-

سطح معناداری

000/0

000/0

000/0

000/0

-

-

b

مقدار

380/0

133/0

276/0

519/0

-

-

فرضیه هفتم: انگیزههای مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی متفاوت است. برای آزمون این فرضیه از آزمون t گروه‏های مستقل استفاده شده است.

جدول شماره (6):

 آمار توصیفی تأثیر انگیزهها بر میزان مشارکت سیاسی دو گروه

        شاخص آماری

دانشکده

تعداد

میانگین

انحراف استاندارد

خطای انحراف میانگین

علوم سیاسی

91

82/20

70/3

388/0

فنی

261

97/18

90/4

303/0

جدول شماره (7):

 آزمون  tگروههای مستقل مربوط به تأثیر انگیزه بر میزان مشارکت سیاسی  

            آزمون ها

 

­­­­­

فرض ها

آزمونF برای یکسانی

واریانس ها

t برای مقایسه میانگین ها

F

سطح معناداری

t

درجه آزادی

سطح معناداری

اختلاف میانگین

یکسانی واریانس ها

70/3

58/0

29/3

350

001/0

85/1

عدم یکسانی واریانس

-

-

76/3

8/206

000/0

85/1

نتایج جدول فوق نشان می‏دهد t مشاهده شده (29/3= t) در سطح آلفای 5 درصد معنادار است و فرض صفر رد می‏شود به عبارت دیگر بین میانگین گروه علوم سیاسی (82/20) و گروه فنی (97/18) نسبت به تأثیر انگیزه برمیزان مشارکت سیاسی تفاوت معنادار مشاهده می‏شود و با توجه به میانگین‏ها می‏توان گفت دانشجویان گروه علوم سیاسی انگیزه بالاتری برای مشارکت سیاسی دارند.

جدول شماره (8):

بررسی میزان تأثیرانگیزه‏ها بر مشارکت سیاسی دو گروه علوم سیاسی و فنی با استفاده از آزمون فریدمن 

       انگیزه

گروه

انگیزه‏ها

تفاوت انگیزه‏ها

سیاسی

اقتصادی

مذهبی

خانواده

دوستان

محیط سیاسی

خی دو

سطح معناداری

علوم سیاسی

71/3

79/2

33/3

73/3

80/3

64/3

67/24

000/0

فنی

69/3

63/2

38/3

60/3

10/4

61/3

43/117

000/0

 

 

نتایج آزمون فریدمن نشان می‏دهد که در گروه علوم سیاسی 67/ 24=2χ در سطح آلفای 5% معنادار است یعنی میزان تأثیر انگیزه‏های مختلف بر مشارکت سیاسی متفاوت است به طوری که دوستان وخانواده رتبه‏های اول و دوم، انگیزه سیاسی و محیط سیاسی رتبه‏های سوم وچهارم را به خود اختصاص داده‏اند. در گروه فنی 43/117=2χ و در سطح آلفای 5% معنادار است. تأثیر دوستان و انگیزه سیاسی بر مشارکت سیاسی، رتبه‏های اول و دوم، محیط سیاسی و خانواده رتبه‏های سوم و چهارم را داشته‏اند.

برای تعیین میزان تأثیر همزمان متغیرهای مستقل بر مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی بعد از آزمون همبستگی و معنادار شدن آن از آزمون رگرسیون استفاده شد.

جدول شماره (9):

همبستگی و رگرسیون میزان تأثیر متغیرهای مستقل بر مشارکت سیاسی در دو گروه

                     کمیت

گروه آماری

علوم سیاسی

فنی

                         کمیت

گروه آماری

علوم سیاسی

فنی

 همبستگی

مقدار

495/0

592/0

ضریب دانشکده در رگرسیون

مقدار

17/0±05/0

11/0±04/0

رگرسیون

ضریب تعیین

245/0

351/0

T

02/0

221/0

ضریب تعدیل

210/0

340/0

سطح معناداری

620/0

850/0

خطای استاندارد

02/8

34/9

b

 91 0/0

 19 0/0

آزمون F

مقدار F

992/6

56/34

ضریب فضا در رگرسیون

مقدار

14/0±41/0

09/0±5/0

سطح معناداری

000/0

000/0

T

88/2

598/5

ضریب ثابت رگرسیون

مقدار

25/6±1/17

79/3±8/10

سطح معناداری

005/0

000/0

T

74/2

850/2

b

370/0

343/0

سطح معناداری

008/0

005/0

ضریب انگیره در رگرسیون

مقدار

26/0±44/0

13/0±0/1

ضریب رشته تحصیلی در رگرسیون

مقدار

23/0±66/0

13/0±08/0

t

71/1

371/7

T

90/2

627/0

سطح معناداری

090/0

000/0

سطح معناداری

005/0

531/0

b

179/0

418/0

b

318/0

034/0

 

در گروه علوم سیاسی ضریب همبستگی برابر است با 495/0 و ضریب تعیین برابر است با 245/0 یعنی 5/24 درصد تغییرات مشارکت سیاسی مربوط به رشته تحصیلی، فضای سیاسی، انگیزه و دانشکده 5/75 درصد مربوط به سایر متغیرها است. با توجه به جدول b معادله رگرسیونی زیر را برای پیش بینی مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی بر اساس متغیرهای مستقل مؤثر برمشارکت سیاسی تنظیم کرد:

(فضای سیاسی) 413/ 0+ (انگیزه)437 /0+ (رشته تحصیلی)659/0+ (دانشکده) 51 0/0+ 10 /17= مشارکت سیاسی گروه علوم سیاسی

معادله فوق نشان می‏دهد در صورت کنترل متغیر دانشکده نمره مشارکت سیاسی برابر با 10/17 می‏شود و با توجه به میزان b (شیب خط استاندارد) می‏توان گفت فضای سیاسی و رشته تحصیلی دارای بیشترین تأثیر و انگیزه و دانشکده محل تحصیل تأثیر کمتری بر مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی داشتند.

در گروه فنی ضریب همبستگی برابراست با 592/0=R و ضریب تعیین 351 R2= / یعنی 1/35 درصد تغییرات مشارکت سیاسی دانشجویان فنی مربوط به رشته تحصیلی، فضای سیاسی، انگیزه و دانشکده و 9/64 درصد مربوط به سایر متغیرهاست. با توجه به جدول b معادله رگرسیونی زیر برای پیش بینی میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی با توجه به متغیرهای مستقل تنظیم می‏شود:

(فضای سیاسی) 500/0 + (انگیزه)980/0+ (رشته تحصیلی) 084/0+ (دانشکده) 037/0 + 80 /10 = مشارکت سیاسی دانشجویان فنی

معادله نشان می‏دهد در صورت کنترل متغیر دانشکده نمره مشارکت سیاسی برابر با 80/10 می‏شود. با توجه به میزان b (شیب خط استاندارد) فضای سیاسی و انگیزه در دانشجویان فنی بیشترین تأثیر و رشته تحصیلی و دانشکده محل تحصیل تأثیر کمی بر مشارکت سیاسی داشتهاند.

جمع‌بندی

تأثیر رشته تحصیلی بر مشارکت سیاسی: (فرضیه‏های 1 و 2) یعنی «رشته تحصیلی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی تأثیر دارد». آزمون همبستگی نشان داد که همبستگی این دو متغیر (38/0=R) معنادار است. بنابر این گروه آزمودنی علوم سیاسی برای مشارکت سیاسی، تحت تأثیر رشته تحصیلی بوده است. همچنین نشان داده شد که 14/14% تغییرات مربوط به مشارکت سیاسی، در دانشجویان علوم سیاسی ناشی از رشته تحصیلی آنان است و 4/85% مربوط به سایر متغیرها می‏باشد. در مقابل، (فرضیه2) «رشته تحصیلی بر میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی تأثیر دارد»، با توجه به معناداری، همبستگی تأیید گردید و تأثیر رشته تحصیلی بر مشارکت دانشجویان فنی 8/1% به دست آمد. نتیجه این که هرچند رشته تحصیلی در هر دو گروه علوم سیاسی و فنی بر مشارکت سیاسی تأثیرگذار بوده است، اما این تأثیرگذاری در گروه علوم سیاسی بسیار پررنگ‏تر بوده و در گروه فنی میزان تأثیر ناچیز بوده است. با در نظر گرفتن مؤلفه‏های تشکیل دهنده رشته تحصیلی، به طور کلی می‏توان نتیجه گرفت دانشجویان علوم سیاسی بیشتر از دانشجویان فنی، تحت تأثیر عقاید و نگرش استادان دروس تخصصی رشته تحصیلی خود، دانشجویان هم رشته‏ای و فارغ التحصیلان همان رشته و محتوای دروس اصلی قرار داشته‏اند. استنباط پژوهشگر این است که دانشجویان علوم سیاسی محتوای کتاب‏های درسی، عقاید و نگرش استادان و دانشجویان هم رشته‏ای خود را به عنوان مرجعی برای موضع‏گیری‏های سیاسی و در نتیجه مشارکت سیاسی خود انتخاب نموده‏اند. علت این امر نیز می‏تواند اینگونه باشد که دانشجویان علوم سیاسی، نگرش و دانش سیاسی خود را برگرفته از نگرش سیاسی دانشکده می‏دانند و به صورت ناخودآگاه میل به پیروی از آن داشته‏اند. دانشجویان علوم سیاسی به دلیل این که به صورت علمی و منطقی و بنا به ضرورت رشته تحصیلی و محتوای دروس اصلی خویش، پدیده‏های سیاسی را واکاوی کرده است، احتمالاً از ظرفیت سیاسی بالاتر و نگرش عمیق‏تر نسبت به مسائل سیاسی برخوردارشده است که این امر در مورد دانشجویان فنی قابل طرح نیست. از طرف دیگر دانشجویان رشته‏های فنی به دلیل این که نگرش استاد و محتوای دروس خود را مرجع و راهنمایی برای نگرش سیاسی خود نمی‏دانستند، تأثیرپذیری کمتری در مشارکت سیاسی از رشته تحصیلی خود داشته‏اند.

تأثیر فضا بر مشارکت سیاسی: (فرضیه‏های 3 و 4) بر اساس تحلیل داده‏های تحقیق، همبستگی میان متغیرهای مستقل و وابسته در فرضیه سوم 27/0 و معنادار بوده است. میزان تأثیر متغیر فضای سیاسی بر مشارکت سیاسی 6/7% به دست آمد. در فرضیه چهارم که تأثیر فضای سیاسی را بر مشارکت سیاسی دانشجویان فنی بیان می‏کند، همبستگی بین دو متغیر فضای سیاسی و مشارکت سیاسی 519/0 محاسبه شد که مقدار معناداری است. میزان تأثیرپذیری مشارکت سیاسی از فضای سیاسی در گروه فنی 9/26% به دست آمد. مقایسه دو فرضیه نشان می‏دهد که با وجود تأثیرپذیری هر دو گروه علوم سیاسی و فنی از فضای سیاسی دانشکده، تأثیرپذیری دانشجویان فنی بسیار بالاتر بوده است. با در نظر گرفتن مؤلفه‏های مربوط به فضای سیاسی دانشکده، دانشجویان هر دو گروه در مشارکت سیاسی خود متأثر از تشکل‏های سیاسی، نشریات و بولتن‏های خبری، سایت دانشکده، وبلاگ‏های سیاسی و دوستان مجازی هستند. در نتیجه تشکل‏های سیاسی، نشریات خبری، سایت دانشکده، وبلاگ‏های سیاسی و دوستان مجازی نقش تعیین کننده‏تری در میزان مشارکت سیاسی دانشجویان فنی ایفاء کرده‏اند. با توجه به آنچه قبلاً ذکر شد، دانشجویان فنی توجه کمتری به استادان و محتوای درسی خود به عنوان مرجع سیاسی داشتند. بنابر این نیاز اطلاعاتی خود را از طرق دیگری که از مؤلفه‏های فضای سیاسی بود، برطرف می‏ساختند. همچنین دانشجویان علوم سیاسی به دلیل اتکاء به دانش کتابی و مراجعه به استادان آشنا به موضوعات سیاسی نیاز کمتری به استفاده از نشریات، تشکل‏ها و غیره داشتند و به همین جهت وابستگی کمتری به مؤلفه‏های فضای سیاسی از خود نشان داده‏اند. با این مقدمه می‏توان گفت مشارکت سیاسی در بین دانشجویان علوم سیاسی از بلوغ و نهادینگی بیشتری برخوردار بوده در حالی که مشارکت سیاسی دانشجویان فنی، احساسی‏تر است.

تأثیر دانشکده بر مشارکت سیاسی: (فرضیه‏های5 و6) با توجه به نتایج به دست آمده از تحلیل داده‏های تحقیق، بین دانشکده محل تحصیل و میزان مشارکت سیاسی دانشجویان علوم سیاسی و فنی رابطه معناداری به دست نیامد. یعنی مدیریت، تشکل‏های صنفی و علمی، همایش و سخنرانی‏های سیاسی، تریبون آزاد و مناظره‏های سیاسی، سابقه و پیشینه سیاسی و فضای فرهنگی دانشکده تأثیر قابل اعتنایی بر مشارکت سیاسی نداشتند. علت این فقدان رابطه، می‏تواند خنثی بودن برخی مؤلفه‏های دانشکده از نظر سیاسی باشد. از طرفی اصیل و کارا نبودن عواملی چون سخنرانی‏های سیاسی، تریبون آزاد و مناظره سیاسی کارکرد آن‏ها را در تأثیرگذاری بر مشارکت سیاسی تضعیف کرده است.

انگیزه دانشجویان درمشارکت سیاسی: (فرضیه 7) بر اساس نتایج به دست آمده از آزمون آماری، میانگین انگیزه در دانشجویان علوم سیاسی و فنی تفاوت معناداری داشته است. از طرف دیگر انگیزه‏های متفاوتی در مشارکت سیاسی دانشجویان دخیل بود. در گروه علوم سیاسی دوستان و خانواده رتبه‏های اول و دوم سپس انگیزه سیاسی و محیط سیاسی تأثیرگذار بوده است. در گروه فنی دوستان و انگیزه سیاسی رتبه‏های اول و دوم، محیط سیاسی و خانواده، رتبه‏های سوم و چهارم را به خود اختصاص داده‏اند.

به طور کلی فضای سیاسی دانشکده و رشته تحصیلی در گروه علوم سیاسی بیشترین تأثیر را برای مشارکت سیاسی دانشجویان این رشته داشته است از طرف دیگر دانشجویان علوم سیاسی در مقایسه با دانشجویان فنی سیاسی‏تر بوده‏اند. همچنین در گروه فنی فضای سیاسی دانشکده و انگیزه به خصوص انگیزه سیاسی بیش از سایر متغیرها دانشجویان را به مشارکت سیاسی راغب نموده است. بر اساس یافته‏های پژوهش حاضر، پیشنهادهای کاربردی به شرح بندهای ذیل ارائه می‏شود:

آموزش فرهنگ سیاسی مشارکتی از طریق رسانه‏ها و آموزه‏های دانشگاهی به منظور ارتقاء سطح آگاهی دانشجویان.

داشتن برنامه مدون و سازمان یافته برای بحث و گفتگو و تبادل نظر میان دولت‏مردان و دانشجویان به منظور افزایش تعامل بین مراکز دانشگاهی و سیاسی.

ایجاد انگیزه و تعهد جهت مشارکت سیاسی فعالانه در بین دانشجویان و تبدیل احساسات به عقلانیت در حوزه مشارکت سیاسی.

تبدیل محیط دانشگاه‏ها به محیطی سالم و مساعد برای برگزاری همایش‏ها، بحث‏ها و مناظرات سیاسی و فعالیت تشکل‏های سیاسی.

فراهم ساختن زمینه‏های برخورداری از بینش و درک سیاسی دانشجویان در قبال سرنوشت خود و تصمیم‏گیری‏های جامعه.

 

یادداشت‌ها

 

 

1. در فرهنگ علوم سیاسی از مؤلفه‏های مهم توسعه یافتگی میزان و سطح «مشارکت سیاسی» در جامعه، به شمار می‏آید (ترابی، 1384، ص 106).

2. Anhtony Downs

3. نظریه اقتصادی داونز با توجه به برخی مشکلات که در استدلال اقتصادی نهفته است؛ با مسئله‏ای مواجه می‏شود: منفعت مورد انتظار از یک رأی فردی با توجه به نقش بسیارکمی که تنها یک رأی در مجموع انتخابات دارد به قدری اندک است که فردی که صرفاً محاسبه سود و زیان شخصی می‏کند ممکن است به خود زحمتی ندهد که پای صندوق رأی برود. در پاسخ به این معضل ویلیام ریکر و پیتر اردشاک استدلال کرده‏اند افرادی که رأی می‏دهند پاداش‏هایی افزون بر نفع اقتصادی شخصی می‏گیرند؛ مانند احساس رضایت عاطفی، نشان دادن حمایت خویش از نظام سیاسی، اعلام ترجیحات حزبی یا سیاسی خود.

4. Olson

5. Hantigton

6. Nelson

7. Perry

8. Rabert Dowz

9. Lipset

10. Milbrath

11. Goel

12. Dahl

13. رجوع کنید به داوود فیرحی مقالة «مفهوم مشارکت سیا سی» فصلنامه علوم سیاسی سال اول شماره 1( 1377).

14. Pay

15. Almond

16. هربرت مید از نظریه پردازان کنش متقابل، یکی از نتایج جامعه‏پذیری را توانایی پیش‏بینی انتظارات دیگران از ما و شکل دادن به رفتارمان با توجه به دیگران می‏داند (برای اطلاعات بیشتر به کتاب مؤلفه‏های جامعه‏پذیری سیاسی نوشته علی اختر شهر مراجعه شود).

17. Hess

18. Torny

19. Ligley

20. David Aystvn

21. patrimoneialisty

 

کتابنامه

اختر شهر، علی (1386)، مؤلفه‏های جامعه‏پذیری سیاسی در حکومت دینی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

اطاعت، جواد (1374)، نظام انتخاباتی ونظام سیاسی، مطالعه فرایند دموکراتیزاسیون در ایران، رساله دکتری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.

باقی، عمادالدین (1377)، جنبش دانشجویی، [مصاحبه با روزنامه اخبار] ، 10، اسفندماه 1377.

بشیریه، حسین (1378)، جامعه مدنی و توسعه سیاسی در ایران، تهران: موسسه نشر نوین.

ترابی، یوسف (1384)، آسیب شناسی مدیریت توسعه در ایران، فصلنامه دانش سیاسی، شماره 2، پاییز و زمستان 1384.

حافظ نیا، محمد رضا (1387)، مقدمه‏ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، چاپ چهاردهم، تهران : انتشارات سمت.

حریری اکبری، محمد (1377)، ریشه‏های فعالیت‏های سیاسی دانشجویان، تبریز: بی جا.

راش، مایکل (1377)، جامعه و سیاست، ترجمه: منوچهر صبوری، تهران: انتشارات سمت.

رضایی، عبدالعلی (1375)، مشارکت اجتماعی، وسیله یا هدف یا ابزار توسعه، فصلنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 109 و 110.

سرمد، زهره ؛ بازرگان ، عباس و حجازی الهه (1383)، روش‏های تحقیق درعلوم رفتاری، چاپ هشتم، تهران: انتشارات آگاه.

سیدامامی، کاووس(1386)، مشارکت سیاسی دانشجویان: ارزیابی برخی از پیش‏بینی کننده‏های مشارکت سیاسی، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال دوم، شماره 1.

 همو(1384)، سنجش اشکال و سطوح مشارکت سیاسی دانشجویان و نگرش‏های آنان درباره مشارکت سیاسی، گزارش طرح پژوهشی، سازمان ملی جوانان.

سیدامامی، کاووس؛ افتخاری، اصغر و عبدالله، عبدالمطلب (1385)، ارزش‏ها و نگرش‏ها و رفتار سیاسی جوانان، گزارش طرح پژوهشی، سازمان ملی جوانان.

سیف زاده، حسین (1373)، مشارکت منفعلانه و علل تداوم آن، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 31، دی ماه.

صالحی، عباس (1385)، در چیستی و چگونگی مشارکت سیاسی، مجله پگاه حوزه شماره 200، 30 دی ماه 1385.

فیرحی، داود (1377)، مفهوم مشارکت سیاسی، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 1 تابستان 77 .

قوام، عبدالعلی (1374)، نقد نظریه‏های نوسازی و توسعه سیاسی، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.

لیپست، مارتین و دوز، رابرت (1373)، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه: محمد حسین فرجاد، تهران: انتشارات توس.

وفادار، مژگان (1375)، دموکراسی برداشت مردم و دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه شهید بهشتی. سایت دانشگاه تهران:

http://ut.ac.ir/fa/contents/About Un

 

Gaiser, Wolfgang & Rijike, John (2008), “Political Participation of Youth Young Germans in the Eropean Context”, Asia Eroup journal, Springer, January, Vol.5.

McClurg, S.D. (2003), “Social Networks and Political Participation: The Role of Social Interaction in Explaining Political Participation” Political Research Quarterly, 56(December).



* استادیار گروه سیاسی دانشگاه شاهد                                                             z_ghafari@yahoo.com

** استادیار سیاست گذاری عمومی دانشگاه شاهد                                abeyginia@yahoo.com

*** دانش آموخته کارشناسی ارشد جامعه شناسی انقلاب اسلامی دانشگاه شاهد Akram_ghatei@yahoo.com

Volume 6, Issue 2 - Serial Number 12
February 2011
Pages 207-240
  • Receive Date: 14 June 2010
  • Revise Date: 21 May 2011
  • Accept Date: 04 January 2011