Document Type : Science - Research (International Relation)
Author
Faculty member of Technical and Vocational University
Abstract
Among the large numbers of nongovernmental, nultinationals and intra governmental organizations, sports and its international organizations like international Olympic committee as greatest common value of today's societies, without any racism or ethnic color, has been accelerated the realization of truly global village. Therefore, the aim of this study is to compare the sport diplomacy in Iran and selected countries (the United States, China, Australia, Turkey, Russia and Japan). The present study was applied and that was reviewed by more than 50 articles, books, notes, news and more during the years 2000 to 2018 by using the Bereday pattern. To obtain the required information, English and Persian texts were collected until the end of 2018; The findings showed that developed countries such as the United States, Japan and Australia alongside emerging economies (BRICs), such as Russia and China, by presenting a comprehensive program in use of athletes, coaches, referees and even college sports pursuing their political goals in the field of sport, whereas the Islamic Republic of Iran's decision makers use sport merely as a phenomenon for entertainment and recreation, and they are just "interested" in sport instead of "have perception” about it.
Keywords
Main Subjects
مقدمه
بیان مسئله: شاید تعبیر مارکووینتس و رنسمن (2010) مبنی بر قرار گرفتن"جهان بهعنوان بخشی از ورزش" اغراقآمیز است، اما به راستی میتوان گفت که امروزه جامعه جهانی با ورزش پیوندی جداییناپذیر دارد. ورزش بینالملل با سازوکارها و نهادهای بزرگ خود از جمله کمیته بینالمللی المپیک (211 عضو) و فیفا (206 عضو) توانسته است حتی از سازمان ملل متحد (193 عضو) نیز پیشی گرفته (پوستلویت و گریکس، 2016) و موفقیت یک کشور در این رویدادها با اعتباری جهانی همراه باشد. مفهوم دیپلماسی ورزش به عنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی مورد توجه بسیاری از کشورهای توسعهیافته و اقتصادهای نوظهور (بریکس) قرار گرفته است. تحلیلگران معتقدند همانگونه که دیپلماتها برای تحقق منافع ملی به دور میز مینشینند، ورزشکاران نیز برای تقویت این منافع به دور پیست میدوند (مورای، 2013). در این میان مطالعه "چیستی، چرایی و چگونگی" استفاده از دیپلماسی ورزشی در کشورهای موفق در این زمینه میتواند به ادراک سیاستمداران ایرانی از ورزش به عنوان اهرمی در راستای تأمین بهتر منافع ملی کمک نماید.موضوعی که مسئلهای مهم برای جامعه فعلی ما بهشمار میآید.
اهمیت: قرار گرفتن ایران در خاورمیانه به عنوان منطقهای که قریب به 60 درصد نفت جهان را تأمین مینماید، در کنار ایدئولوژی ملی- مذهبی ما در مبارزه با امپریالیسم جهانی همواره سیاست خارجی ایران را به چالش کشیده است. رشد بازیگران غیردولتی در فضای روابط بینالملل و معرفی سفیران هنری، علمی و ورزشی در این صحنه سبب شده تا تصمیمگیران سیاسی تلاش نمایند با استفاده از توان ورزشی ایران (به عنوان نمونه قرار گرفتن بر سکوی هفدهم بازیهای المپیک 2012 لندن) به عنوان مسیری پرفایده و کمهزینه قدرت نرم این کشور را در جهان افزایش دهند؛ لذا پژوهش حاضر به دلیل طرح و تبیین ظرفیتهای راهبردی دیلپماسی ورزشی برای تصمیمگیران و سیاستمداران کشور، دارای اهمیت عملیاتی است. افزون بر این که با تولید ادبیات در این زمینه، اهمیت نظری آن نیز آشکار میشود.
ضرورت: عدم توجه به مقوله مهم دیپلماسی ورزشی میتواند به کاهش و تضعیف منابع سیاست خارجی ایران منجر شود و از این طریق بسیاری از ظرفیتهای بالقوه کشور را غیرفعال نگاه دارد که آسیبی بزرگ برای تأمین منافع ملی به شمار میآید.
اهداف: هدف اصلی پژوهش حاضر محک نظری و تحلیلی به حوزه سیاست عملی کشور برای شناخت هر چه بهتر ظرفیتهای بالقوه ایران در عرصه ورزشی برای تأمین منابع ملی است.
سؤالها: سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که جمهوری اسلامی ایران چگونه میتواند با استفاده از تجارب کشورهای صاحب سبک در زمینه دیپلماسی ورزشی، سیاست خارجی خود را در عرصه بینالملل تقویت نماید؟.در این ارتباط پرسش از چیستی دیپلماسی ورزش و مولفه های آن ، به همراه شناخت و تحلیل تجارب بازیگران دیگر، به عنوان سوال فرعی مطرح شده اند.
2. پیشینه پژوهش
پژوهشهای صورت گرفته در حوزه دیپلماسی ورزش را میتوان به لحاظ محتوا به دو دسته کلی تقسیمبندی کرد:
1-2. ورزش به مثابه امری مستقل از سیاست
در این مطالعات ورزش به عنوان پدیدهای مستقل از تعاملات سیاسی مطرح است و دیپلماسی ورزش به ارتباطات صرفاً ورزشی میان کشورهای مختلف محدود میشود. این دیدگاه با آنچه در المپیزم یا همان فلسفه المپیک آمده همخوانی دارد. کینگ (Qing) و همکاران او (2010) دریافتند که روزنامههای "تایمز لندن" و "نیویورک تایمز" پس از انتخاب پکن به عنوان میزبان بازیهای المپیک 2008 تلاش کردند تا این انتخاب کمیته بینالمللی المپیک را سیاسی و نه بر اساس شایستگی گزارش کنند. رو (Rowe) (2018) "ملت ورزشی" را مهمترین تصویر استرالیاییها در اذهان مردم جهان بعد از بازیهای المپیک 2000 سیدنی گزارش کردند. شریعتی فیضآبادی و گودرزی (1394)، ورزش ایران را مقولهای مجزا از فضای دیپلماتیک گزارش کردند که سیاستمداران ایرانی نگاهی تفریحی به این مفهوم دارند.
2-2. ورزش به مثابه ابزاری در خدمت سیاست
اکثر پژوهشگران این حوزه معتقدند، ورزش به عنوان ابزاری برای سیاستمداران مطرح است تا بهوسیله آن بتوانند اهداف خود را تحقق بخشند. سترفیلد (Satterfield) (2013) معتقد است از ورزش میتوان به عنوان ابزاری در راستای توانمندسازی زنان استفاده کرد. گریکس و هولیهان (Grix & Houlihan) (2017) نیز با بررسی برزیل و هند بهعنوان دو کشور اقتصاد نوظهور گزارش کردند که برزیل با میزبانی جام جهانی فوتبال در سال 2014 و بازیهای المپیک در سال 2016 و هندوستان نیز از طریق میزبانی بازیهای کشورهای مشترکالمنافع در سال 2010 توانست پرستیژ بینالمللی خود را تقویت نماید؛ حال آنکه از سوی دیگر کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس مانند قطر (جام جهانی فوتبال در سال 2022) و بحرین (مسابقات فرمول 1) نیز توانستند از ورزش به عنوان ابزاری برای مطرح شدن خود بر روی نقشه جهان استفاده نمایند. لولا داسیلوا رییس جمهور برزیل در نامهای به بلاتر (رییس فیفا) فوتبال و میزبانی جام جهانی را به عنوان ابزاری در راستای مبارزه با بیعدالتی، همبستگی میان زنان و مردان و از بین بردن تعصبات میداند (کاسترو، 2013). کاسترو (2013) نیز میزبانی بازیها و رویدادهای مختلف ورزشی برزیل مانند: جام کنفدراسیونهای فیفا (2013)، بیستمین قهرمانی دوندگان حرفهای جهان (2013)، جام جهانی فوتبال (2014)، بازیهای المپیک و پارالمپیک (2016)، پانزدهمین دوره بازیهای پانآمریکن و پاراپان آمریکن (2007)، پنجمین دوره بازیهای نظامی (2011) را موجبات افزایش قدرت هوشمندانه این کشور میداند. اگرچه طبق دکترین مونروئه آمریکاییها و دید حیات خلوت به کشورهای آمریکای جنوبی (یوسفی، یزدانی و امیدی، 1397، ص. 169)، آنها بارها نسبت به رفتار سیاسی کمیته بینالمللی المپیک در ندادن میزبانی به شهرهای آمریکا در دهه اخیر اعتراض کردند. برخی نیز ورزش را به عنوان یک "نشان ملی" میدانند تا دولتها بتوانند بر اجتماع تأثیرگذار باشند (نک. چا 2013). گریکس (2013) مهمترین اهداف بریتانیا از برگزاری المپیک 2012 لندن را افزایش گردشگران، رشد سرمایهگذاری داخلی و افزایش صادرات، افزایش خودباوری نخبگان سیاسی کشور، بهبود و تقویت حس وطنپرستی و هویت ملی و در نهایت نمایش متمایز میزبان میداند. گریکس و هولیهان (2017) جامجهانی 2006 آلمان را فرصتی مناسب برای تصحیح تصویر ژرمنها در اذهان مردم جهان پس از دو دوره تیره نازیسم و آلمان غربی سوشالیست – کمونیست گزارش کردند. مورای (2013) در پژوهش خود به کشورهایی اشاره دارد که از فضای ورزش توانستهاند برای رشد سریعتر اقتصاد خود کمک گیرند. مورای (2013) در پژوهشی دیگر به رخ کشیدن قدرت نرم و افزایش جذابیت ملی در عرصه بینالملل را از جمله دستاوردهای موفق استرالیا در برگزاری بازیهای المپیک 2000 سیدنی میداند. در پژوهشهای داخلی نیز احمدیپور و همکاران (1392) تقویت ملیگرایی، حس قلمروخواهی، توسعهجهانیشدن، تقویت هویتهای دیگر ملی را در کنار بروز ژستهای ژئوپولیتیکی، انزوای ژئوپولیتیکی، ارتقای منزلت ژئوپولیتیکی، رواج فعالیتهای تروریستی، تقویت همگرایی و تضعیف واگرایی را را از مهمترین کارکردهای ورزش نامید؛ شریعتیفیضآبادی (1394) نیز نشان داد که دستگاههای مرتبط با امر ورزش و سیاست خارجی ایران آنطور که باید از ظرفیت جهانی ورزش در جهت پیشبرد مقاصد سیاسی بهره نبردهاند.
با مطالعه ادبیات پیشینه به خوبی روشن است که طی چند سال گذشته کشورهای مختلف در تلاش بودهاند که سوگیری دستگاه دیپلماسی خود را صرفاً معطوف به هیئت حاکمه کشورهای مقابل نساخته و سازههای اجتماعی و ذهنی مردم آنرا نیز متأثر سازند؛ لذا با توجه به شرایط دوران پسابرجام و بهویژه تحریمهای ظالمانه ایالات متحده در اوایل سال 2019 میلادی، و رشد حملات رسانهای و تبلیغاتی غرب علیه ایران، بیش از پیش نیاز به ابزار و اهرمهای غیرسیاسی و مطلوب مردم احساس میشود. دیپلماسی ورزش به عنوان یکی از ابزارهایی که توان مشروعسازی اهداف ملتها را داراست (صباغیان، 1394) میتواند هزینه کمتری را در جهت نیل به اهداف سیاست خارجی ایران داشته باشد. لذا با مطالعه چگونگی استفاده از ورزش به عنوان ابزاری دیپلماتیک در سایر کشورهای پیشرفته، میتوان ضمن ادبیاتسازی پیرامون دیپلماسی ورزشی در روابط خارجه جمهوری اسلامی ایران، تصمیمگیران سیاسی ایران را به استفاده بهینه از این ابزار ترغیب نماید.
3. مبانی مفهومی و نظری
1-3. تعریف دیپلماسی ورزش
تعاریف مختلفی از دیپلماسی ورزش در متون مختلف بهویژه در دهه گذشته آمده است؛ از "جنگ بدون شلیک" (جکسون، 2013) تا "ابزار توسعه صلح پایدار" (شریعتی فیضآبادی و ناظمی، 1396) که همه آنها بهدنبال فهم بهتر تعاملات عرصه بینالملل و دوستیها و کمک به از بین بردن کلیشهها و تعصب بودند. ورزش ابزاری "کم خطر، کمهزینه و پرمحتوا" برای فعالیتهای دیپلماتیک است (پیگمن و راف، 2014، ص. 1095). در تعریفی جامع دیپلماسی ورزش را میتوان بخش پررنگ دیپلماسی عمومی نامید که در آن از تمامی ظرفیتهای سخت افزاری و نرم افزاری ورزش یک کشور از قبیل تجهیزات و فضاهای ورزشی، ورزشکاران، مربیان، مدیران ورزشی، استفاده تا قدرت نرم آن در عرصه بینالملل تقویت گردد (شریعتی فیضآبادی، 1394، ص. 77).
2-3. نظریههای دیپلماسی ورزش
در ارتباط با دلایل و علل رویآوردن سیاستمداران به ورزش جهت استفاده از این ظرفیت با اهداف سیاسی، نظریههای بسیاری ارائه شده که عموماً بر مسئله حل و فصل اختلافات و تقویت صلح تأکید دارند(نک. نایگارد و گینس، 2013،ص. 249)، اما با انتخاب رویکردی جامع میتوان چهار رویکرد نظری را شناسایی کرد که هریک به بعدی از این موضوع اشاره دارند و از ترکیب آنها میتوان به مبنای نظری نسبتاً جامعی در این خصوص دست یافت. این رویکردها عبارتند از (نک. پاستلتویت و گریکس، 2016):
الف.نظریههایی که قائل هستند دیپلماسی ورزش به مثابه مکمل سیاست رسمی دولتها مطرح است و از طریق بیان رسا و گسترده نظرات مردم، این نقش را ایفا میکند.
ب.برخی از تحلیلگران معتقدند دیپلماسی ورزش با تمرکز بر «رویدادهای بزرگ ورزشی»، عرصه و مجالی منحصربهفرد را برای ملت میزبان فراهم میسازد تا دیپلماسی عمومیاش را فعال و مؤثر به کار گیرد.
پ. نظریه "ورزش به مثابه قدرت مطلق" بر این ایده تأکید دارد که "ورزش" در عصر حاضر به عنوان یک "پدیده اضافه" یا "مکانی بکر" نیست، بلکه از وضعیت ابزاری خارج شده و به یکی از ابعاد ششگانه جهانی شدن تبدیل شده است. ظهور و عملکرد افرادی چون مسی، بکام و فدرر موید این معناست.
4. دیپلماسی ورزش جمهوری اسلامی ایران
۱-۴. دوره قبل از انقلاب اسلامی
دیپلماسی ورزش ایران در قبل از انقلاب سازوکاری منفعلانه داشته و در حقیقت پیچیدگی سیاست خارجی پهلوی موجب قربانی شدن دیپلماسی عمومی به شکل عام و دیپلماسی ورزشی به شکل خاص در عرصه بینالملل گردیده بود (شهابی، 1388). شاید نقطه درخشان ورزش ایران پیش از انقلاب را بتوان میزبانی بازیهای آسیایی 1974 تهران دانست؛ بازیهای آسیایی 1974 در حالی در تهران برگزار گردید که 225 نماینده رسانهای از 97 آژانس خبری سه قاره جهان این بازیها را پوشش رسانهای دادند. امیرتاش به دلیل آمادگی فوقالعاده شهر میزبان (تهران)، فناوری پیشرفته، اقدامات امنیتی دقیق و سازماندهی دقیق در کنار روابط سیاسی – اجتماعی مناسب، این بازیها را همواره در خاطر مردم آسیا ماندگار میداند (نک. امیرتاش 2005، ص. 471).
۲-۴. جمهوری اسلامی
ایران در اولین سالهای پس از انقلاب و در بحبوحه جنگ سرد با الگو قرار دادن اصل "نه شرقی نه غربی"، بازیهای المپیک 1980 مسکو و 1984 لسآنجلس را با شعار "ما بازی نمیکنیم"، تحریم کرد (شهابی 1388، ص. 20) که این موضوع تا به امروز در بین تمام کشورهای عضو کمیته بینالمللی المپیک، منحصربهفرد بوده است. ایران تنها کشور جهان است که هر دو دوره این بازیها را تحریم کرده است. با شروع جنگ تحمیلی (1359)، نه تنها ورزش بلکه مجموعه سیستم روابط خارجی ایران همانند سایر اجزا و بخشهای کشور صرفاً به دنبال مقاومت نظامی در برابر دشمن متخاصم بودند. کارکرد وطنپرستی و میهندوستی ورزش را در آن زمان میتوان به خوبی در میان ورزشکاران ایرانی مشاهده کرد (نک. خبیری 1392).
در دوران سازندگی سازمانهای بینالمللی ورزشی بزرگ پیشنهاد میانجیگری در از سرگیری روابط و کنار گذاردن دشمنیها میان ایران و غرب بهویژه ایالات متحده را دادند که با توجه به جنایت هولناک آمریکاییها در آن زمان و تصویر آنها از مردم ایران، این موضوع به هیچ عنوان در دستورکار تصمیمگیران سیاسی وقت قرار نگرفت. به عنوان نمونه سامارانش رییس وقت کمیته بینالمللی المپیک در سال 67 اعلام کرد که حاضر است در روابط ایران و آمریکا نقش میانجی را ایفا نماید و حتی پیشنهاد کرد تا نماینده ایران با رئیس جمهور آمریکا ملاقات نماید. طبعا این امر در دستورکار سیاست خارجی ایران نبود و به همین دلیل پاسخ منفی به او داده شد (خبیری، 1396). اگرچه در همین سالها و پس از حضور ایران در بازیهای المپیک 1988 سئول، عسگری محمدیان به عنوان آخرین کشتیگیر ایرانی در فینال مسابقات و در حضور دوربینهای خبری پس از شکست از بلاگازوف روس، او را روی دوش 7 دور در سالن چرخاند؛ تلویزیون کره این تصویر را لید خبر ورزشی خود گذاشت و آنرا به عنوان ماهیت واقعی ورزش معرفی کرد.
از نیمه دوم دهه 1370 در ایران شاهد دگردیسی ورزش ایران در عرصه بینالملل هستیم. مارکس (Marks) روزنامهنگار و گزارشگر آمریکایی که تیم ملی کشتی ایالات متحده را برای مسابقات جام جهانی کشتی در سال 1998 تهران همراهی مینمود، ضمن تمجید از ایرانیها مینویسد:" این اولین بار بود که نه تنها یک تیم بلکه یک هیئت آمریکایی پس از انقلاب 1979 وارد ایران شد؛ سرتاسر سالن به تشویق کشتیگیران آمریکایی میپرداختند"؛ وی در نتیجه گزارش خود آورده است که ورزش تنها عرصهای است که مردمان یک کشور میتوانند به راحتی عقیده خود را نسبت به مردمان کشور دیگر ابراز دارند (مارکس، 1999، ص. 548). مطبوعات مسابقه کشتی فوریه 1998 را "دیپلماسی کشتی" نامیدند؛ پرچم ایالات متحده توسط ورزشکاران در سالن حمل گردید. در دست گرفتن تصویر مقام معظم رهبری توسط داگلاس کشتیگیر آمریکایی در حضور اصحاب رسانه، پیامی بزرگ برای مردمان جهان و به شکل خاص مردمان دو کشور داشت.چندماه پس از این بازیها و در مرحله انتخابی مسابقات جام جهانی فوتبال 1998 فرانسه، فوتبالیستهای ایرانی توانستند پس از 20 سال (بعد از جام جهانی 1978 آرژانتین) و برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به بزرگترین رویداد ورزشی تک رشتهای جهان راه پیدا نمایند (شریعتی، 1394، ص. 33). جام جهانی 1998 فرانسه نقطه عطفی در ورزش ایران بود جایی که فوتبال ایران با پیروزی بر ایالاتمتحده در مرحله گروهی موجبات انتقال بازیکنان ایرانی مانند علی دایی، مهدی مهدویکیا، کریم باقری، خداداد عزیزی به کشورهای اروپایی و حضور آنها در لیگهای معتبر جهانی مانند لیگ قهرمانان اروپا، بوندسلیگا و لیگ برتر انگلستان بود. این اتفاق سبب شد تا سفیران ورزشی ایران تصویری جدید از "ایران پس از جنگ" به جامعهجهانی ارایه نمایند (شریعتی فیضآبادی، 1394). اشریک و همکاران او (2017) جام جهانی 1998 فرانسه و عکس یادگاری ابتدای این بازی فوتبال را بهعنوان سیاسیترین مسابقه فوتبال در ادوار جام جهانی فوتبال میداند.
هزاره سوم میلادی برای ورزش ایران با افتخارآفرینی در المپیک 2000 سیدنی آغاز گردید؛ در این دوره از مسابقات کاروان ایران با کسب 3 مدال طلا توانست نتیجهای تاریخی در آن زمان بهدست آورد؛ هادی ساعی توانست در این دوره از مسابقات اولین طلای تاریخ تکواندو ایران را در بازیهای المپیک کسب که با بازتاب رسانهای بزرگی در کرهجنوبی (مهد تکواندو جهان) همراه بود؛ حسین رضازاده نیز اولین مدال طلای وزنهبرداری سنگین وزن دنیا را با رکوردشکنی تصاحب و خود را به عنوان قویترین مرد جهان در بازیهای المپیک معرفی کرد؛ این درخشش سبب شد تا تصویر او در دو دوره بعدی بازیهای المپیک 2004 آتن و 2008 پکن بر روی جلد روزنامههای این کشورها قرار گیرد (با توجه به شعار بازیهای المپیک مبنی بر "سریعتر، قویتر و بالاتر" مرغوبترین مدال بازیهای المپیک مربوط به سه رشته دو 100 متر، پرش ارتفاع و وزنهبرداری است) (خبیری و همکاران، 1394). المپیک 2012 لندن را میتوان تاریخ سازترین این بازیها برای ورزشکاران ایرانی نامید جایی که کاروان ایران برای اولین بار با کسب 6 طلا، 6 نقره و 1 برنز بالاتر از کشورهای اسپانیا، برزیل، کانادا و سوییس در رده هفدهم جهان قرار گرفت.
اگرچه تیم فوتبال ایران نتوانست در جام جهانی 2002 حضور یابد اما سه دوره حضور در جامهای جهانی 2006 آلمان، 2014 برزیل و اخیرا 2018 روسیه موجبات تقویت پرستیژ بینالمللی ایران گردید؛ به عنوان نمونه بازی ایران با پرتغال در مرحله گروهی جام جهانی 2018 روسیه سبب شد تا مفسر انگلیسی بازی، ایران را شایسته پیروزی و فوتبالیستهای ایرانی را برای بینندههای پرشمار این مسابقه با هویت و منسجم تفسیر نماید. حضور قریب به یک دهه والیبال ایران در لیگ جهانی، حضور بسکتبال در المپیک 2020 توکیو در کنار موفقیتهای داوران و مربیان ایرانیان از جمله قضاوت علیرضا فغانی در فینال المپیک 2016 ، علی نیلی در فینال مسابقات تنیس گرنداسلم ایالاتمتحده در سال 2019، مربیگری رضا مهماندوست برای تیم ملی تکواندو آذربایجان مبین این موضوع است که ورزش ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی توانسته ظرفیت و شرایط لازم برای حضور مؤثر در عرصه سیاست و طرح دیپلماسی ورزش ایران را بهدست آورد.
5. دیپلماسی ورزش در سایر کشورها
پس از گذشت حدود دو قرن از عصر طلایی دیپلماسی (مورای، 2013)، امروزه ورزش را به عنوان بخشی از زندگی اجتماعی جهان مدرن میدانند؛ از پروپاگاندای نازی در المپیک تابستانی 1936 برلین تا "المپیک قرن" در 2008 پکن، ورزش همواره بهعنوان ابزاری در دست قدرتهای جهان بوده تا علاوه بر نمایش قدرت، غرورملی و میهنپرستی خود را نیز تقویت نمایند (شریعتی و ناظمی، 1396، ص. 168). هیتلر در بازیهای المپیک تابستانی 1936 و موسولینی در جام جهانی 1934 فوتبال، ورزش را دستمایه تثبیت و نمایش قدرت حکومتهای خود به جهانیان قرار دادند. هیتلر همواره به دنبال آن بود تا از ورزش به مثابه ابزاری برای انتقامگیری و اعمال سلطه استفاده نماید، تا جایی که او در بازیهای المپیک 1936 اجازه حضور هیچ ورزشکار یهودی را در ترکیب تیمهای ملی ژرمنها نداد و این موضوع سبب شد تا آن بازیها بهعنوان "المپیک هیتلر" و نه "المپیک برلین" بر پیکره بازیهای المپیک نقش بندد (خبیری و شریعتی، 1395، ص. 21). شاید مفهوم "ورزش سیاسی" بهترین تعبیر ورزش بینالملل در آن زمان بود چرا که تا بعد از جنگ جهانی دوم ورزش بهعنوان ابزاری دون مباحث بینالمللی و صرفا به منظور نمایش قدرت کشورها در آن زمان بود.
پس از جنگ جهانی دوم و بهدنبال اولین پخش زنده تلویزیونی در بازیهای المپیک 1960 رم، در کنار مطرح شدن مفاهیمی مانند قدرت نرم، دیپلماسی نوین و دیپلماسی عمومی، ورزش به تدریج بهعنوان ابزاری کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجه زمینهساز "از سرگیری"روابط میان دولتها گردید (مورای و پیگمن، 2014،ص: 1120). نمونه بارز و تاریخی این اتفاق را میتوان در آوریل 1971 و به آنچه بعدها بهعنوان دیپلماسی پینگ پنگ نام گرفت، مشاهده کرد؛ این ملاقات تاریخی را ابتدا کمیته ملی غیرانتفاعی ایالات متحده پیشنهاد داد؛ پس از ملاقات بازیکن آمریکایی گلن کووان با قهرمان 3 دوره مسابقات پینگ پنگ جهان یعنی ژوانگ زدونگ که در مارس 1971 در شهر ناگویای ژاپن صورت گرفت. بعدها این پیشنهاد توسط حکومتهای مائو و نیکسون بهعنوان ابزاری برای سنجش از بین بردن سردی روابط میان چین و ایالات متحده استفاده گردید. دیپلماسی پینگ پنگ در واقع راه را برای ملاقات مشاور دبیر ملی ایالات متحده آمریکا و بازدید او از چین و بعدها بازدید رییس جمهور نیکسون در سال 1972 هموار کرد (پیگمن و مورای، 2014، ص. 1123). گریکس (2013) و پیگمن و مورای (2014) تعبیر جالبی از این اتفاق تاریخی دارند؛ از نظر آنها دیپلماسی پینگ پنگ در سال 1971 نقش "ذوبکننده یخ" روابط میان چین و ایالات متحده را داشت.
6. روش پژوهش
پژوهش حاضر کاربردی است که در سال 1397 با بررسی بیش از 50 مقاله، کتاب، یادداشت، وخبر طی سالهای 1380 تا 1397 با استفاده از الگوی بردی (Bereday pattern) انجام شد. این الگو از چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه تشکیل شده است (شکل شماره 1). در مرحله توصیف پدیدههای تحقیق بر اساس شواهد و اطلاعات یادداشتبرداری و تدارکهای کافی برای بررسی و نقادی در مراحل بعدی آماده میشود. در مرحله تفسیر اطلاعات جمعآوری شده در مرحله اول وارسی و تحلیل میشوند. در مرحله همجواری اطلاعاتی که در مرحله قبل آماده شد به منظور ایجاد چارچوبی برای مقایسه و تفاوتها طبقهبندی و درکنار هم قرار میگیرند و در نهایت در مرحله مقایسه مسئله تحقیق با توجه جزییات در زمینه شباهت و تفاوتها و دادن پاسخ به سؤالات تحقیق، بررسی و مقایسه میشوند.
شکل شماره (1): الگوی بردی
(منبع: آنترا، 2017: ص. 31)
برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز متون انگلیسی و فارسی تا پایان سال 2018 جمعآوری شد؛ جستجوی الکترونیکی با استفاده از پایگاههای فارسی و انگلیسی زبان گوگل اسکالر، ساینس دایرکت، نورمگز، مگیران، سید با استفاده از واژههایی مانند "قدرت نرم"، "دیپلماسی"، "دیپلماسی ورزشی"، "دیپلماسی ورزشی"، "دیپلماسی فرهنگی" جستجو و کلیه مقالات مرتبط وارد مطالعه شدند.
7. یافتههای توصیفی
به منظور گردآوری دادههای اولیه به کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته (ایالات متحده، ژاپن، استرالیا) و کشورهای اقتصاد نوظهور (روسیه، چین) در کنار کشورهای همسایه ایران مانند ترکیه توجه شده است که توانستهاند از ورزش به عنوان ابزاری برای توسعه اقتصادسیاسی خود استفاده مینمایند؛ در ادامه دادههای مورد نظر گردآوری، طبقهبندی و بهصورت جدولی در زیر ارائه گردیدند:
جدول شماره (1): راهبردهای دیپلماسی ورزشی در کشورهای منتخب (منبع: یافتههای پژوهش)
راهبردهای استفاده از دیپلماسی ورزشی |
کشور |
استرالیا را میتوان نمونهای کامل در استفاده از دیپلماسی ورزشی بهعنوان ابزاری در اختیار سیاست خارجه دانست؛ دپارتمان تجارت و امور بینالملل (دی.اف.ای.تی) متولی اصلی مدیریت دیپلماسی ورزشی در وزارت خارجه این کشور میباشد؛ این دپارتمان در تلاش است تا با استفاده از ورزش، ارتباطات و تعاملات خود با سایر کشورها بهویژه کشورهای برزیل، کره جنوبی، ژاپن، روسیه، پرو و کشورهای خاورمیانه را بیش از پیش تقویت نماید. بهعلاوه این کشور در سال 2015 علاوه بر انتشار اولین برنامه راهبردی چهارساله رسمی دیپلماسی ورزش خود تا سال 2019، تلاش کرد تا از ورزش در مسیرهای ذیل استفاده نماید:
در نهایت با مطالعه متون مختلف، دلایل موفقیت استرالیا در ورزش را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد:
|
استرالیا |
ژاپنیها همواره در منطقه آسیا پاسفیک با چین و کشورهای آ.سه.آن مانند فیلیپین، اندونزی و تایلند بر سر انرژی و مسائل اقتصادی تنازعات بسیاری داشتهاند؛ تا پیش از جنگ جهانی دوم رهبران ژاپن بهدلیل استفاده بیش از حد از سختافزار نظامی تصویر و برند این کشور را بهعنوان ملتی استعمارگر و جنگجو در عرصه بینالملل معرفی کرده بودند؛ پس از جنگ جهانی دوم و بهدنبال شکست ژاپنیها تصویر و اعتبار این کشور در عرصه بینالملل بیش از پیش تخریب شد؛ این مسئله در کنار حملات هستهای سبب شد تا ژاپنیها به فکر استفاده از قدرت نرم افتاده و در 1952 همزمان با عضویت در سازمان ملل متحد برای میزبانی بازیهای المپیک 1964 نیز نامزد شوند که مورد موافقت کمیته بینالمللی المپیک قرار گرفت؛ المپیک 1964 نقطه عطفی در بازگشت ژاپن به جامعه بینالملل بود چرا که بیش از 75 هزار نفر از 98 کشور جهان برای دیدن این مسابقات وارد توکیو شدند؛ از آن زمان تاکنون ژاپنیها از راهبردهای مختلفی بهمنظور استفاده از ورزش در راستای توسعه دیپلماسی عمومی خود استفاده نمودهاند که مهمترین آنها عبارتند از:
|
ژاپن |
هیلاری کلینتون را میتوان یکی از تأثیرگذارترین تصمیمگیران سیاسی ایالاتمتحده در حوزه قدرت هوشمندانه و به ویژه دیپلماسی ورزش نامید؛ وی با مطرح کردن اصطلاح "قدرت هوشمندانه" در زمان حضور در وزارت خارجه آمریکا، بهدنبال محقق ساختن تمامی منافع ملی ایالات متحده با استفاده از تمام ابزارهای دیپلماتیک بود. با مطالعه متون مرتبط با دیپلماسی عمومی و ورزشی ایالات متحده به صورت کلی میتوان دو کارکرد عمده برای ورزش این کشور متصور شد: 1. ورزش بهعنوان ابزاری برای سلب مشروعیت: در این شیوه دستگاه دیپلماتیک این کشور تلاش دارد تا هزینههای دخالت نظامی را کاهش و از ورزش بهعنوان ابزاری برای تحریم و جریمه سایر کشورها استفاده نماید؛ مانند آنچه در المپیک 1980 مسکو اتفاق افتاد. 2.ورزش ابزاری برای تقویت تعاملات دیپلماتیک؛ نمونه بارز این موضوع را میتوان در ظرفیت ارتباطی-اجتماعی ورزش در زمان جنگ سرد دید؛ پس از آن و به ویژه در زمان ریاست جمهوری کلینتون دستگاه دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه ایالات متحده با مطرح کردن برنامه "رشتههای ورزشی متحد" در اداره آموزش و فرهنگ این وزارتخانه برنامههای مختلفی را برای بهره برداری از ظرفیت ورزش تدوین که در زیر به آنها اشاره شده است:
|
ایالات متحده |
پس از 15 سال ناکامی ترکیه در کسب میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی مانند بازیهای المپیک تابستانی و قهرمانی فوتبال اروپا، امروزه ترکیه به عنوان کشوری با جاذبههای گردشگری متفاوت شایسته میزبانی ابررویدادهای ورزشی در جهان شناخته شده است؛ تصمیمگیران سیاسی ترک و در راس آنها رجب طیب اردوغان را میتوان یکی از روسای جمهور پرتلاش در کسب میزبانی ابر رویدادهای ورزشی مانند بازیهای المپیک دانست؛ او در یکی از آخرین تلاشها برای کسب میزبانی بازیهای المپیک 2024، طی دو روز 18 ساعت مذاکره با اعضای اجلاس کمیته بینالمللی المپیک در بوینسآیرس آرژانتین انجام داد تا بتواند اعضای این کمیته را برای دادن رای اعتماد به استانبول متقاعد نماید؛ اگرچه این کشور در رقابت با کشور آلمان (یورو 2024)، شهرهای توکیو (المپیک تابستانی 2020) و پاریس (المپیک 2024) برای میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی بازنده بود اما استانبول تلاش دارد تا ضمن معرفی خود به عنوان شهری استاندارد در منظر جهانیان بتواند بهزودی میزبانی یک دوره از مسابقات جامجهانی فوتبال یا بازیهای المپیک را بهدست آورد تا از این طریق اعتبار خود را در عرصه بینالملل افزایش دهد. ترکها در کنار انگیزههای اقتصادی خود برای میزبانی رویدادهای ورزشی مختلف در چند سال اخیر، همواره از برگزاری مسابقات رشتههای ورزشی مختلف بهمنظور تسهیل روابط با کشورهای همجوار خود از جمله ارمنستان، یونان و سوریه بهره برده است. به عنوان نمونه دیپلماسی فوتبال این کشور با ارمنستان یکی از نمونههای موفق استفاده دیپلماتیک از ورزش برای ترکیه است؛ با و جود امضاء قرارداد آتشبس در ماه مه سال ۱۹۹۴ مابین ایروان و آنکارا، مرزهای مشترک ترکیه و ارمنستان همچنان بسته ماند. بسته ماندن این مرزها با توجه به عدم دسترسی مستقیم ارمنستان به آبهای آزاد، از نظر اقتصادی برای ایروان دارای نتایج منفی قابل ملاحظهای بود. در روز هفتم سپتامبر سال ۲۰۰۸، ترکیه و ارمنستان در مرحله مقدماتی فوتبال جام جهانی در ایروان، پایتخت ارمنستان روبروی هم قرار گرفتند؛ حضور غیر منتظره عبدالله گل، رئیس جمهوری وقت ترکیه در ورزشگاه به آن مسابقه رنگ سیاسی خاصی بخشید. یک سال پس از آغاز دیپلماسی فوتبال مابین دو کشور همسایه، ایروان و آنکارا به عادیسازی روابط دو جانبه رضایت دادند. اوزساری و همکاران (2017) تمرکز دیپلماسی ورزشی ترکیه را بر موارد زیر خلاصه مینماید:
|
ترکیه |
چینیها در تاریخ تعاملات خود با سایر کشورها همواره به خوبی از ورزش بهمنظور تقویت سیاست خود بهرهمند شدهاند و نمونه بارز آن را نیز میتوان در خلال دیپلماسی پینگ پنگ با ایالات متحده و ژاپن دید؛ تا 1949 چینیها بهدلیل آشوبهای خانگی و جنگ جهانی دوم نتوانستند در عرصه بینالملل ورزش فعالیت خاصی داشته باشند؛ از آن زمان تا به امروز این کشور به رغم مواجهه با معضلی بنام تایوان در دهههای 60 و 70 میلادی، توانست از ورزش بهعنوان اهرمی برای تحقق سه هدف خود استفاده نماید: 1) دیپلماسی انقلابی خود 2) کسب مشروعیت بینالمللی 3) تسهیل کننده روابط بینالملل گانفو (بازیهای قدرتهای نوظهور آسیایی) اوج استفاده دیپلماتیک چین از ورزش به عنوان ابزاری انقلابی بود؛ درحالیکه بازیهای آسیایی 1962 جاکارتا به دلیل ویزا ندادن این کشور به ورزشکاران صهیونیستی و تایوانی توسط کمیته بینالمللی المپیک لغو شد، اندونزی با حمایت چین مسابقات گانفو را با تمرکز بر کشورهای آسیایی و شمال آفریقا راهاندازی کرد تا این کمیته را به عنوان نهادی در دست امپریالیسم جهانی معرفی نماید. از سوی دیگر و از 1979 با تاسیس فدراسیونهای ورزشی چین و عضویت این کشور در کمیته بینالمللی المپیک، تایوان تنها میتوانست با نام "تایپه" در مسابقات المپیک حاضر شود و این موضوع شکستی بزرگ برای دولت ملیگرای کومینتانگ و مشروعیت بخشیدن به چین بود. ورزش چین به عنوان ابزاری تسهیلکننده در توسعه روابط با سایر کشورها بهویژه ایالات متحده، کره چنوبی و ژاپن بود؛ وضعیت نامساعد امنیت چینیها در اواخر دهه 1960 میلادی و تهدید شوروی از یک سو و گرفتاری آمریکاییها در جنگ ویتنام سبب شد تا چینیها با تغییر نگرش خود از موقعیت استفاده و از مشاورین نظامی خود استفاده و با مطرح کردن دیپلماسی پینگپنگ درهای خود را به روی آمریکایی باز و آنها نیز از این موضوع استقبال تا خطر قدرت گرفتن شوروی کمرنگ گردد. چینیها در این زمان با مطرح کردن شخصیت بروسلی و نمایش فیلمهای "مشت خشم" و "رییس بزرگ" در سینمای هنگکنگ توانست از قدرت ورزش بهویژه ورزشهای رزمی و شمشیربازی برای تقویت قدرت خود در فضای جنگ سرد استفاده نماید. چینیها در رویدادهای مختلف جهانی و قارهای پیشرفت چشمگیری داشتند؛ آنها در اولین حضور خود در بازیهای آسیایی 1974 توانستند در تهران مقام سوم را بهدست آورند؛ آنها در اولین حضور رسمی خود در بازیهای المپیک نیز در المپیک 1984 لسآنجلس نیز با اعزام 216 ورزشکار و کسب 32 مدال بر جایگاه چهارم دنیا تکیه زدند که موجبات تغییر نگرش مردمان جهان به این سرزمین شد. پکن میزبانی بازیهای المپیک 2000 را تنها با اختلاف 2 رای به سیدنی واگذار کرد اما 8 سال بعد توانست المپیک 2008 پکن را با شعار "المپیک سبز، المپیک انسانی و المپیک علمی" در زمان ریاست جمهوری هوجین تائو با شکوه هرچه بیشتر برگزار تا جایی که این دوره از بازیهای المپیک را "المپیک قرن" نامیدند؛ چینیها در این دوره برای اولین بار در تاریخ برگزاری بازیهای المپیک آمریکاییها را شکست و در صدر جدول رنکینگ مدالها قرار گرفتند. |
چین |
به منظور بررسی جایگاه ورزش در روسیه در ابتدا بایستی به انقلاب اکتبر 1917 بازگشت جایی که موجبات پیوند ناگسستنی ورزش با حکومت شوروی را فراهم کرد؛ در آن دوران کمیته ملی المپیک شوروی نهادی حکومتی بود که کمیته ورزش شوروی اعضای آن را انتخاب و یکی از اعضای حزب کمونیست آنرا اداره میکرد. به صورت کلی کارکردهای پنجگانه ورزش در حکومت شوروی عبارتند از:
پس از فروپاشی شوروی در 1991، روسیه بهعنوان میراثدار اصلی آن تلاش کرد تا با انتخاب پوتین در 1999 نگرش نظامی گذشته خود را تغییر و از قدرت نرم بهعنوان ابزاری برای حفظ موقعیت ژئوپولیتیک خود در هزاره جدید استفاده نماید؛ تلاشهای پوتین به کسب میزبانی رویدادهای ورزشی طی دو دهه زمامداری در میزبانی المپیک زمستانی 2014 و جامجهانی فوتبال در 2018 موجبات معرفی روسیه به عنوان کشوری متمایز از شوروی سابق گردیده است. |
روسیه |
8. تحلیل یافتهها
در ازدحام سازمانهای غیردولتی، شرکتهای چندملیتی و سازمانهای بین حکومتی هزاره سوم، ورزش را میتوان یک نمایش فرادیپلماتیک در نظر گرفت. با نگاهی به عمکلرد سایر کشورهای جهان به خوبی میتوان کشورهایی نظیر برزیل، روسیه و چین را کشورهایی هدفمند در میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی و توسعه اقتصادسیاسی خود از این مسیر نام برد؛ امروزه دیپلماسی ورزشی در این کشورها توانسته است خود را بهعنوان یک آغازگر، تقویت کننده و شتابدهنده در روابط بینالملل کشورهای مختلف معرفی نماید.
در بعد سیاسی نیز تا پیش از جنگ جهانی دوم ورزش بهعنوان یک سرگرمی و بهعنوان ابزاری در دست حکومتها صرفا به منظور نشان دادن قدرت و برتری مورد استفاده قرار میگرفت؛ در حالیکه دیپلماسی ورزش در عصر جدید در ابتدا توسط سازمانها و رقبای غیررسمی کشورهای پیشرفته صورت میگیرد و سپس در حکومتهای رسمی پذیرفته میشود (صباغیان، 1394، ص. 140). در میان کشورهای مختلف دیپلماسی ورزشی حسب جغرافیای سیاسی آنها، کنشها و کارکردهای متفاوتی وجود دارد؛ پس از پشت سر گذاشتن دوره جنگ سرد، سرمایهگذاری کشورهای در حال توسعه مانند برزیل، هند، چین و آفریقای جنوبی (بریک) برای کسب میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی در کنار تصاحب کرسیها و صندلیهای بینالمللی بهعنوان یکی از منابع قدرت غیرملموس آنها در حال افزایش است. این کشورها از ورزش بهعنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود در عرصه بینالملل و تغییر ماهیت نظامی روابط خود استفاده مینمایند (اندرسون، 2017، ص:55). میزان حمایت دولتها در کشورهایی مانند برزیل، بریتانیا، ایالات متحده، ژاپن، کانادا و استرالیا در مقایسه با کشورهایی مانند کوبا، هند، کره شمالی یا حتی پاکستان کاملا متفاوت است. به تعبیری میتوان گفت کشورهای فراصنعتی، با اقتصاد پیشرفته و خوشنام در عرصه بینالملل از ورزش به عنوان ابزاری تهاجمی، آورنده اقتدار و در نهایت تثبیتکننده یا بهبوددهنده وضعیت اقتصادی خود استفاده مینمایند. در حالیکه سایر کشورها از این پدیده بهعنوان درمانی موقت برای زخمهای حکومتی خود استفاده مینمایند (اشریک، 2017)؛ در این میان ایالات متحده توانسته با استفاده از ستارگان ورزشی خود را بهعنوان ابرقدرت جنگ نرم معرفی نماید؛ به علاوه برندهای ورزشی معروف این کشور مانند نایک به عنوان منابع بارز قدرت نرم آمریکا از زمان جنگ جهانی اول تاکنون مطرح بوده است. سیاستمداران این کشور پس از حادثه 11 سپتامبر از ورزش بهعنوان راهی کمهزینه، جذاب و پرمخاطب برای جذب مسلمانان آفریقایی و خاورمیانه استفاده کردند تا از این طریق علاوه بر تقویت تصویر خود بهعنوان کشوری "چندملیتی آرام" در عرصه جهانی، احتمال خطرات آشوبآفرین و تروریستی را در کشور خود کاهش دهند. نمونه اخیر این موضوع را میتوان شرکت جان کری (وزیر حارجه وقت ایالات متحده) در بین زنان فوتبالیست افغان مشاهده کرد. این کشور با استفاده از برنامه ایالات رشتههای ورزشی در سه بخش ملاقاتکنندگان رشتههای ورزشی، نماینده سیاسی رشتههای ورزشی و کمک هزینه رشتههای ورزشی تلاش دارد تا قدرت نرم خود را افزایش دهد (مورای، 2012).
از سوی دیگر چینیها را میتوان رقیب نوظهور ایالات متحده در عرصه ورزش جهان نامید؛ ورزش نه تنها برای آنان به عنوان کسب و کار، تفریح و سرگرمی به حساب میآید، بلکه به عنوان پروژهای با هدف ملی طرحریزی گردیده است. در این بین دولت جدید این کشور از بازیهای 2008 پکن نه تنها در ابعاد مالی و سیاسی از ورزش حمایت نمود، بلکه یکی از اهداف مهم آن از کسب میزبانی بازیهای المپیک 2008 پکن را کمک به موفقیت در اجلاس جهانی اکسپو در سال 2010 گزارش کرد (لی، 2013، ص. 1725). استرالیا نیز توانست "ملت ورزشی" را به عنوان یکی از تصاویر این کشور پیش، حین و بعد از بازیهای المپیک مطرح نماید. بنا به گزارش کمیسیون گردشگری استرالیا، نتیجه المپیک موفق 2000 برای استرالیا بهبود تصویر ملی استرالیا به اندازه 10 سال بود که این خود نشان،دهنده "مدیریت تصویر" صحیح توسط برگزارکنندگان این مسابقات بود (گریکس و هولیهان، 2017، ص. 575).
در این میان با تمام موفقیتهای ورزش ایران در عرصه بینالملل، ساختار دیپلماسی ورزشی کشوربا کمبودهای مختلفی همراه است که نبود نمایندگان ایرانی در کرسیهای اثرگذار بینالمللی ورزش مهمترین آن است (شریعتی فیضآبادی، 1394)؛ یکی از متخصصین در این زمینه تعداد 200 کرسی را در نهادها و سازمانهای ورزشی منطقهای، قارهای و بینالمللی برای مسئولین ایرانی گزارش، حال آنکه وی تعداد کرسیهای مؤثر را به اندازه تعداد انگشتان یک دست میداند (شریعتی و گودرزی، 1394، ص. 120). با بررسی ساختار سازمانی فدراسیونهای جهانی سه رشته مدالآور ایران در بازیهای آسیایی و المپیک (کشتی، تکواندو و وزنهبرداری) مشخص است که در رشته وزنهبرداری تنها یک نماینده ایرانی آن هم نه در سطوح فوقانی فدراسیون جهانی (رییس، نواب رییس، دبیرکل، روسای کمیسیونها) بلکه تنها بهعنوان عضو یکی از کمیسیونها حضور دارد (خبیری و همکاران، 1394، ص. 6). فدراسیون تکواندو دیگر فدراسیون مدال،آور ایران، به رغم حضور در رده دوم رنکینگ جهانی این رشته، در هیچ یک از سطوح و کمیتههای فدراسیون جهانی نمایندهای ندارد؛ در رشته کشتی نیز بهعنوان مدالآورترین رشته المپیکی اگرچه وضعیت مساعدتری برای ایران در کمیتههای (ورزشکاران، مربیان، کشتی ساحلی، تالار مشاهیر، فنی، علمی، پزشکی، رسانه و قانونگذاری) فدراسیون بینالمللی وجود دارد اما هنوز هیچ ایرانی عضو سطوح فوقانی (رییس، نواب رییس، کمیته اجرایی، خزانه دار، روسای شوراهای قارهای) فدراسیون جهانی این رشته نیست (خبیری و همکاران، 1394، ص. 109).
پرواضح است که کشورهای قدرتمند در عرصه اقتصاد به خوبی از ورزش و اهرم دیپلماسی ورزش به عنوان یک برنامه هدفمند، طولانیمدت و کاملا اجرایی در توسعه روابط بینالملل خود با سایر کشورها استفاده مینماید. میزبانیهای متعدد و متنوع رویدادهایهای چند و تک رشتهای آنها در دو دهه گذشته نشاندهنده تغییر نگرش جامعه جهانی به ورزش است. اتفاقی که بهعنوان یک بازی دو سر برد از یک سو ضمن معرفی شهر/کشور میزبان به جامعه جهانی به عنوان کشوری مدرن، توسعهیافته و با اقتدار سیاسی و ازسوی دیگر با ایجاد و تقویت زیرساختهای لازم سود سرشاری را برای مردمان میزبان بازیها به همراه دارد.
نتیجهگیری
به نظر میرسد ورزش جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب تحولات پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و اگرچه روندی رو به رشد را بهویژه در عرصههای بینالمللی در حال تجربه بوده، اما از منظر دیپلماسی ورزش هنوز الگوی درخور ایران و انقلاب اسلامی را پیدا نکرده است. سیاستمداران عرصه روابط دیپلماتیک کشور ایران بر خلاف سایر کشورها مانند برزیل، روسیه، چین و حتی کشور مجاور ترکیه همچنان "ادراک ورزشی" مناسبی از قدرت دیپلماتیک ورزشکاران، داوران، مربیان و به طورکلی موقعیت ورزش ایران ندارند و بهرغم استفاده ابزاری و غیرمستقیم سایر کشورها از ورزش برای رساندن پیام خود به جامعه جهانی، این موضوع در دستگاه دیپلماتیک کشور ما مورد توجه لازم نیست. از یک سو نبود ارتباط میان دو بخش روابط بینالملل و ورزش و از سوی دیگر دید "حیات خلوت" به ورزش در بین تصمیمگیران حوزه دیپلماسی کشور زمینه از دست رفتن فرصتهای کمهزینه و پرفایده دیپلماتیک ورزش را فراهم آورده است. نبود استراتژی کلان، نداشتن ضمانت اجرایی مناسب، و تلاش دیپلماتیک همافزا (و نه جرقهای) در وزارت خارجه ایران سبب شده تا ورزش نیز همانند سایر ابعاد دیپلماسی عمومی نتواند خود را بهعنوان اهرمی سیاسی-اقتصادی برای رسیدن به اهداف عالیه نظام مطرح نماید. در فضای پرفشار پساتحریم دولت ایالاتمتحده، ورزش ایران میتواند بهعنوان اهرمی برای تسهیل و تقویت روابط با سایر کشورها از جمله کشورهای همسایه و اروپایی مورد استفاده قرار گیرد تا علاوه بر تقویت تعاملات ورزشی در عرصه بینالملل، ایران را بهعنوان کشوری با پتانسیل بالا در جهت تعامل سازنده و محترمانه در جهان مطرح گردد.