Comparative study of sport diplomacy in development of foreign relations of I.R.Iran and selected countries

Document Type : Science - Research (International Relation)

Author

Faculty member of Technical and Vocational University

Abstract

Among the large numbers of nongovernmental, nultinationals and intra governmental organizations, sports and its international organizations like international Olympic committee as greatest common value of today's societies, without any racism or ethnic color, has been accelerated the realization of truly global village. Therefore, the aim of this study is to compare the sport diplomacy in Iran and selected countries (the United States, China, Australia, Turkey, Russia and Japan). The present study was applied and that was reviewed by more than 50 articles, books, notes, news and more during the years 2000 to 2018 by using the Bereday pattern. To obtain the required information, English and Persian texts were collected until the end of 2018; The findings showed that developed countries such as the United States, Japan and Australia alongside emerging economies (BRICs), such as Russia and China, by presenting a comprehensive program in use of athletes, coaches, referees and even college sports pursuing their political goals in the field of sport, whereas the Islamic Republic of Iran's decision makers use sport merely as a phenomenon for entertainment and recreation, and they are just "interested" in sport instead of  "have perception” about it.

Keywords

Main Subjects

مقدمه

بیان مسئله: شاید تعبیر مارکووینتس و رنسمن (2010) مبنی بر قرار گرفتن"جهان به‌عنوان بخشی از ورزش" اغراق‌آمیز است، اما به راستی می­توان گفت که امروزه جامعه جهانی با ورزش پیوندی جدایی‌ناپذیر دارد. ورزش بین­الملل با سازوکارها و نهادهای بزرگ خود از جمله کمیته بین­المللی المپیک (211 عضو) و فیفا (206 عضو) توانسته است حتی از سازمان ملل متحد (193 عضو) نیز پیشی گرفته (پوستلویت و گریکس، 2016) و موفقیت یک کشور در این رویدادها با اعتباری جهانی همراه باشد. مفهوم دیپلماسی ورزش به عنوان یکی از شاخص­های اصلی توسعه قدرت نرم و دیپلماسی عمومی مورد توجه بسیاری از کشورهای توسعه­یافته و اقتصادهای نوظهور (بریکس) قرار گرفته است. تحلیل‌گران معتقدند همانگونه که دیپلمات­ها برای تحقق منافع ملی به دور میز می­نشینند، ورزشکاران نیز برای تقویت این منافع به دور پیست می­دوند (مورای، 2013). در این میان مطالعه "چیستی، چرایی و چگونگی" استفاده از دیپلماسی ورزشی در کشورهای موفق در این زمینه می­تواند به ادراک سیاست‌مداران ایرانی از ورزش به عنوان اهرمی در راستای تأمین بهتر منافع ملی کمک نماید.موضوعی که مسئله‌ای مهم برای جامعه فعلی ما به‌شمار می‌آید.

 اهمیت: قرار گرفتن ایران در خاورمیانه به عنوان منطقه­ای که قریب به 60 درصد نفت جهان را تأمین می‌نماید، در کنار ایدئولوژی ملی- مذهبی ما در مبارزه با امپریالیسم جهانی همواره سیاست خارجی ایران را به چالش کشیده است. رشد بازیگران غیردولتی در فضای روابط بین­الملل و معرفی سفیران هنری، علمی و ورزشی در این صحنه سبب شده تا تصمیم­گیران سیاسی تلاش نمایند با استفاده از توان ورزشی ایران (به عنوان نمونه قرار گرفتن بر سکوی هفدهم بازی­های المپیک 2012 لندن) به عنوان مسیری پرفایده و کم‌هزینه قدرت نرم این کشور را در جهان افزایش دهند؛ لذا پژوهش حاضر به دلیل طرح و تبیین ظرفیت‌های راهبردی دیلپماسی ورزشی برای تصمیم‌گیران و سیاست‌مداران کشور، دارای اهمیت عملیاتی است. افزون بر این که با تولید ادبیات در این زمینه، اهمیت نظری آن نیز آشکار می‌شود. 

ضرورت: عدم توجه به مقوله مهم دیپلماسی ورزشی می‌تواند به کاهش و تضعیف منابع سیاست خارجی ایران منجر شود و از این طریق بسیاری از ظرفیت‌های بالقوه کشور را غیرفعال نگاه دارد که آسیبی بزرگ برای تأمین منافع ملی به شمار می‌آید.

 اهداف: هدف اصلی پژوهش حاضر محک نظری و تحلیلی به حوزه سیاست عملی کشور برای شناخت هر چه بهتر ظرفیت‌های بالقوه ایران در عرصه ورزشی برای تأمین منابع ملی است.

سؤال­ها: سؤال اصلی پژوهش حاضر آن است که جمهوری اسلامی ایران چگونه می­تواند با استفاده از تجارب کشورهای صاحب سبک در زمینه دیپلماسی ورزشی، سیاست­ خارجی خود را در عرصه بین­الملل تقویت نماید؟.در این ارتباط پرسش از چیستی دیپلماسی ورزش و مولفه های آن ، به همراه شناخت و تحلیل تجارب بازیگران دیگر، به عنوان سوال فرعی مطرح شده اند.

2. پیشینه پژوهش

پژوهش­های صورت گرفته در حوزه دیپلماسی ورزش را می‌توان به لحاظ محتوا به دو دسته کلی تقسیم‌بندی کرد:

1-2. ورزش به مثابه امری مستقل از سیاست

در این مطالعات ورزش به عنوان پدیده­ای مستقل از تعاملات سیاسی مطرح است و دیپلماسی ورزش به ارتباطات صرفاً ورزشی میان کشورهای مختلف محدود می­شود. این دیدگاه با آنچه در المپیزم یا همان فلسفه المپیک آمده همخوانی دارد. کینگ (Qing) و همکاران او (2010) دریافتند که روزنامه­های "تایمز لندن" و "نیویورک تایمز" پس از انتخاب پکن به عنوان میزبان بازی­های المپیک 2008 تلاش کردند تا این انتخاب کمیته بین­المللی المپیک را سیاسی و نه بر اساس شایستگی گزارش کنند. رو (Rowe) (2018) "ملت ورزشی" را مهم‌ترین تصویر استرالیایی­ها در اذهان مردم جهان بعد از بازی­های المپیک 2000 سیدنی گزارش کردند. شریعتی فیض­آبادی و گودرزی (1394)، ورزش ایران را مقوله­ای مجزا از فضای دیپلماتیک گزارش کردند که سیاست‌مداران ایرانی نگاهی تفریحی به این مفهوم دارند.

2-2. ورزش به مثابه ابزاری در خدمت سیاست

 اکثر پژوهشگران این حوزه معتقدند، ورزش به عنوان ابزاری برای سیاست‌مداران مطرح است تا به‌وسیله آن بتوانند اهداف خود را تحقق بخشند. سترفیلد (Satterfield) (2013) معتقد است از ورزش می­توان به عنوان ابزاری در راستای توانمندسازی زنان استفاده کرد. گریکس و هولیهان (Grix & Houlihan) (2017) نیز با بررسی برزیل و هند به‌عنوان دو کشور اقتصاد نوظهور گزارش کردند که برزیل با میزبانی جام جهانی فوتبال در سال 2014 و بازی­های المپیک در سال 2016 و هندوستان نیز از طریق میزبانی بازی­های کشورهای مشترک‌المنافع در سال 2010 توانست پرستیژ بین‌المللی خود را تقویت نماید؛ حال آنکه از سوی دیگر کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس مانند قطر (جام جهانی فوتبال در سال 2022) و بحرین (مسابقات فرمول 1) نیز توانستند از ورزش به عنوان ابزاری برای مطرح شدن خود بر روی نقشه جهان استفاده نمایند. لولا داسیلوا رییس جمهور برزیل در نامه‌ای به بلاتر (رییس فیفا) فوتبال و میزبانی جام جهانی را به عنوان ابزاری در راستای مبارزه با بی‌عدالتی، همبستگی میان زنان و مردان و از بین بردن تعصبات می­داند (کاسترو، 2013). کاسترو (2013) نیز میزبانی بازی­ها و رویدادهای مختلف ورزشی برزیل مانند: جام کنفدراسیون‌های فیفا (2013)، بیستمین قهرمانی دوندگان حرفه­ای جهان (2013)، جام جهانی فوتبال (2014)، بازی‌های المپیک و پارالمپیک (2016)، پانزدهمین دوره بازی­های پان­آمریکن و پاراپان آمریکن (2007)، پنجمین دوره بازی­های نظامی (2011) را موجبات افزایش قدرت هوشمندانه این کشور می­داند. اگرچه طبق دکترین مونروئه آمریکایی­ها و دید حیات خلوت به کشورهای آمریکای جنوبی (یوسفی، یزدانی و امیدی، 1397، ص. 169)، آنها بارها نسبت به رفتار سیاسی کمیته بین­المللی المپیک در ندادن میزبانی به شهرهای آمریکا در دهه اخیر اعتراض کردند. برخی نیز ورزش را به عنوان یک "نشان ملی" می­دانند تا دولت­ها بتوانند بر اجتماع تأثیرگذار باشند (نک. چا 2013). گریکس (2013) مهم‌ترین اهداف بریتانیا از برگزاری المپیک 2012 لندن را افزایش گردشگران، رشد سرمایه‌گذاری داخلی و افزایش صادرات، افزایش خودباوری نخبگان سیاسی کشور، بهبود و تقویت حس وطن‌پرستی و هویت ملی و در نهایت نمایش متمایز میزبان می­داند. گریکس و هولیهان  (2017) جام­جهانی 2006 آلمان را فرصتی مناسب برای تصحیح تصویر ژرمن­ها در اذهان مردم جهان پس از دو دوره تیره نازیسم و آلمان غربی سوشالیست – کمونیست گزارش کردند. مورای (2013) در پژوهش خود به کشورهایی اشاره دارد که از فضای ورزش توانسته­اند برای رشد سریع‌تر اقتصاد خود کمک گیرند. مورای (2013) در پژوهشی دیگر به رخ کشیدن قدرت نرم و افزایش جذابیت ملی در عرصه بین‌الملل را از جمله دستاوردهای موفق استرالیا در برگزاری بازی‌های المپیک 2000 سیدنی می­داند. در پژوهش­های داخلی نیز احمدی­پور و همکاران (1392) تقویت ملی­گرایی، حس قلمروخواهی، توسعه­جهانی­شدن، تقویت هویت­های دیگر ملی را در کنار بروز ژست­های ژئوپولیتیکی، انزوای ژئوپولیتیکی، ارتقای منزلت ژئوپولیتیکی، رواج فعالیت­های تروریستی، تقویت همگرایی و تضعیف واگرایی را را از مهم‌ترین کارکردهای ورزش نامید؛ شریعتی­فیض‎آبادی (1394) نیز نشان داد که دستگاه­های  مرتبط با امر ورزش و سیاست خارجی ایران آن‌طور که باید از ظرفیت جهانی ورزش در جهت پیشبرد مقاصد سیاسی بهره نبرده­اند.

با مطالعه ادبیات پیشینه به خوبی روشن است که طی چند سال گذشته کشورهای مختلف در تلاش بوده­اند که سوگیری دستگاه دیپلماسی خود را صرفاً معطوف به هیئت حاکمه­ کشورهای مقابل نساخته و سازه­های اجتماعی و ذهنی مردم آنرا نیز متأثر سازند؛ لذا با توجه به شرایط دوران پسابرجام و به‌ویژه تحریم‌های ظالمانه ایالات متحده در اوایل سال 2019 میلادی، و رشد حملات رسانه­ای و تبلیغاتی غرب علیه ایران، بیش از پیش نیاز به ابزار و اهرم­های غیرسیاسی و مطلوب مردم احساس می‌شود. دیپلماسی ورزش به عنوان یکی از ابزارهایی که توان مشروع­سازی اهداف ملت­ها را داراست (صباغیان، 1394) می­تواند هزینه کمتری را در جهت نیل به اهداف سیاست خارجی ایران داشته باشد. لذا با مطالعه چگونگی استفاده از ورزش به عنوان ابزاری دیپلماتیک در سایر کشورهای پیشرفته، می­توان ضمن ادبیات‌سازی پیرامون دیپلماسی ورزشی در روابط خارجه جمهوری اسلامی ایران، تصمیم‌گیران سیاسی ایران را به استفاده بهینه از این ابزار ترغیب نماید.

3. مبانی مفهومی و نظری

1-3. تعریف دیپلماسی ورزش

تعاریف مختلفی از دیپلماسی ورزش در متون مختلف به‌ویژه در دهه گذشته آمده است؛ از "جنگ بدون شلیک" (جکسون، 2013) تا "ابزار توسعه صلح پایدار" (شریعتی فیض­آبادی و ناظمی، 1396) که همه آنها به‌دنبال فهم بهتر تعاملات عرصه بین­الملل و دوستی­ها و کمک به از بین بردن کلیشه­ها و تعصب بودند. ورزش ابزاری "کم خطر، کم‌هزینه و پرمحتوا" برای فعالیت‌های دیپلماتیک است (پیگمن و راف، 2014، ص. 1095). در تعریفی جامع دیپلماسی ورزش را می‌توان بخش پررنگ دیپلماسی عمومی نامید که در آن از تمامی ظرفیت‌های سخت افزاری و نرم افزاری ورزش یک کشور از قبیل تجهیزات و فضاهای ورزشی، ورزشکاران، مربیان، مدیران ورزشی، استفاده تا قدرت نرم آن در عرصه بین­الملل تقویت گردد (شریعتی فیض­آبادی، 1394، ص. 77).

2-3. نظریه‌های دیپلماسی ورزش

در ارتباط با دلایل و علل روی‌آوردن سیاست‌مداران به ورزش جهت استفاده از این ظرفیت با اهداف سیاسی، نظریه‌های بسیاری ارائه شده که عموماً بر مسئله حل و فصل اختلافات و تقویت صلح تأکید دارند(نک. نایگارد و گینس، 2013،ص. 249)، اما با انتخاب رویکردی جامع می‌توان چهار رویکرد نظری را شناسایی کرد که هریک به بعدی از این موضوع اشاره دارند و از ترکیب آنها می‌توان به مبنای نظری نسبتاً جامعی در این خصوص دست یافت. این رویکردها عبارتند از (نک. پاستلتویت و گریکس، 2016):

الف.نظریه‌هایی که قائل هستند دیپلماسی ورزش به مثابه مکمل سیاست رسمی دولت‌ها مطرح است و از طریق بیان رسا و گسترده نظرات مردم، این نقش را ایفا می‌کند.

ب.برخی از تحلیل‌گران معتقدند دیپلماسی ورزش با تمرکز بر «رویدادهای بزرگ ورزشی»، عرصه و مجالی منحصربه‌فرد را برای ملت میزبان فراهم می‌سازد تا دیپلماسی عمومی‌اش را فعال و مؤثر به کار گیرد.

پ. نظریه "ورزش به مثابه قدرت مطلق" بر این ایده تأکید دارد که "ورزش" در عصر حاضر به عنوان یک "پدیده اضافه" یا "مکانی بکر" نیست، بلکه از وضعیت ابزاری خارج شده و به یکی از ابعاد ششگانه جهانی شدن تبدیل شده است. ظهور و عملکرد افرادی چون مسی، بکام و فدرر موید این معناست.

4. دیپلماسی ورزش جمهوری اسلامی ایران

۱-۴. دوره قبل از انقلاب اسلامی

دیپلماسی ورزش ایران در قبل از انقلاب سازوکاری منفعلانه داشته و در حقیقت پیچیدگی سیاست خارجی پهلوی موجب قربانی شدن دیپلماسی عمومی به شکل عام و دیپلماسی ورزشی به شکل خاص در عرصه بین­الملل گردیده بود (شهابی، 1388). شاید نقطه درخشان ورزش ایران پیش از انقلاب را بتوان میزبانی بازی­های آسیایی 1974 تهران دانست؛ بازی­های آسیایی 1974 در حالی در تهران برگزار گردید که 225 نماینده رسانه­ای از 97 آژانس خبری سه قاره جهان این بازی­ها را پوشش رسانه­ای دادند. امیرتاش به دلیل آمادگی فوق‌العاده شهر میزبان (تهران)، فناوری پیشرفته، اقدامات امنیتی دقیق و سازماندهی دقیق در کنار روابط سیاسی – اجتماعی مناسب، این بازی­ها را همواره در خاطر مردم آسیا ماندگار می­داند (نک. امیرتاش 2005، ص. 471).

۲-۴. جمهوری اسلامی

ایران در اولین سال‌های پس از انقلاب و در بحبوحه جنگ سرد با الگو قرار دادن اصل "نه شرقی نه غربی"، بازی­های المپیک 1980 مسکو و 1984 لس­آنجلس را با شعار "ما بازی نمی‌کنیم"، تحریم کرد (شهابی 1388، ص. 20) که این موضوع تا به امروز در بین تمام کشورهای عضو کمیته بین‌المللی المپیک، منحصربه‌فرد بوده است. ایران تنها کشور جهان است که هر دو دوره این بازی‌ها را تحریم کرده است. با شروع جنگ تحمیلی (1359)، نه تنها ورزش بلکه مجموعه سیستم روابط خارجی ایران همانند سایر اجزا و بخش­های کشور صرفاً به دنبال مقاومت نظامی در برابر دشمن متخاصم بودند. کارکرد وطن­پرستی و میهن­دوستی ورزش را در آن زمان می­توان به خوبی در میان ورزشکاران ایرانی مشاهده کرد (نک. خبیری 1392).

در دوران سازندگی سازمان­های بین­المللی ورزشی بزرگ پیشنهاد میانجیگری در از سرگیری روابط و کنار گذاردن دشمنی­ها میان ایران و غرب به‌ویژه ایالات متحده را دادند که با توجه به جنایت هولناک آمریکایی­ها در آن زمان و تصویر آنها از مردم ایران، این موضوع به هیچ عنوان در دستورکار تصمیم‌گیران سیاسی وقت قرار نگرفت. به عنوان نمونه سامارانش رییس وقت کمیته بین­المللی المپیک در سال 67 اعلام کرد که حاضر است در روابط ایران و آمریکا نقش میانجی را ایفا نماید و حتی پیشنهاد کرد تا نماینده ایران با رئیس جمهور آمریکا ملاقات نماید. طبعا این امر در دستورکار سیاست خارجی ایران نبود و به همین دلیل پاسخ منفی به او داده شد (خبیری، 1396). اگرچه در همین سال‌ها و پس از حضور ایران در بازی­های المپیک 1988 سئول، عسگری محمدیان به عنوان آخرین کشتی­گیر ایرانی در فینال مسابقات و در حضور دوربین­های خبری پس از شکست از بلاگازوف روس، او را روی دوش 7 دور در سالن چرخاند؛ تلویزیون کره این تصویر را لید خبر ورزشی خود گذاشت و آن‌را به عنوان ماهیت واقعی ورزش معرفی کرد.

از نیمه دوم دهه 1370 در ایران شاهد دگردیسی ورزش ایران در عرصه بین­الملل هستیم. مارکس (Marks) روزنامه­نگار و گزارشگر آمریکایی که تیم ملی کشتی ایالات متحده را برای مسابقات جام جهانی کشتی در سال 1998 تهران همراهی می­نمود، ضمن تمجید از ایرانی­ها می­نویسد:" این اولین بار بود که نه تنها یک تیم بلکه یک هیئت آمریکایی پس از انقلاب 1979 وارد ایران شد؛ سرتاسر سالن به تشویق کشتی­گیران آمریکایی می­پرداختند"؛ وی در نتیجه گزارش خود آورده است که ورزش تنها عرصه­ای است که مردمان یک کشور می­توانند به راحتی عقیده خود را نسبت به مردمان کشور دیگر ابراز دارند (مارکس، 1999، ص. 548). مطبوعات مسابقه کشتی فوریه 1998 را "دیپلماسی کشتی" نامیدند؛ پرچم ایالات متحده توسط ورزشکاران در سالن حمل گردید. در دست گرفتن تصویر مقام معظم رهبری توسط داگلاس کشتی‌گیر آمریکایی در حضور اصحاب رسانه، پیامی بزرگ برای مردمان جهان و به شکل خاص مردمان دو کشور داشت.چندماه پس از این بازی­ها و در مرحله انتخابی مسابقات جام جهانی فوتبال 1998 فرانسه، فوتبالیست­های ایرانی توانستند پس از 20 سال (بعد از جام جهانی 1978 آرژانتین) و برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی به بزرگترین رویداد ورزشی تک­ رشته­ای جهان راه پیدا نمایند (شریعتی، 1394، ص. 33). جام جهانی 1998 فرانسه نقطه عطفی در ورزش ایران بود جایی که فوتبال ایران با پیروزی بر ایالات­متحده در مرحله گروهی موجبات انتقال بازیکنان ایرانی مانند علی دایی، مهدی مهدوی­کیا، کریم باقری، خداداد عزیزی به کشورهای اروپایی و حضور آنها در لیگ­های معتبر جهانی مانند لیگ قهرمانان اروپا، بوندسلیگا و لیگ برتر انگلستان بود. این اتفاق سبب شد تا سفیران ورزشی ایران تصویری جدید از "ایران پس از جنگ" به جامعه­جهانی ارایه نمایند (شریعتی فیض­آبادی، 1394). اشریک و همکاران او (2017) جام جهانی 1998 فرانسه و عکس یادگاری ابتدای این بازی فوتبال را به‌عنوان سیاسی­ترین مسابقه فوتبال در ادوار جام جهانی فوتبال می‌داند.

هزاره سوم میلادی برای ورزش ایران با افتخارآفرینی در المپیک 2000 سیدنی آغاز گردید؛ در این دوره از مسابقات کاروان ایران با کسب 3 مدال طلا توانست نتیجه­ای تاریخی در آن زمان به‌دست آورد؛ هادی ساعی توانست در این دوره از مسابقات اولین طلای تاریخ تکواندو ایران را در بازی­های المپیک کسب که با بازتاب رسانه­ای بزرگی در کره­جنوبی (مهد تکواندو جهان) همراه بود؛ حسین رضازاده نیز اولین مدال طلای وزنه‌برداری سنگین وزن دنیا را با رکوردشکنی تصاحب و خود را به عنوان قویترین مرد جهان در بازی­های المپیک معرفی کرد؛ این درخشش سبب شد تا تصویر او در دو دوره بعدی بازی­های المپیک 2004 آتن و 2008 پکن بر روی جلد روزنامه­های این کشورها قرار گیرد (با توجه به شعار بازی‌های المپیک مبنی بر "سریعتر، قویتر و بالاتر" مرغوبترین مدال بازی­های المپیک مربوط به سه رشته دو 100 متر، پرش ارتفاع و وزنه‌برداری است) (خبیری و همکاران، 1394). المپیک 2012 لندن را می‌توان تاریخ سازترین این بازی­ها برای ورزشکاران ایرانی نامید جایی که کاروان ایران برای اولین بار با کسب 6 طلا، 6 نقره و 1 برنز بالاتر از کشورهای اسپانیا، برزیل، کانادا و سوییس در رده هفدهم جهان قرار گرفت. 

اگرچه تیم فوتبال ایران نتوانست در جام جهانی 2002 حضور یابد اما سه دوره حضور در جام‌های جهانی 2006 آلمان، 2014 برزیل و اخیرا 2018 روسیه موجبات تقویت پرستیژ بین‌المللی ایران گردید؛ به عنوان نمونه بازی ایران با پرتغال در مرحله گروهی جام جهانی 2018 روسیه سبب شد تا مفسر انگلیسی بازی، ایران را شایسته پیروزی و فوتبالیست­های ایرانی را برای بیننده‌های پرشمار این مسابقه با هویت و منسجم تفسیر نماید. حضور قریب به یک دهه والیبال ایران در لیگ جهانی، حضور بسکتبال در المپیک 2020 توکیو در کنار موفقیت­های داوران و مربیان ایرانیان از جمله قضاوت علیرضا فغانی در فینال المپیک 2016 ، علی نیلی در فینال مسابقات تنیس گرنداسلم ایالات­متحده در سال 2019، مربیگری رضا مهماندوست برای تیم ملی تکواندو آذربایجان مبین این موضوع است که ورزش ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی توانسته ظرفیت و شرایط لازم برای حضور مؤثر در عرصه سیاست و طرح دیپلماسی ورزش ایران را به‌دست آورد.

5. دیپلماسی ورزش در سایر کشورها

پس از گذشت حدود دو قرن از عصر طلایی دیپلماسی (مورای، 2013)، امروزه ورزش را به عنوان بخشی از زندگی اجتماعی جهان مدرن می­دانند؛ از پروپاگاندای نازی در المپیک تابستانی 1936 برلین تا "المپیک قرن" در 2008 پکن، ورزش همواره به‌عنوان ابزاری در دست قدرت­های جهان بوده تا علاوه بر نمایش قدرت، غرورملی و میهن‌پرستی خود را نیز تقویت نمایند (شریعتی و ناظمی، 1396، ص. 168). هیتلر در بازی‌های المپیک تابستانی 1936 و موسولینی در جام جهانی 1934 فوتبال، ورزش را دستمایه تثبیت و نمایش قدرت حکومت‌های خود به جهانیان قرار دادند. هیتلر همواره به دنبال آن بود تا از ورزش به مثابه ابزاری برای انتقام‌گیری و اعمال سلطه استفاده نماید، تا جایی که او در بازی‌های المپیک 1936 اجازه حضور هیچ ورزشکار یهودی را در ترکیب تیم­های ملی ژرمن‌ها نداد و این موضوع سبب شد تا آن بازی­ها به‌عنوان "المپیک هیتلر" و نه "المپیک برلین" بر پیکره بازی‌های المپیک نقش بندد (خبیری و شریعتی، 1395، ص. 21). شاید مفهوم "ورزش سیاسی" بهترین تعبیر ورزش بین‌الملل در آن زمان بود چرا که تا بعد از جنگ جهانی دوم ورزش به‌عنوان ابزاری دون مباحث بین‌المللی و صرفا به منظور نمایش قدرت کشورها در آن زمان بود.

پس از جنگ جهانی دوم و به‌دنبال اولین پخش زنده تلویزیونی در بازی‌های المپیک 1960 رم، در کنار مطرح شدن مفاهیمی مانند قدرت نرم، دیپلماسی نوین و دیپلماسی عمومی، ورزش به تدریج به‌عنوان ابزاری کارآمد و قابل انعطاف در سیاست خارجه زمینه‌ساز "از سرگیری"روابط میان دولت­ها گردید (مورای و پیگمن، 2014،ص: 1120). نمونه بارز و تاریخی این اتفاق را می‌توان در آوریل 1971 و  به آنچه بعدها به‌عنوان دیپلماسی پینگ پنگ نام گرفت، مشاهده کرد؛ این ملاقات تاریخی را ابتدا کمیته ملی غیرانتفاعی ایالات متحده پیشنهاد داد؛ پس از ملاقات بازیکن آمریکایی گلن کووان با قهرمان 3 دوره مسابقات پینگ پنگ جهان یعنی ژوانگ زدونگ که در مارس 1971 در شهر ناگویای ژاپن صورت گرفت. بعدها این پیشنهاد توسط حکومت‌های مائو و نیکسون به‌عنوان ابزاری برای سنجش از بین بردن سردی روابط میان چین و ایالات متحده استفاده گردید. دیپلماسی پینگ پنگ در واقع راه را برای ملاقات مشاور دبیر ملی ایالات متحده آمریکا و بازدید او از چین و بعدها بازدید رییس جمهور نیکسون در سال 1972 هموار کرد (پیگمن و مورای، 2014، ص. 1123). گریکس (2013) و پیگمن و مورای (2014) تعبیر جالبی از این اتفاق تاریخی دارند؛ از نظر آنها دیپلماسی پینگ پنگ در سال 1971 نقش "ذوب‌کننده یخ" روابط میان چین و ایالات متحده را داشت.

6. روش­ پژوهش

پژوهش حاضر کاربردی است که در سال 1397 با بررسی بیش از 50 مقاله، کتاب، یادداشت، وخبر طی سال‌های 1380 تا 1397 با استفاده از الگوی بردی (Bereday pattern) انجام شد. این الگو از چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه تشکیل شده است (شکل شماره 1). در مرحله توصیف پدیده­های تحقیق بر اساس شواهد و اطلاعات یادداشت‌برداری و تدارک­های کافی برای بررسی و نقادی در مراحل بعدی آماده می­شود. در مرحله تفسیر اطلاعات جمع­آوری شده در مرحله اول وارسی و تحلیل می­شوند. در مرحله همجواری اطلاعاتی که در مرحله قبل آماده شد به منظور ایجاد چارچوبی برای مقایسه و تفاوت­ها طبقه‌بندی و درکنار هم قرار می­گیرند و در نهایت در مرحله مقایسه مسئله تحقیق با توجه جزییات در زمینه شباهت و تفاوت‌ها و دادن پاسخ به سؤالات تحقیق، بررسی و مقایسه می­شوند.

شکل شماره (1): الگوی بردی

 

 

 

(منبع: آنترا، 2017: ص. 31)

برای دستیابی به اطلاعات مورد نیاز متون انگلیسی و فارسی تا پایان سال 2018 جمع‌آوری شد؛ جستجوی الکترونیکی با استفاده از پایگاه­های فارسی و انگلیسی زبان گوگل اسکالر، ساینس دایرکت، نورمگز، مگیران، سید با استفاده از واژه­هایی مانند "قدرت نرم"، "دیپلماسی"، "دیپلماسی ورزشی"، "دیپلماسی ورزشی"، "دیپلماسی فرهنگی" جستجو و کلیه مقالات مرتبط وارد مطالعه شدند.

7. یافته­های توصیفی

به منظور گردآوری داده­های اولیه به کشورهای دارای اقتصاد پیشرفته (ایالات متحده، ژاپن، استرالیا) و کشورهای اقتصاد نوظهور (روسیه، چین) در کنار کشورهای همسایه ایران مانند ترکیه توجه شده است که توانسته­اند از ورزش به عنوان ابزاری برای توسعه اقتصادسیاسی خود استفاده می­نمایند؛ در ادامه داده­های مورد نظر گردآوری، طبقه‌بندی و به‌صورت جدولی در زیر ارائه گردیدند:

جدول شماره (1): راهبردهای دیپلماسی ورزشی در کشورهای منتخب (منبع: یافته­های پژوهش)

راهبردهای استفاده از دیپلماسی ورزشی

کشور

استرالیا را می­توان نمونه­ای کامل در استفاده از دیپلماسی ورزشی به‌عنوان ابزاری در اختیار سیاست خارجه دانست؛ دپارتمان تجارت و امور بین‌الملل (دی.اف.ای.تی) متولی اصلی مدیریت دیپلماسی ورزشی در وزارت خارجه این کشور می­باشد؛ این دپارتمان در تلاش است تا با استفاده از ورزش، ارتباطات و تعاملات خود با سایر کشورها به‌ویژه کشورهای برزیل، کره جنوبی، ژاپن، روسیه، پرو و کشورهای خاورمیانه را بیش از پیش تقویت نماید. به‌علاوه این کشور در سال 2015 علاوه بر انتشار اولین برنامه راهبردی چهارساله رسمی دیپلماسی ورزش خود تا سال 2019، تلاش کرد تا از ورزش در مسیرهای ذیل استفاده نماید:

  • ارتباط مردم و مؤسسات مختلف مرتبط با ورزش با یکدیگر: استرالیا تلاش دارد تا از ورزش به‌عنوان ابزاری دیپلماتیک به‌منظور تقویت خود در منطقه هند و پاسیفیک استفاده نماید؛ در چشم‌انداز سند راهبردی دیپلماسی ورزش، ارتباط مردم با یکدیگر به ویژه با مردم سایر کشورهای منطقه هند و پاسیفیک به‌عنوان یکی از نکات اساسی این سند آمده است.
  • نمایش استرالیا به مردمان جهان از طریق ورزش: تصویر استرالیا پس از برگزاری المپیک 2000 سیدنی (المپیک سبز) کشوری موفق در میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی است؛ علاوه بر سهم 3 درصدی ورزش از تولید ناخالص داخلی این کشور، استرالیا امروزه به‌عنوان "ملت ورزشی" جهان مشهور است. ورزش استرالیا امروز توانسته است این کشور را فضایی "آزاد برای تجارت" معرفی نماید.
  • حمایت از خلاقیت و تحقق انسجام از طریق ورزش: این موضوع از طریق انعقاد تفاهم­نامه­های ورزشی، برنامه اتحاد و انسجام رشته­های ورزشی و ایجاد خلاقیت در رشته­های ورزشی در سند راهبردی دیپلماسی ورزشی این کشور که در سال 2015 تدوین گردید، پیگیری می­شود.
  • برنامه نظارت رهبران رشته­های ورزشی: به‌منظور تقویت ارتباطات رهبران نوظهور، شرکای مدیران و متخصصان فنی حوزه ورزش با یکدیگر
  • تقویت ورزش به‌منظور توسعه استرالیا
  • بورسیه رشته­های ورزشی استرالیا

در نهایت با مطالعه متون مختلف، دلایل موفقیت استرالیا در ورزش را در موارد زیر می­توان خلاصه کرد:

  • آب و هوای مطبوع
  • تسهیلات عالی
  • حمایت قوی دولت
  • انستیتو ورزش استرالیا (کارخانه مدال طلا)

استرالیا

ژاپنی­ها همواره در منطقه آسیا پاسفیک با چین و کشورهای آ.سه.آن مانند فیلیپین، اندونزی و تایلند بر سر انرژی و مسائل اقتصادی تنازعات بسیاری داشته­اند؛ تا پیش از جنگ جهانی دوم رهبران ژاپن به‌دلیل استفاده بیش از حد از سخت‌افزار نظامی تصویر و برند این کشور را به‌عنوان ملتی استعمارگر و جنگجو در عرصه بین­الملل معرفی کرده بودند؛ پس از جنگ جهانی دوم و  به‌دنبال شکست ژاپنی­ها تصویر و اعتبار این کشور در عرصه بین­الملل بیش از پیش تخریب شد؛ این مسئله در کنار حملات هسته­ای سبب شد تا ژاپنی­ها به فکر استفاده از قدرت نرم افتاده و در 1952 همزمان با عضویت در سازمان ملل متحد برای میزبانی بازی­های المپیک 1964 نیز نامزد شوند که مورد موافقت کمیته بین­المللی المپیک قرار گرفت؛ المپیک 1964 نقطه عطفی در بازگشت ژاپن به جامعه بین­الملل بود چرا که بیش از 75 هزار نفر از 98 کشور جهان برای دیدن این مسابقات وارد توکیو شدند؛ از آن زمان تاکنون ژاپنی­ها از راهبردهای مختلفی به‌منظور استفاده از ورزش در راستای توسعه دیپلماسی عمومی خود استفاده نموده­اند که مهم‌ترین آنها عبارتند از:

  1. تاسیس بنیاد ژاپن در 1972 به‌عنوان مهم‌ترین مرکز تعاملات فرهنگی و ورزشی و راه­ندازی 19 دفتر در 18 کشور جهان تا به امروز.
  2. تشکیل جی لیگ در 1992 و حضور مربیان و بازیکنان خارجی مطرح مانند فیلیپ تروسیه، زیکو، زاکرونی از کشورهای فرانسه، برزیل، ایتالیا و سایر مربیان مطرح جهان.
  3. میزبانی مشترک جام­جهانی 2002 و نمایش دیپلماسی موفق فوتبال با کره­جنوبی به رغم مشکلات دیرینه دو کشور.
  4. انتقال موفق بازیکنان به سایر کشورها مانند هیده توشی ناکاتا به ایتالیا و استفاده از او در مراسم فرهنگی ژاپن  در ایتالیا به عنوان سفیر این کشور
  5. رسانه­ای‌سازی تحولات ورزشی داخل کشور مانند جی­لیگ و لیگ جودو در کشورهای فیلیپین، مالزی و اندونزی
  6. انجام بازی­های دوستانه فوتبال در کشورهای هدف به خصوص کشورهای حوزه آ.سه.آن، چین و کره جنوبی
  7. تشکیل شورای عالی ورزش ژاپن و تلاش این شورا برای عقد تفاهم­نامه با نهادهای بین­المللی ورزش از جمله کمیته بین­المللی المپیک

ژاپن

هیلاری کلینتون را می‌توان یکی از تأثیرگذارترین تصمیم­گیران سیاسی ایالات­متحده در حوزه قدرت هوشمندانه و به ویژه دیپلماسی ورزش نامید؛ وی با مطرح کردن اصطلاح "قدرت هوشمندانه" در زمان حضور در وزارت خارجه آمریکا، به‌دنبال محقق ساختن تمامی منافع ملی ایالات متحده با استفاده از تمام ابزارهای دیپلماتیک بود.

با مطالعه متون مرتبط با دیپلماسی عمومی و ورزشی ایالات متحده به­ صورت کلی می­توان دو کارکرد عمده برای ورزش  این کشور متصور شد:

1. ورزش به‌عنوان ابزاری برای سلب مشروعیت: در این شیوه دستگاه دیپلماتیک این کشور تلاش دارد تا هزینه­های دخالت نظامی را کاهش و از ورزش به‌عنوان ابزاری برای تحریم و جریمه سایر کشورها استفاده نماید؛ مانند آنچه در المپیک 1980 مسکو اتفاق افتاد.

2.ورزش ابزاری برای تقویت تعاملات دیپلماتیک؛ نمونه بارز این موضوع را می­توان در ظرفیت ارتباطی-اجتماعی ورزش در زمان جنگ سرد دید؛ پس از آن و به ویژه در زمان ریاست جمهوری کلینتون دستگاه دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه ایالات متحده  با مطرح کردن برنامه "رشته­های ورزشی متحد" در اداره آموزش و فرهنگ این وزارتخانه برنامه­های مختلفی را برای بهره برداری از ظرفیت ورزش تدوین که در زیر به آنها اشاره شده است:

  • استفاده از ورزش به­ منظور تقویت روابط دیپلماتیک: مانند دیپلماسی بیسبال با کوبا، پینگ پنگ با چین و یا کشتی و فوتبال با ایران
  • اعطای بورسیه­های تحصیلی: مانند بورس­های سیاسی برای ورزشکاران نخبه خارجی مانند برنامه­های مرکز فولبرایت که در آن با همکاری انجمن ملی ورزش دانشگاهی ورزشکاران نخبه جوان شناسایی و برای ادامه تحصیلی در خاک آمریکا به آنها بورسیه داده می­شود.
  • گردشگری ورزشی: سه شهر شیکاگو، لس­آنجلس و لاس­وگاس به ترتیب مهم‌ترین مقاصد گردشگری ورزشی ایالات متحده هستند؛ آمریکایی­ها با کسب میزبانی­های متعدد در رشته­های ورزشی تلاش دارد تا با بهره‌گیری از میراث این بازی­ها و جذب گردشگر بیشتر، اقتصاد خود را بیش از پیش شکوفا نماید؛ این کشور در هر دوره از بازی­های المپیک یکی از شهرهای خود را به عنوان نامزد معرفی که در آخرین دوره، لس­آنجلس توانست در رقابت با شهرهای اروپایی و آسیایی میزبانی بازی­های المپیک 2028 را به‌دست آورد؛ این نهمین باری است که بازی­های المپیک در خاک ایالات متحده برگزار می­شود.
  • مشارکت فعال و مداوم در ابررویدادهای ورزشی: مانند المپیک زمستانی که سبب شده تا بسیاری از ورزشکاران این کشور رکورددار و آمریکا به‌عنوان قطب بازی­های المپیک تابستانی و زمستانی مطرح باشد؛ به عنوان نمونه "مایکل فرد فلپس" شناگر آمریکایی طی 5 دوره حضور در بازی­های المپیک موفق به کسب 28 مدال در این بازی­ها شد؛ این تعداد مدال او تاکنون از مجموع مدال­های 161 کشور حاضر در بازی­های المپیک بیشتر بوده است و در بازی­های المپیک 2008 پکن او به تنهایی توانست 8 مدال طلا در مواد مختلف رشته شنا برای ایالات­متحده کسب نماید.
  • سفیران ورزشی: اعزام 130 ورزشکار به 40 کشور طی سال‌های 2018-2015
  • بازدیدکنندگان ورزشی: پذیرش ورزشکاران و سفیران ورزشی سایر کشورها از جمله روسیه، کره شمالی، بلاروس، چین؛ به عنوان نمونه "یائو مینگ" بسکتبالیست چینی سالیان سال در تیم "هیوستون راکتس" لیگ ان.بی.ای بازی و به همین دلیل چینی­ها علاقه خاصی به تماشای این مسابقات داشتند.
  • صنعت سرگرمی ورزش: بسیاری از فیلم­های سینمایی پیرامون رشته­های ورزشی مانند بوکس، هاکی، بسکتبال، بیسبال و ... به‌دنبال ارائه پیامی خاص به مردم و به ویژه جوانان جهان هستند؛ به‌عنوان نمونه فیلم هالیوودی "بچه میلیون دلاری" که بوکسور زنی را به‌عنوان شخصیت اصلی در خود داشت توانست 4 جایزه اسکار را از آن خود کند. فیلم رویاهای حلقه، فیلمی کلاسیک درباره بسکتبال است که تلاش دارد تا فارغ از رنگ پوست و طبقه اجتماعی افراد به بیننده این موضوع را القا نماید زمانی که شما به هدفی والاتر متعهد می­شوید می­توانید به نتایج چشمگیری دست پیدا نمایید؛ این دقیقاً همان مفهوم "رویای آمریکایی" مشهور در اذهان مردم جهان است.
  • رسانه­ای کردن ورزش بین­الملل: آمریکایی­ها از رسانه به­ عنوان ابزاری کم‌هزینه برای حل و فصل منازعات خود استفاده می­نمایند و به‌عنوان نمونه با پخش لیگ ان.بی.ای از اواخر دهه 1970 میلادی توانسته‌اند برای خود در عرصه جهانی مخاطب میلیاردی فراهم سازند.
  • برگزاری میهمانی­های ورزشی: در سفارت­خانه­های ایالات­متحده در سایر کشورها به مناسبت­های مختلف از جمله جشن شکرگزاری، چهارم جولای و کریسمس از ورزشکاران مشهور کشور میزبان برای حضور دعوت می­گردد.
  • شرکت ورزشکاران در فعالیت­های خیرخواهانه: به‌عنوان نمونه 5 ورزشکار آمریکایی 282 کیلومتر را در شمال اتیوپی با پیامی پیرامون اطلاع­رسانی درباره ایدز دویدند و برای بیماران آن کشور کمک جمع کردند.

ایالات متحده

پس از 15 سال ناکامی ترکیه در کسب میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی مانند بازی­های المپیک تابستانی و قهرمانی فوتبال اروپا، امروزه ترکیه به­ عنوان کشوری با جاذبه­های گردشگری متفاوت شایسته میزبانی ابررویدادهای ورزشی در جهان شناخته شده است؛ تصمیم­گیران سیاسی ترک و در راس آنها رجب طیب اردوغان را می­توان یکی از روسای جمهور پرتلاش در کسب میزبانی ابر رویدادهای ورزشی مانند بازی­های المپیک دانست؛ او در یکی از آخرین تلاش­ها برای کسب میزبانی بازی­های المپیک 2024، طی دو روز 18 ساعت مذاکره با اعضای اجلاس کمیته بین‌المللی المپیک در بوینس­آیرس آرژانتین انجام داد تا بتواند اعضای این کمیته را برای دادن رای اعتماد به استانبول متقاعد نماید؛ اگرچه این کشور در رقابت با کشور آلمان (یورو 2024)، شهرهای توکیو (المپیک تابستانی 2020) و پاریس (المپیک 2024) برای میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی بازنده بود اما استانبول تلاش دارد تا ضمن معرفی خود به عنوان شهری استاندارد در منظر جهانیان بتواند به‌زودی میزبانی یک دوره از مسابقات جام­جهانی فوتبال یا بازی­های المپیک را به‌دست آورد تا از این طریق اعتبار خود را در عرصه بین­الملل افزایش دهد.

ترک­ها در کنار انگیزه­های اقتصادی خود برای میزبانی رویدادهای ورزشی مختلف در چند سال اخیر، همواره از برگزاری مسابقات رشته­های ورزشی مختلف به‌منظور تسهیل روابط با کشورهای همجوار خود از جمله ارمنستان، یونان و سوریه بهره برده است. به عنوان نمونه دیپلماسی فوتبال این کشور با ارمنستان یکی از نمونه­های موفق استفاده دیپلماتیک از ورزش برای ترکیه است؛ با و جود امضاء قرارداد آتش­بس در ماه مه سال ۱۹۹۴ مابین ایروان و آنکارا، مرزهای مشترک ترکیه و ارمنستان همچنان بسته ماند. بسته ماندن این مرزها با توجه به عدم دسترسی مستقیم ارمنستان به آبهای آزاد، از نظر اقتصادی برای ایروان دارای نتایج منفی قابل ملاحظه­ای بود. در روز هفتم سپتامبر سال ۲۰۰۸، ترکیه و ارمنستان در مرحله مقدماتی فوتبال جام جهانی در ایروان، پایتخت ارمنستان روبروی هم قرار گرفتند؛ حضور غیر منتظره عبدالله گل، رئیس جمهوری وقت ترکیه در ورزشگاه به آن مسابقه رنگ سیاسی خاصی بخشید. یک سال پس از آغاز دیپلماسی فوتبال مابین دو کشور همسایه، ایروان و آنکارا به عادی­سازی روابط دو جانبه رضایت دادند. اوزساری و همکاران (2017) تمرکز دیپلماسی ورزشی ترکیه را بر موارد زیر خلاصه می­نماید:

  • توسعه تعاملات با سازمان‌های بین­المللی ورزشی
  • تقویت تصویر ملی
  • استفاده از فناوری رسانه
  • معرفی سفیران ورزشی به جامعه جهانی
  • توسعه و تقویت حضور در کمیسیون‌های مختلف اروپایی

ترکیه

چینی­ها در تاریخ تعاملات خود با سایر کشورها همواره به خوبی از ورزش به‌منظور تقویت سیاست خود بهره­مند شده­اند و نمونه بارز آن را نیز می­توان در خلال دیپلماسی پینگ پنگ با ایالات متحده و ژاپن دید؛ تا 1949 چینی­ها به‌دلیل آشوب­های خانگی و جنگ جهانی دوم نتوانستند در عرصه بین­الملل ورزش فعالیت خاصی داشته باشند؛ از آن زمان تا به امروز این کشور به رغم مواجهه با معضلی بنام تایوان در دهه­های 60 و 70 میلادی، توانست از ورزش به‌عنوان اهرمی برای تحقق سه هدف خود استفاده نماید:

1) دیپلماسی انقلابی خود

2) کسب مشروعیت بین­المللی

3) تسهیل کننده روابط بین­الملل

گانفو (بازی­های قدرت­های نوظهور آسیایی) اوج استفاده دیپلماتیک چین از ورزش به­ عنوان ابزاری انقلابی بود؛ درحالی‌که بازی­های آسیایی 1962 جاکارتا به دلیل ویزا ندادن این کشور به ورزشکاران صهیونیستی و تایوانی توسط کمیته بین­المللی المپیک لغو شد، اندونزی با حمایت چین مسابقات گانفو را با تمرکز بر کشورهای آسیایی و شمال آفریقا راه‌اندازی کرد تا این کمیته را به عنوان نهادی در دست امپریالیسم جهانی معرفی نماید. از سوی دیگر و از  1979 با تاسیس فدراسیون­های ورزشی چین و عضویت این کشور در کمیته بین­المللی المپیک، تایوان تنها می­توانست با نام "تایپه" در مسابقات المپیک حاضر شود و این موضوع شکستی بزرگ برای دولت ملی­گرای کومینتانگ و مشروعیت بخشیدن به چین بود.

ورزش چین به عنوان ابزاری تسهیل‌کننده در توسعه روابط با سایر کشورها به‌ویژه ایالات متحده، کره چنوبی و ژاپن بود؛ وضعیت نامساعد امنیت چینی­ها در اواخر دهه 1960 میلادی و تهدید شوروی از یک سو و گرفتاری آمریکایی‌ها در جنگ ویتنام سبب شد تا چینی‌ها با تغییر نگرش خود از موقعیت استفاده و از مشاورین نظامی خود استفاده و با مطرح کردن دیپلماسی پینگ­پنگ درهای خود را به روی آمریکایی باز و آنها نیز از این موضوع استقبال تا خطر قدرت گرفتن شوروی کمرنگ گردد. چینی­ها در این زمان با مطرح کردن شخصیت بروسلی و نمایش فیلم­های "مشت خشم" و "رییس بزرگ" در سینمای هنگ­کنگ توانست از قدرت ورزش به‌ویژه ورزش­های رزمی و شمشیربازی برای تقویت قدرت خود در فضای جنگ سرد استفاده نماید.

چینی­ها در رویدادهای مختلف جهانی و قاره­ای پیشرفت چشمگیری داشتند؛ آنها در اولین حضور خود در بازی­های آسیایی 1974 توانستند در تهران مقام سوم را به‌دست آورند؛ آنها در اولین حضور رسمی خود در بازی­های المپیک نیز در المپیک 1984 لس­آنجلس نیز با اعزام 216 ورزشکار و کسب 32 مدال بر جایگاه چهارم دنیا تکیه زدند که موجبات تغییر نگرش مردمان جهان به این سرزمین شد. پکن میزبانی بازی­های المپیک 2000 را تنها با اختلاف 2 رای به سیدنی واگذار کرد اما 8 سال بعد توانست المپیک 2008 پکن را با شعار "المپیک سبز، المپیک انسانی و المپیک علمی" در زمان ریاست جمهوری هوجین تائو با شکوه هرچه بیشتر برگزار تا جایی که این دوره از بازی­های المپیک را "المپیک قرن" نامیدند؛ چینی‌ها در این دوره برای اولین بار در تاریخ برگزاری بازی­های المپیک آمریکایی­ها را شکست و در صدر جدول رنکینگ مدال­ها قرار گرفتند.

چین

به منظور بررسی جایگاه ورزش در روسیه در ابتدا بایستی به انقلاب اکتبر 1917 بازگشت جایی که موجبات پیوند ناگسستنی ورزش با حکومت شوروی را فراهم کرد؛ در آن دوران کمیته ملی المپیک شوروی نهادی حکومتی بود که کمیته ورزش شوروی اعضای آن را انتخاب و یکی از اعضای حزب کمونیست آن‌را اداره می­کرد. به صورت کلی کارکردهای پنج­گانه ورزش در حکومت شوروی عبارتند از:

  • ارتقا روابط با حامیان شوروی، همکاری با گروه­های موافق خارجی و تضعیف قدرت بورژوازی و سوسیال دموکراسی
  • ترویج روابط همسایگی مناسب با دولت­های هم‌مرز با شوروی به دلایل استراتژیک
  • جلب حمایت از شوروی و سیاست­های آن در میان کشورهای در حال توسعه آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین
  • حفظ و اتحاد جماهیر سوسیالیستی و وضعیت سرآمدی آن
  • به‌دست آوردن موفقیت­های ورزشی در محیط بین­المللی به‌عنوان یک دولت-ملت به ویژه از طریق المپیک برای تقویت شوروی در خارج از مرزهای کمونیستی

پس از فروپاشی شوروی در 1991، روسیه به‌عنوان میراث­دار اصلی آن تلاش کرد تا با انتخاب پوتین در 1999 نگرش نظامی گذشته خود را تغییر و از قدرت نرم به‌عنوان ابزاری برای حفظ موقعیت ژئوپولیتیک خود در هزاره جدید استفاده نماید؛ تلاش­های پوتین به کسب میزبانی رویدادهای ورزشی طی دو دهه زمامداری در میزبانی المپیک زمستانی 2014 و جام­جهانی فوتبال در 2018 موجبات معرفی روسیه به عنوان کشوری متمایز از شوروی سابق گردیده است.

روسیه

8. تحلیل یافته­ها

در ازدحام سازمان­های غیردولتی، شرکت‌های چندملیتی  و سازمان­های بین حکومتی هزاره سوم، ورزش را می­توان یک نمایش فرادیپلماتیک در نظر گرفت. با نگاهی به عمکلرد سایر کشورهای جهان به خوبی می­توان کشورهایی نظیر برزیل، روسیه و چین را کشورهایی هدفمند در میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی و توسعه  اقتصادسیاسی خود از این مسیر نام برد؛ امروزه دیپلماسی ورزشی در این کشورها توانسته است خود را به‌عنوان یک آغازگر، تقویت کننده و شتاب‌دهنده در روابط بین‌الملل کشورهای مختلف معرفی نماید.

در بعد سیاسی نیز تا پیش از جنگ جهانی دوم ورزش به‌عنوان یک سرگرمی و به‌عنوان ابزاری در دست حکومت‌ها صرفا به منظور نشان دادن قدرت و برتری مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ در حالی‌که دیپلماسی ورزش در عصر جدید در ابتدا توسط سازمان­ها و رقبای غیررسمی کشورهای پیشرفته صورت می­گیرد و سپس در حکومت‌های رسمی پذیرفته می­شود (صباغیان، 1394، ص. 140). در میان کشورهای مختلف دیپلماسی ورزشی حسب جغرافیای سیاسی آنها، کنش­ها و کارکردهای متفاوتی وجود دارد؛ پس از پشت سر گذاشتن دوره جنگ سرد، سرمایه­گذاری کشورهای در حال توسعه مانند برزیل، هند، چین و آفریقای جنوبی (بریک) برای کسب میزبانی رویدادهای بزرگ ورزشی در کنار تصاحب کرسی­ها و صندلی­های بین‌المللی به‌عنوان یکی از منابع قدرت غیرملموس آنها در حال افزایش است. این کشورها از ورزش به‌عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود در عرصه بین­الملل و تغییر ماهیت نظامی روابط خود استفاده می­نمایند (اندرسون، 2017، ص:55). میزان حمایت دولت­ها در کشورهایی مانند برزیل، بریتانیا، ایالات متحده، ژاپن، کانادا و استرالیا در مقایسه با کشورهایی مانند کوبا، هند، کره شمالی یا حتی پاکستان کاملا متفاوت است. به تعبیری می‌توان گفت کشورهای فراصنعتی، با اقتصاد پیشرفته و خوش‌نام در عرصه بین­الملل از ورزش به عنوان ابزاری تهاجمی، آورنده اقتدار و در نهایت تثبیت‌کننده یا بهبود‌دهنده وضعیت اقتصادی خود استفاده می­نمایند. در حالی‌که سایر کشورها از این پدیده به‌عنوان درمانی موقت برای زخم­های حکومتی خود استفاده می­نمایند (اشریک، 2017)؛ در این میان ایالات متحده  توانسته با استفاده از ستارگان ورزشی خود را به‌عنوان ابرقدرت جنگ نرم معرفی نماید؛ به علاوه برندهای ورزشی معروف این کشور مانند نایک به عنوان منابع بارز قدرت نرم آمریکا از زمان جنگ جهانی اول تاکنون مطرح بوده است. سیاست‌مداران این کشور پس از حادثه 11 سپتامبر از ورزش به‌عنوان راهی کم‌هزینه، جذاب و پرمخاطب برای جذب مسلمانان آفریقایی و خاورمیانه استفاده کردند تا از این طریق علاوه بر تقویت تصویر خود به‌عنوان کشوری "چندملیتی آرام" در عرصه جهانی، احتمال خطرات آشوب‌آفرین و تروریستی را در کشور خود کاهش دهند. نمونه اخیر این موضوع را می‌توان شرکت جان کری (وزیر حارجه وقت ایالات متحده) در بین زنان فوتبالیست افغان مشاهده کرد. این کشور با استفاده از برنامه ایالات رشته‌های ورزشی در سه بخش ملاقات‌کنندگان رشته­های ورزشی، نماینده سیاسی رشته­های ورزشی و کمک هزینه رشته­های ورزشی تلاش دارد تا قدرت نرم خود را افزایش دهد (مورای، 2012).

از سوی دیگر چینی­ها را می­توان رقیب نوظهور ایالات متحده در عرصه ورزش جهان نامید؛ ورزش نه تنها برای آنان به عنوان کسب و کار، تفریح و سرگرمی به حساب می­آید، بلکه به عنوان پروژه­ای با هدف ملی طرح‌ریزی گردیده است. در این بین دولت جدید این کشور از بازی­های 2008 پکن نه تنها در ابعاد مالی و سیاسی از ورزش حمایت نمود، بلکه یکی از اهداف مهم آن از کسب میزبانی بازی­های المپیک 2008 پکن را کمک به موفقیت در اجلاس جهانی اکسپو در سال 2010 گزارش کرد (لی، 2013، ص. 1725). استرالیا نیز توانست "ملت ورزشی" را به عنوان یکی از تصاویر این کشور پیش، حین و بعد از بازی­های المپیک مطرح نماید. بنا به گزارش کمیسیون گردشگری استرالیا، نتیجه المپیک موفق 2000 برای استرالیا بهبود تصویر ملی استرالیا به اندازه 10 سال بود که این خود نشان،دهنده "مدیریت تصویر" صحیح توسط برگزار‌کنندگان این مسابقات بود (گریکس و هولیهان، 2017، ص. 575).

در این میان با تمام موفقیت­های ورزش ایران در عرصه بین‌الملل، ساختار دیپلماسی ورزشی کشوربا کمبودهای مختلفی همراه است که نبود نمایندگان ایرانی در کرسی­های اثرگذار بین­المللی ورزش مهم‌ترین آن است (شریعتی فیض­آبادی، 1394)؛ یکی از متخصصین در این زمینه تعداد 200 کرسی را در نهادها و سازمان­های ورزشی منطقه­ای، قاره­ای و بین­المللی برای مسئولین ایرانی گزارش، حال آنکه وی تعداد کرسی­های مؤثر را به اندازه تعداد انگشتان یک دست می­داند (شریعتی و گودرزی، 1394، ص. 120). با بررسی ساختار سازمانی فدراسیون­های جهانی سه رشته مدال­آور ایران در بازی­های آسیایی و المپیک (کشتی، تکواندو و وزنه‌برداری) مشخص است که در رشته وزنه­برداری تنها یک نماینده ایرانی آن هم نه در سطوح فوقانی فدراسیون جهانی (رییس، نواب رییس، دبیرکل، روسای کمیسیون‌ها) بلکه تنها به‌عنوان عضو یکی از کمیسیون­ها حضور دارد (خبیری و همکاران، 1394، ص. 6). فدراسیون تکواندو دیگر فدراسیون مدال،آور ایران، به رغم حضور در رده دوم رنکینگ جهانی این رشته، در هیچ یک از سطوح و کمیته­های فدراسیون جهانی نماینده­ای ندارد؛ در رشته کشتی نیز به‌عنوان مدال­آورترین رشته المپیکی اگرچه وضعیت مساعدتری برای ایران در کمیته­های (ورزشکاران، مربیان، کشتی ساحلی، تالار مشاهیر، فنی، علمی، پزشکی، رسانه و قانون‌گذاری) فدراسیون بین‌المللی وجود دارد اما هنوز هیچ ایرانی عضو سطوح فوقانی (رییس، نواب رییس، کمیته اجرایی، خزانه دار، روسای شوراهای قاره‌ای) فدراسیون جهانی این رشته نیست (خبیری و همکاران، 1394، ص. 109).

پرواضح است که کشورهای قدرتمند در عرصه اقتصاد به خوبی از ورزش و اهرم دیپلماسی ورزش به عنوان یک برنامه هدفمند، طولانی‌مدت و کاملا اجرایی در توسعه روابط بین­الملل خود با سایر کشورها استفاده می‌نماید. میزبانی­های متعدد و متنوع رویدادهای‌های چند و تک رشته‌ای آنها در دو دهه گذشته نشان‌دهنده تغییر نگرش جامعه جهانی به ورزش است. اتفاقی که به‌عنوان یک بازی دو سر برد از یک سو ضمن معرفی شهر/کشور میزبان به جامعه جهانی به­ عنوان کشوری مدرن، توسعه­یافته و با اقتدار سیاسی و ازسوی دیگر با ایجاد و تقویت زیرساخت­های لازم سود سرشاری را برای مردمان میزبان بازی­ها به همراه دارد.

 نتیجه­گیری

 به نظر می‌رسد ورزش جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب تحولات پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و اگرچه روندی رو به رشد را به‌ویژه در عرصه‌های بین‌المللی در حال تجربه بوده، اما از منظر دیپلماسی ورزش هنوز الگوی درخور ایران و انقلاب اسلامی را پیدا نکرده است. سیاست‌مداران عرصه روابط دیپلماتیک کشور ایران بر خلاف سایر کشورها مانند برزیل، روسیه، چین و حتی کشور مجاور ترکیه همچنان "ادراک ورزشی" مناسبی از قدرت دیپلماتیک ورزشکاران، داوران، مربیان و به طورکلی موقعیت ورزش ایران ندارند و به‌رغم استفاده ابزاری و غیرمستقیم سایر کشورها از ورزش برای رساندن پیام خود به جامعه جهانی، این موضوع در دستگاه دیپلماتیک کشور ما مورد توجه لازم نیست. از یک سو نبود ارتباط میان دو بخش روابط بین­الملل و ورزش و از سوی دیگر دید "حیات خلوت" به ورزش در بین تصمیم­گیران حوزه دیپلماسی کشور زمینه از دست رفتن فرصت­های کم‌هزینه و پرفایده دیپلماتیک ورزش را فراهم آورده است. نبود استراتژی کلان، نداشتن ضمانت اجرایی مناسب، و تلاش دیپلماتیک هم­افزا (و نه جرقه­ای) در وزارت خارجه ایران سبب شده تا ورزش نیز همانند سایر ابعاد دیپلماسی عمومی نتواند خود را به‌عنوان اهرمی سیاسی-اقتصادی برای رسیدن به اهداف عالیه نظام مطرح نماید. در فضای پرفشار پساتحریم دولت ایالات­متحده، ورزش ایران می­تواند به‌عنوان اهرمی برای تسهیل و تقویت روابط با سایر کشورها از جمله کشورهای همسایه و اروپایی مورد استفاده قرار گیرد تا علاوه بر تقویت تعاملات ورزشی در عرصه بین­الملل، ایران را به‌عنوان کشوری با پتانسیل بالا در جهت تعامل سازنده و محترمانه در جهان مطرح گردد.

کتابنامه
احمدی پور، زهرا؛ جنیدی، رضا؛ بویه، چمران و حسینی دمابی، سعادت (1392). «مفهوم سازی ژئوپولیتیک ورزش». فصلنامه بین‌المللی ژئوپولیتیک، شماره 30، صص. 37-23.
خبیری، محمد و شریعتی فیض­آبادی، مهدی (1395). سپتامبر سیاه؛  ورزش و تروریسم بین‌الملل، تهران: انتشارات تیک تاک.
خبیری، محمد (1396). جایگاه ورزش در دیپلماسی عمومی، (طرح پژوهشی)، تهران: مرکز مطالعات و پژوهش‌های وزارت ورزش و جوانان.
خبیری، محمد؛ سجادی، نصراله؛ علیدوست، ابراهیم و شریعتی فیض­آبادی، مهدی (1394). جنبش المپیک یا جنبش دیپلماتیک، تهران: نشر تیک تاک.
دهقانی فیروزآبادی، جلال (1392). سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: سمت.
سجادی ،نصرالله (1393). ورزش و روابط بین‌الملل. تهران: انتشارات حتمی.
شریعتی فیض­آبادی، مهدی و گودرزی، محمود (1394). «جایگاه دیپلماسی ورزش در روابط بین­ الملل جمهوری اسلامی ایران؛ رویکرد کیفی مبتنی بر تحلیل محتوا»، دوفصلنامه دانش سیاسی، سال یازدهم، شماره دوم، صص. 127-95.
شریعتی فیض آبادی، مهدی و ناظمی، مازیار (1396). «طراحی مفاهیم فرهنگ صلح ساز ورزش در توسعه روابط بین‌الملل (مطالعه موردی طرح جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری ریاست جمهور ایرن)»، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال ششم، شماره 24، صص. 188-163.
شریعتی فیض­آبادی، مهدی (1394). طراحی مؤلفه‌های شکل‌دهنده دیپلماسی ورزشی جمهوری اسلامی ایران، رساله دکترا دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران.
باقری، یوسف؛ شریعتی فیض­آبادی، مهدی و نظریان، عباس (1395). «مدل‌سازی نرم مؤلفه­های دیپلماسی ورزش»، نشریه مدیریت ورزشی، دوره 8، شماره 5، 22، صص. 821-797
شهابی، هوشنگ (1388). «دیپلماسی ورزشی بین ایالات متحده و ایران»، فصلنامه گفتگو، شماره 42، صص. 24-7
صباغیان، علی (1394). «دیپلماسی ورزشی»، نشریه مطالعات فرهنگ-ارتباطات، شماره 31، صص. 151-131.
یوسفی کوپایی، غلامحسین؛ یزدانی، عنایت الله و امیدی، علی (1397). «تبیین کاربرد قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران. در منطقه­ آمریکای لاتین؛ روندها ودستاوردها»، دو فصلنامه دانش سیاسی، سال چهاردهم، شماره 28، صص. 202-169.
Amirtash, A. M. (2005). Iran and the Asian games: The largest sports event in the Middle East. Sport in Society, 8(3), 449-467.
Anderson, P. H. (2017). Quantifying the Value of Sport Diplomacy to Non-State Actors (Doctoral dissertation, University of Oregon).
Antera, S. (2017). Adult educators' competences. The principals' view: A comparative study of Komvux and Folk high schools in Sweden.
Castro, A. S. (2013). South Africa’s Engagement in Sports Diplomacy: The Successful Hosting of the 2010 FIFA World Cup. The Hague Journal of Diplomacy, 8(3-4), 197-210.
Cha, V. (2013). The Asian Games and Diplomacy in Asia: Korea–China–Russia. The International Journal of the History of Sport, 30(10), 1176-1187.
Esherick, C. Baker, R. Jackson, S. (2017). Case Studies in Sport Diplomacy, FiT Publishing
Grix, J. (2013). Sport politics and the Olympics. Political Studies Review, 11(1), 15-25.
Grix, J., & Houlihan, B. (2014). Sports Mega‐Events as Part of a Nation's Soft Power Strategy: The Cases of Germany (2006) and the UK (2012). The British Journal of Politics & International Relations, 16(4), 572-596.
Jackson, S. J. (2013). The contested terrain of sport diplomacy in a globalizing world. International Area Studies Review,16 (3), 274-284.
Li, Y. W. (2013). Public diplomacy strategies of the 2008 Beijing Olympics and the 2012 London Olympics: A comparative study. The International Journal of the History of Sport, 30(15), 1723-1734.
Markovits, A. S., & Rensmann, L. (2010). Gaming the world: how sports are reshaping global politics and culture. Princeton University Press.
Marks, J. (1999). Wrestling diplomacy scores in Iran. Peace Review, 11(4), 547-549.
Murray, S. (2012). The two halves of sports-diplomacy. Diplomacy & Statecraft, 23(3), 576-592.
Murray, S. (2013). Moving beyond the Ping-Pong table: sports diplomacy in the modern diplomatic environment. PD Magazine, 9, 11-16.
Murray, S. (2013). Sports diplomacy in the Australian context: A case study of the Department of Foreign Affairs and Trade. Sports Law eJournal.
Murray, S., & Pigman, G. A. (2014). Mapping the relationship between international sport and diplomacy. Sport in Society, 17(9), 1098-1118.
Nygård, H. M., & Gates, S. (2013). Soft power at home and abroad: Sport diplomacy, politics and peace-building. International Area Studies Review, 16(3), 235-243.
Parrish, R. (2018). Sources and origins of EU sports policy. In Research Handbook on EU Sports Law and Policy. Edward Elgar Publishing.
Pigman, G. A., & Rofe, J. S. (2014). Sport and Diplomacy. An Introduction. Sport in Society, 17(9), 1095-1097.
Postlethwaite, V., & Grix, J. (2016). Beyond the acronyms: Sport diplomacy and the classification of the International Olympic Committee. Diplomacy & statecraft, 27(2), 295-313.
Qing, L., & Richeri, G. (2010). Special Issue: Encoding the Olympics-the Beijing Olympic Games and the communication impact worldwide. International Journal of the History of Sport, 27(9/10), 1409-1716.
Rowe, D. (2018). Football, diplomacy and Australia in the Asian century. In Sport and diplomacy. Manchester University Press.
Satterfield, L. (2013). Smart Power: Using Sports Diplomacy to Build A Global Network to Empower Women and Girls, Public Diplomacy Magazine, http://publicdiplomacymagazine.com/wp-content/uploads/2013/02/50-51.pdf.
Volume 15, Issue 1 - Serial Number 29
ESSAY
January 2019
Pages 125-148
  • Receive Date: 19 January 2019
  • Revise Date: 13 July 2019
  • Accept Date: 17 September 2019