Document Type : Science - Research (Islamic Politic)
Authors
1 Faculty member of Imam Sadiq University
2 Ph.D Student in Political Science at Imam sadiq University
Abstract
In the modern world, negotiation is one of the most important means of achieving the goals and interests of political actors, especially governments, and is an important part of political discipline. Most of the national goals is achieved through the optimal application of the principles and techniques of negotiation based on the elements of the actors' power involved. Therefore, Islam, which espouses a special focus on the core of politics, has broadened its rationale to meet the various political needs of Islamic society, including foreign policy and diplomacy. Applying theoretical and documentary analysis with the aim of explaining the principles governing the scope of the Prophet Mohammad's negotiations, the authors try to answer this question: what is the relevance of the Islamic negotiation and concluding treaties in the Shia Islamic political-jurisprudential discourse focusing on prophetic tradition? In other words, what principles should be followed in the process before, during, and after the negotiations, in order for the negotiation to be Islamic and endorsed by religion? To answer this question, considering different theories on negotiation, paying attention to the monotheistic worldview and the re-reading of the function of Islamic diplomacy specialty based on the governmental Syrah of the prophet Mohammad (PBUH), this article articulate conceptual model of desired negotiation from the prophet Mohammad’s (PBUH) perspective. The findings of the article shows that these principles fall into the context of the interaction environment in three phases: laying the foundations of principles, comprehensive diplomacy, and diplomatic consolidation.
Keywords
Main Subjects
مقدمه
بیان مسئله: یکی از ارکان موفقیت در تأمین منافع ملی و کسب حداکثری جایگاه بینالمللی و منطقهای ،توان بهرهگیری مسئولان دستگاه دیپلماسی از فنون و مهارتهای مذاکراتی و چانهزنی دیپلماتیک قلمداد میشود. برقراری ارتباط با سایر اقوام و ملل اگرچه امروزه در کانون توجه اصحاب سیاست قرارگرفته، اما در گذر تاریخ و با سریان تفکرات الهی در بطن حکومتها خصوصاً حکومتهایی که رهبری آنها به دست پیامبران الهی بوده ، الگوهایی از برقراری روابط صلحآمیز را در سیرة پیامبران می توان ملاحظه نمود.مساله این پژوهش شناسایی و تحلیل این ظرفیت ها بمنظور بهره برداری در شرایط حاضر است.
اهمیت: موضوع حاضر نخست دارای ماهیت نظری است؛ چرا که یافتههای آن به عنوان اصول و سیاستهای پیشنهادی برای دستاندرکاران سیاست خارجی کاربرد دارد. افزون بر آن میتوان به اهمیت نظری اشاره داشت که تقویت و توسعه دانش سیاست اسلامی را با تولید الگویی مفهومی، در پی دارد.
ضرورت: عدم ورود به موضوعاتی از این قبیل، منجر به حاکمیت الگوهای مفهومی عموماً سکولار میشود که میتواند در بدکارکردی و کژکاردی سیاست خارجی و کاهش آثار مذاکرات، مؤثر افتد.
اهداف: هدف اصلی نوشتار حاضر، شناسایی و معرفی اصولی است که از منظر اسلامی در طرح و کاربست عملی مذاکرات تأثیر گذارند. به تبع این هدف، طراحی و ارائه یک الگویی مفهومی با کاربرد نظری مدنظر است. مقالة حاضر میکوشد که اصول حاکم بر این مذاکرات و معاهدات را معرفی کرده و بنابر اقتضای نگاشته، اصول کاربردی مذاکره را با الگوگیری از اصول سنتی آن تبیین نماید.
سؤال ها: پرسش اصلی مقاله عبارتست از: الگوی برآمده از سیره نبوی برای مذاکره کدام است؟ برای پاسخ دادن به این سؤال بهطور طبیعی پرسش از اهداف، ابزارها، اصول و قواعد حاکم بر مذاکرات، طرح و بررسی شدهاند.
روش: این پژوهش از نوع بنیادی بوده و با رویکرد تحلیلی(با رجوع به اسناد تاریخی اولیه) به انجام رسیده است. بر اساس، طراحی الگوی تحلیلی مهم بوده که در بخش نظری به آن اهتمام شده و تحلیل بر پایه الگوی مزبور به انجام رسیده است.در این روش چند گام اصلی برداشته شده است:
اول. بررسی انتقادی نظریه های موجود در باب مذاکره
دوم.انتخاب نظریه مبنا
سوم.طراحی الگوی تحلیل بر اساس نظریه مبنا برای مذاکره
چهارم. تحلیل داده های تاریخی در قالب الگوی طراحی شده از مذاکره
1. پیشینه تحقیق
با عنایت به حجم فزاینده مطالعات صورت گرفته در حوزه سیرهشناسی و سیاست اسلامی، از منظر پژوهش حاضر میتوان دو دسته اصلی از مطالعات را از یکدیگر تمییز داد:
1-1. بررسیهای ناظر بر «دیپلماسی و رفتار سیاسی» در سیره نبوی (ص)
در این آثار حوزه کلان دیپلماسی مورد بررسی قرار گرفته و مذاکره به عنوان یک روش و مصداق مدنظر بوده است. در این ارتباط میتوان به منابع زیر اشاره داشت:سفیران پیامبر و دیپلماسی نبوی (ص) (پاک آئین و غریب زاده، 1390)، اصول دیپلماسی در اسلام و رفتار سیاسی پیامبر (غفوری، 1387)، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام (فیاضی، 1395).
2-1. بررسیهای ناظر بر «روش مذاکره» در اسلام
در این دسته از منابع موضوع مذاکره با تأکید و تمرکز بیشتری مورد توجه قرار گرفته است. به همین خاطر است که ابعاد مختلف و انواع مذاکره شناسایی و معرفی شدهاند. نقد عمومی به این آثار آن است که از طراحی و ارائه یک الگوی مفهومی واحد و منسجم بازماندهاند و به بیان موضوعات مختلف بسنده کردهاند. در این ارتباط میتوان به آثار زیر اشاره نمود: دیپلماسی پیامبر (ص) و ابزارهای توسعه روابط بینالملل با سایر دولتها (خزائی، 1393)، بنیانهای هویتبخش سیاست خارجی حکومت پیامبر اکرم(ص) (جمشیدی و کوزهگری، 1395)، و دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام (ص) (حضینیا، 1392).
بررسی آثار مذکور حکایت از آن دارد که عدم تمرکز به «الگوی مذاکره» و عدم طراحی یک الگوی مفهومی مستقل بومی در کاستی مشترک آثار بیان شده است که در مقاله حاضر سعی در تدارک آن شده و نوآوری این اثر به شمار میآید.
2. مبانی مفهومی و نظری
1-2. مذاکره
اندیشمندان علوم سیاسی بر مبنای جهانبینی و مکتب فکری خود تعاریف مختلفی از مذاکره و انعقاد قرارداد با واحدهای سیاسی ارائه دادهاند، اما این تعاریف در مطالب بنیادین و ریشهای همگرایی و همپوشانیهایی دارند(نک.آتشپور، 1386).در رویکردی جامع و کاربردی میتوان آن را چنین تعریف کرد: فرایند گفتگو با دیگری جهت دستیابی به توافق بر سر مسئلهای تعریف شده.
2-2. رویکردها به مذاکره
از منظر نوشتار حاضر میتوان دو رویکرد متفاوت از مذاکره را از یکدیگر تمییز داد:
الف. رویکرد سکولار منفعتطلبانه
افتراق مذاکره از منظر غرب و اسلام در اهداف مذاکره و وسایل به کار گرفته شده برای به سرانجام مطلوب رساندن مذاکره است. گفتمان غربی از آن روی که روح ماتریالیستی حاکم بر آن است، جز کسب حداکثری منافع مادی چیزی فراروی خود نمیبیند و از هر وسیلهای اعم از مشروع و نامشروع برای محقق ساختن منافع ملی استفاده میکند. در این راستا، علم حقوق، قانونگذاری و هر ابزاری که جلب منفعت میکند از جمله مذاکره، برای تشخیص و تعیین آن چیزی است که خیر جامعة معینی که منافع آن مورد نظر جویندگان منفعت است را تأمین کند. اصول این مکتب مادیگراست که باعث شده تا اخلاقیات در روابط بینالملل قلمرو ظهور پیدا نکند (ابراهیمی و همکاران، 1389، ص. 6) و منفعتگرایی حداکثری، شالودة روابط بینالملل غربی را تشکیل دهد.
ب. رویکرد شریعتمدار ارزش محور
از منظر اسلامی، مجموعة جهتگیریهای سیاسی باید صبغة الهی داشته باشد و اهداف و وسایل آن در منظومهای تعریف شود که مقید به قیود شرعی باشد، در غیر این صورت شارع مقدس کاربست آن را تحریم میکند. با این رویکرد، نگرش به مذاکرة اسلامی تفاوتهای بنیادینی با شیوة برداشتی دارد که در غرب رایج است، هرچند غایتهای ساختاری آن شباهتهای ظاهری داشته باشد. از نظر اسلام ابزارهای مورد بهرهگیری در دیپلماسی میبایست انسانی و سازگار با اخلاق انسانی باشد؛ از این روی است که منظومه ارتباطی میان اخلاق و دیپلماسی باید مورد مداقه اساسی قرار گیرد. به گونهای که سیره سیاسی نبی مکرم اسلام (ص) در تعاملات و مراودههای سیاسی، بهرهگیری از روشها و ابزارهای غیر اخلاقی را نفی کرده و بر همخوانی ابزارها و وسایل با اهداف، تأکید فراوان کرده است (ابن فراء، 1363، ص. 41).
3-2. الگوی تحلیلی مذاکره
منظور از الگوی تحلیل، تبیین سطوح و ابعادی از مذاکره است که برای انجام یک مذاکره موفق و مؤثر باید به آنها پرداخته شود. بر این اساس ارکان الگوی پیشنهادی عبارتند از:
الف. وجود اصول پایهای در حوزه دیپلماتیک
نخستین گام در مسیر ارائة مدل مفهومی، تبیین چارچوبها و اصول اساسی حاکم بر جریان مذاکرات پیامبر اکرم است. اصولی که بهمثابة روح حاکم بر اقدام سیاسی نبوی تلقی شده و خطوط قرمز دیپلماسی اسلامی را معین میکند و زیر پایة تدوین استراتژیهای لایهای سیاست خارجی است و نقش سند بالادستی را برای تشریح غایتگذاری جامع دیپلماتیک ایفا میکند. درواقع وضع اصول در فرایند سیاستگذاری، نقش جهتدهی را با هدف زدودن ابهامات نظری و عملی ستاد و صف اقدام بر عهده دارد (خالوزاده، 1391، ص.262).
ب. غایتگذاری جامع دیپلماتیک
با مشخص شدن اصول پایهای حاکم بر عرصة دیپلماتیک، مسیر فراروی تعیین هدف راهبردی و جامع نظام سیاسی در عرصة دیپلماسی هموار میشود. در این مرحله سیاستگذاران با تکیهبر اصول بنیادین، غایت اساسی سیاست خارجی را که تمام استراتژیها، برنامههای اقدام و سیاستهای خرد برای تحقق آن اتخاذ میشوند را معین میکنند. در مبحث تصمیمسازی سیاسی، رویکرد نظامات مختلف متفاوت است ولی از منظر وحیانی، تشکیل، تثبیت و ارتقاء حکومت اسلامی، مهمترین کارویژة جامعة دینی در ابعاد مختلف بوده و مطلوب است که غایتگذاری جامع سیاسی نیز بر این مبنا نظام یابد و بنابر مصلحت و سازمان از ابزار کلیدی دیپلماسی برای نیل به این مهم استفاده گردد (هالستی،1373، صص.214-211).
پ. مدیریت مذاکرات همراه با مستحکمسازی دیپلماتیک
در عرصة مذاکرات، موفقیت که همان تحقق حداکثری غایت جامع دیپلماتیک است از حاصل جمع سه مؤلفة زیر حاصل میآید:
مؤلفه (1). فن محوری دیپلماتیک: استفاده بهنگام و مطلوب از فنون رایج و ابداعی مشروع در عرصة مذاکرات که بستگی به هنر، مهارت و تجربة دیپلماتهای دستگاه خارجه دارد و میتواند مجالی را فراهم کند که با دادن حداقل امتیاز بیشترین امتیاز ممکن به دست آید (هالستی،1373، صص. 320-327).
مؤلفه (2). ظرفیتسازی دیپلماتیک: ایجاد ظرفیتها و فرصتها در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از مذاکره:
اول. ظرفیتسازی پیشینی: ایجاد ظرفیت و کسب منابع قدرت قبل از آغاز مذاکره برای حضور قدرتمند در عرصة مذاکرات از طرق مختلف مانند همپیمان شدن با واحدهای سیاسی دیگر و فرونشاندن اختلافات بین خود و دشمنان جهت تثبیت اوضاع، مجهز شدن به ابزار فنّاوری نوین، پیروزیهای نظامی منطقهای و بینالمللی و افزایش میزان تصور از قدرت خود در اذهان عمومی با ابزار تبلیغات و نبرد رسانهای (خانی، 1384).
دوم. ظرفیتسازی حینی: ایجاد ظرفیتهای تازه در حین انجام مذاکرات از طریق بازیهای دیپلماتیک و تغییر در صفبندی اعضای حاضر در مذاکرات.
سوم. ظرفیتسازی پسینی: استفاده از ظرفیتهای ایجادشده در اثر مذاکرات بهعنوان ابزار قدرت و بهرهگیری از آن برای تولید ظرفیتهای جدید در دوران پسامذاکراتی.
مؤلفه (3). مستحکمسازی دیپلماتیک: مراد از مستحکمسازی دیپلماتیک، بنای ساختمان مذاکرات به نحوی است که هیچیک از طرفین مذاکره توان خلل و خدشه در آن را با تفسیرهای نفعگرایانه نداشته باشند (ضیائی بیگدلی، 1374، ص.17). لازمة این امر توجه به لوازم تحقق آن در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از مذاکرات است:
اول. مستحکمسازی پیشینی: منظور از مستحکمسازی پیشینی آن است که قبل از شروع مذاکرات، طرفین توافق از طریق گفتوگوهای پیشامذاکراتی ابهامها و تردیدهای خود را تا حدودی برطرف نمایند و به نقاط مشترک ابتدایی برسند و با نظرات یکدیگر آشنا شوند تا ازین مجرا احتمال انحراف مذاکرات در حین و پس از توافق کاهش یابد.
دوم. مستحکمسازی حینی: مستحکمسازی حینی به معنای تدوین متقن و دقیق متن توافقات با هدف جلوگیری و کاهش انحرافات تفسیری ضمن گنجاندن ضمانت اجرا و عواقب پیمانشکنی در آن میباشد.
سوم.مستحکمسازی پسینی: مقصود از مستحکمسازی پسینی، نظارت و بررسی دقیق طرفین از حسن اجرای مفاد معاهده و مقابله و برخورد با هرگونه پیمانشکنی و سوء تفسیر از متن توافقاتی است.
نمودار شماره (1): الگوی تحلیلی مذاکره در سیرة نبوی (ص)
3. اصول پایهای مذاکره در سیره پیامبر اکرم (ص)
به گواه تاریخ، اعراب در دوران پیش از اسلام کلام را با قدرت شمشیر آغاز میکردند و با زبان جنگ با یکدیگر تکلم مینمودند و رابطة خوبی با روشهای مسالمتآمیز و صلحطلبانه نداشتند و تعاملاتشان بر محور قبیلهگرایی و عصبیت بنا شده بود. با طلوع خورشید اسلام و گسترش تفکرات و آموزههای اخلاقی و الهی و تربیت شدن قبایل ساکن در شبهجزیره عربستان به برکت تعالیم آسمانی اسلام، عنصر منطقورزی و گفتوگو، وارد گفتمان سیاسی اعراب شد و توانست در نظام اسلامی نبوی (ص)، جای خود را باز کند و به عنصر تأثیرگذاری در سامان دادن ارتباطات حکومت مدینه با سایر قبایل و قدرتهای منطقه، تبدیل شود. این تجربه مثبت بر چند اصل راهبردی استوار است که عبارتند از:
1-3. نفی سبیل
«سبیل» در لغت به معنی طریق و راه است. بر اساس قاعدة مذکور، خداوند متعال در عالم تشریع، تکوین و در مقام احتجاج، طریقی علیه مؤمنین برای کفار قرار نداده است. درواقع کافر در هیچ زمینهای نمیتواند شرعاً مسلط بر مسلمانان باشد و هرگونه رابطه و اعمالی که منجر به تفوق کافرین بر مسلمین باشد، انجام دادن آن بر مسلمین حرام میباشد (قانع و دیگران، 1397). غزوة بدر اولی یا سفوان، شاهد مثالی است که میزان توجه نبی مکرم اسلام (ص) نسبت به تحقق قاعدة نفی سبیل را نشان میدهد. علت این غزوه، دستبرد فردی از کفار به نام «کُرز بن جابر فهری» به اطراف مدینه بود که بخشی از گلههای مردم را غارت کرد. این حمله از آن منظر که یک تجاوز سیاسی به حساب میآمد، پیامبر اکرم (ص) با گماشتن زید بن حارثه در مدینه، به تعقیب «کرز» تا محلی به نام سفوان رفت تا پاسخ این تجاوز سیاسی را به او بدهد، اما او را نیافت و به مدینه بازگشت (رسولی محلاتی، 1390، ص. 106).
2-3. تقدم صلحطلبی بر ستیزهگرایی
بررسی آیات شریفه قرآن، سنت پیامبر و حضرات معصومان (علیهمالسلام) نشان میدهد که اصل اولیه و حالت اصلی در روابط بین حکومتهای اسلامی و سایرین، صلح است. ارتباط سیاسی و حقوقی بین کشورهای اسلامی و سایر کشورهای غیرمسلمان، در حالت اولیه، «صلح و همزیستی مسالمتآمیز دوستانه و شرافتمندانه» است که در قالب عهد و پیمان یا بیطرفی، صورت قانونی میگیرد و جنگ در حوزه این نظریه، حالتی عارضی و استثنایی است که در برخی شرایط رخ میدهد و کشور اسلامی، گریزی از آن ندارد. اگر تجاوزی صورت گیرد، دفاع مقتدرانه لازم است؛ بنابراین، آمادگی کامل نظامیـ امنیتی با تجهیز به آخرین فناوریها و دستاوردهای روز از جمله ضروریات کشور مستقل اسلامی است که میخواهد «آزاد»، «آباد» و «مستقل» در نظام بینالمللی گام بردارد و روابط خود را با دیگر کشورها، مبتنی بر «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» نماید (برزنونی، 1384، صص. 155-156). کنکاش در دوران حکومت رسول خدا (ص) بیانگر این است که ایشان در غالب تعاملات حکومتی خود، اصل تقدم صلحطلبی بر ستیزهگرایی را رعایت میکردند. در این ارتباط مؤیدان تاریخی زیر قابل ذکر هستند:
الف. تحلیل نظامنامه حکومتی مدینه
در نظامنامه حکومتی مدینه، برای صلحگرایی، اهمیت خاصی در نظر گرفتهشده است و با تنظیم بندهایی، مسلمانان و یهودیان، به اتخاذ رویکردهای صلحگرایانه تشویق گریدهاند. اگر مسلمانان، یهودیان را به صلح با کسی که مسلمانان با او صلح نموده و همبستگی یافتهاند دعوت کردند باید بپذیرند و با وی صلح کنند و پیوند یابند؛ و اگر یهودیان مسلمانان را به چنین کاری دعوت کنند، مسلمانان باید بپذیرند مگر در مورد کسانی که دشمن اسلام و نشر آن باشند (محمد، 1984 م، ص. 329). طبق بند فوق، صلحطلبی جامعة اسلامی بهصورت مطلق ارزیابی نمیشود و مقید به صلح با کسانی است که دشمن اسلام و نشر آن نباشند؛ که در مورد این دسته، تقدم صلحطلبی بر جنگگرایی صادق نیست و باید بنا بر اصول و مصالح جامعه و صلاحدید رهبر حکومت، شیوة تعامل انتخاب شود.
ب. تحلیل صلح حدیبیه
جایگاه صلحگرایی در جریان صلح حدیبیه بهوضوح بیشتری مشاهده میشود. پس از رسیدن به حدیبیه، رسول خدا (ص) همچنان بر موضع صلحطلبانهاش پای میفشارد و هرگز آن را از نظر دور نمیدارد؛ ایشان در راستای تأکید بر نیات صلحآمیز مسلمانان، به فرستادگان قریش اجازه داد که به اردوگاه آنها بیایند و چند نفر از مسلمانان را نیز برای گفتوگو نزد آنها فرستاد. هنگامیکه مسلمانان موردتهاجم و تیراندازی مشرکان قرار گرفتند، کوشیدند تا بدون رساندن هرگونه زیان مالی و جانی آنان را دستگیر کنند. مسلمانان موفق شدند آنها را به محاصره درآورده، دستگیر کنند و بدون هیچ آزار و اذیتی، نزد قریش بازگردانند.
رسول خدا (ص) در این غزوه، به خلاف غزوههای دیگر، با یاران خود درباره صلح مشورت نکرد و تنها به نظر خود عمل کرد. [چراکه] تصمیم نهایی و قطعی رسول خدا (ص) تفاهم با قریش بود و چنین تصمیمی نیاز به مشورت نداشت. مقصود پیامبر (ص) از تفاهم با قریش پیگیری هدفهای درازمدتی بود که افشای آنها به نفع دعوت اسلامی و مسلمانان نبود، چنآنکه آینده نیز آن را ثابت کرد (راتب عرموش، 1394، ص. 247).
3-3. رعایت احترام متقابل
دین مبین اسلام، آدابورسوم اقوام، ملتها و جوامع انسانی که تعارضی با شرع مقدس نداشته باشد را همواره تائید کرده و به امت اسلام امر فرموده که آنها را محترم شمارند و به دارایی و سرزمین افراد و گروههایی که دارای شرافت انسانیت هستند، تعدی نکنند. یکی از مهمترین ویژگیهای دیپلماسی اسلام اصل رعایت احترام و نزاکت بینالمللی در روابط بینالملل است. بدیهی است که در ایجاد و گسترش روابط دیپلماتیک آزادی و اختیار طرفین نقش اساسی دارد. این قواعد با گذشت زمان و توسعه روابط بینالملل به قواعد الزامآور تبدیل شد و اسلام نیز با ظهور و گسترش خود رعایت احترام و نزاکت بینالمللی را امضا و تائید کرد و در روابط بینالملل خود به کار بست. تاریخ روابط دیپلماتیک اسلام، تجلیگاه اصل وفاداری، رعایت ادب و احترام متقابل و مراعات نزاکت بینالمللی است؛ چنانکه سفرای همة ملل بدون کمترین محدودیتی میتوانستند پیام خود را در جامعة اسلامی ابلاغ کنند و در دوران حضور در جامعة اسلامی محترم بودند تا آنجا که احیاناً به خود اجازه میدادند خارج از وظیفة مأموریتشان مطالبی بگویند که موجب ناخشنودی مسلمانان میشد.
بااینحال، پیامبر اجازه نمیداد کسی معترض آنها شود، چنانکه فرستادگان «مسیلمه کذاب» در حضور پیامبر و بهعنوان تعرض به آن حضرت گفتند: «نشهد ان مسیلمه رسولالله». پیامبر فرمود: «لولا ان الرسل لا تقتل اضربت اعناقکما»، یعنی «اگر این حکم نبود که سفیران را نمیتوان کشت، شما را گردن میزدم» (خالوزاده، 1391، ص. 264).
نمونة دیگر رعایت این اصل در برخی از مفاد منشور مدینه متجلی است. در منشور حکومت مدینه که درواقع سند تنظیم امورات داخلی و سیاست خارجی حکومت پیامبر بود، ایشان دین و دارایی یهودیان را به رسمیت شناخت (دیار بکری، 1302، ص353). مفاد منشور مدینه بهگونهای نگاشته شده بود که دین، آدابورسوم، دارایی و سرزمین یهودیان دخیل در پیمان، بهصورت مشروط محترم شمرده شود و به شخصیت شهروندی آنها خدشهای وارد نشود. در ادامه بندهایی از این منشور که نشاندهندة پایبندی رسول خدا به اصل احترام متقابل شهروندی است را فهرست میکنیم:
الف. افرادی از جامعه یهود که به ما کمک کنند، حمایت و کمک ما را جلب خواهند کرد و با ما برابر خواهند بود و هیچکس نخواهد توانست بر آنها تحمیلی روا دارد و بدیهی است به مخالفین آنها نیز کمکی نخواهد شد (مرتضی عاملی، 1385، ص. 549).
ب. برای یهودیان دین آنان است و برای مسلمانان دین ایشان، چه برای خودشان و چه برای آزادشدگان آنان، مگر کسی که ستم کند و گناه کند (فارسی، 1362، ص. 17).
پ. اگر یهودیها به صلحی دعوت شوند که در آن همکاری کنند و آن صلح را عملی سازند، میتوانند به این کار اقدام کنند، در آن صورت مؤمنان نیز باید آن صلح را بپذیرند مگر اینکه صلح باکسانی باشد که در راه دین میجنگند (مرتضی عاملی، 1385، ص. 552).
ت. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد و در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بود و قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید (مجلسی، 1363، ص. 235).
همچنین پیامبر (ص) ضمن پیمانی که با ترسایان نجران برقرار کرد، یک سری امتیازات به آنها اعطا کرد که نشان از اهتمام خاصی بود که ایشان برای اقلیتهای مذهبی قائل بودند. برخی از مفاد این پیمان به شرح زیر است:
یک. پیامبر همة دارایی آنان را به دست خود آنها میسپرد.
دو. بر مردم نجران است که هنگام پدید آمدن شورش و یورش و آسیب دشمن در یمن، سی دست زره، سی رأس اسب و سی نفر شتر، به امانت به مسلمانان بدهند. آنچه از زرهها، اسب و شتر و کالاها که به عاریت به فرستادگان من دادهاند تباه گردد، فرستادگان من باید عوض آنها را به ایشان بازگردانند.
سه. هیچ اسقفی از مقام اسقفی خویش و هیچ راهب و کاهنی از مقام رهبانیت و کهانت خویش، برکنار نخواهد گشت.
چهار. داراییهای مردم نجران و مردم پیرامون آن، جانهایشان، آیین و پرستشگاههایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آنچه- از اندک و بسیار- در دست دارند، در پناه خدا و در حمایت فرستاده خدا، محمد پیامبر است (حمیدالله، 1375، ص. 229).
دربارة پیامبر خدا نقل شده است که: همیشه با فرستادگان ملل خارجی با احترام و مهربانی هر چه تمامتر رفتار میکرد و بنا بر عادت و خوی به آنها تحف و هدایای فراوانی ارزانی میداشت و در مقام توصیه به اصحاب خود در این مهم میفرمود: «پس از من نیز بدین گونه عمل کنید» (رشید، 1353، صص. 85-84).
4. غایتگذاری جامع دیپلماتیک در سیره نبوی (ص)
گفتمان سیاسی اسلام، ضمن تشریح ماهیت و مؤلفههای خود، سخن از توفق و برتری اندیشههای حقگرایانة اسلام شیعی دارد و تسلط و نفوذ هیچ مرام و مکتبی بر امت اسلام را جایز نمیشمارد و حاکمان اسلامی را بر آن میدارد که از سیاستهایی که جایگاه دولت اسلام را در اذهان دیگر واحدهای سیاسی تثبیت میکند و ارتقا میدهد حمایت کنند و تمام همت خود را بر آن گمارند تا موجبات سرافرازی جامعة اسلامی را فراهم آورند. صحنة مذاکرات و روابط دیپلماتیک بینالمللی عرصة مناسبی است تا ابرقدرتها و قطبهای منطقهای، موجودیت و جایگاه حکومت اسلامی را به رسمیت بشناسند و به آن اذعان کنند. وصول به این مهم درگرو میزان تصور ایجادشده از قدرت واحد سیاسی و کاربست این تصور در عملیات دستگاه سیاست خارجی در حوزة برون مرزی است. اصولی که در بندهای منشور حکومت مدینه با رویکرد تبیین حکومت اسلام برای قبائل یهودی، گنجانده شده، بهخوبی تلاش دارد تا به یهودیانی که تا قبل از بعثت پیامبر به دلیل برتریهای اقتصادی، نظامی و فرهنگی، محل رجوع ساکنان شبهجزیره عربستان بودند، این نکته را نشان دهد که پس از هجرت پیامبر به یثرب، نبض امورات مدینه در دست حکومت اسلامی است. در ساختار منشور حکومتی، ضمن اینکه مجموعة قبائل ساکن اعم از مسلمان و یهودی را یک کل واحد میداند ولی این مسئله را نیز تبیین میکند که مسلمانان فارغ از تقسیمات قبیلهای خود یک امت واحد و منسجماند. درواقع متن سند بهگونهای تنظیمشده که از هر مؤلفهای که به برتری جامعة اسلامی بر دیگران بینجامد طرفداری میکند و اصالت را بر حق و مواضع و اجتماعات دایر مدار حق میداند و برای افراد، گروهها و تفکراتی که ریشه در باطل و کفر دارد، محلی از اعراب قائل نیست. مفاد منشور که مؤید بحث حاضر است، عبارتند از:
الف. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیچ کافری علیه مؤمنی نباید کمک نماید (مرتضی عاملی، 1385، ص. 548).
ب. مسلّم و قطعی است که حمایت خدا یکی بیش نیست و حمایت مؤمنان از نازلترین فرد مسلمان، در موردی که به نام اسلام تعهدی کرده باشد، قطعی و همگانی است (مرتضی عاملی، 1385، ص. 549).
پ. ازآنجاییکه مؤمنان همه در حکم یک هیئت هستند، در خونهایی که از آنها در راه خدا ریخته میشود، اولیاء یکدیگرند.
ت. هیچ مشرکی نباید به یک نفر از قریش حمایتی بدهد و یا مالی از او نگهداری کند، هیچ مؤمنی را مانع نشود که بر مشرک تسلط پیدا کند.
ث. هرگاه بین کسانی که تابع این دستور هستند، کشتاری روی دهد یا مشاجرهای درگیرد که بیم فساد در آن باشد، مرجع امر رسیدگی خدا و محمد (ص) (که فرستاده خداست) خواهند بود (مرتضی عاملی، 1385، ص. 551).
این سند بر تحکیم پایههای حکومت اسلامی تأکید کرده، اعتراف و اقرار صریحی از یهودیان هم گرفته است. قوم یهود، خود را صاحب همه امتیازات میدانستند که میبایست هرگونه تصمیم و قراری به سود آنان باشد. چنانکه گمان میبردند آنان حاکم بر مردم هستند و همگان برای خدمتگزاری و فرمانبرداری از آنها خلق شدهاند. پذیرش رسمی حکومت پیامبر (ص) از سوی یهودیان که رسول خدا (ص) را بهعنوان یگانه مرجع رسیدگی به مشکلات فیمابین مسلمانان و یهودیان قبول کردند؛ تأکید دیگری است که در این عهدنامه مورد توجّه قرارگرفته است (نک. مرتضی عاملی، 1385، ص. 558).
5. مستحکم سازی دیپلماتیک در سیره نبوی (ص)
خنثی کردن نیروهای مخالف یکی از ابعاد سیاست خارجی و دیپلماسی فعال است و یکی از هدفهای سیاست خارجی باید بر این محور استوار باشد که مانع اتحاد قدرتهای دیگر علیه خود گردد. در سیرة نبوی، مجموعة فعالیتهای جهتدار در راستای تضعیف جبهة دشمنان، یک فرآیند میانمدت و بلندمدت بود که اثرات خود را در نقاط حساس تاریخی بر جای میگذاشت و نقاط عطفی را در مقابلة دو جبهة حق و باطل به وجود میآورد. از این منظر مهمترین اقدامات پیامبر اکرم (ص) را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1-5. استفاده مطلوب از مؤلفههای قدرت
حاکم نمودن رأی خود نیازمند به کار بردن شیوههایی است که طرف مقابل را مرعوب قدرت طرف مقابل کند یا آن را به طمع کسب منافع خود بیندازد. اصل بهرهگیری از فرآیند اقناع، تهدید و ترغیب با تکیهبر مؤلفههای قدرت طرفهای مذاکره یکی از اصولی است که پیامبر اکرم در مذاکرات خود بر آن تکیه داشتند. عناصر تأثیرگذار در قدرت از نگاه ایشان صرفاً بر محور مادیات تعریف نمیشود و مؤلفة معنویت یکی از ارکان اصلی این منظومه است. بهعبارتدیگر پیامبر اکرم ابزار مادی و مفاهیم معنوی را برای اعمال تهدید و ترغیب در حوزة مادیات و معنویات به کار میبرد. تأکید نبی اکرم بر مخاطب قرار دادن فطرت انسانی و استفاده از تمایلات روحانی جامعة هدف برای هدایت آنها و محقق ساختن اهداف حکومت اسلامی، نقاط عطفی را در مسیر پیشبرد تعالیم الهی به وجود آورد. پیامبر اکرم در نامة دعوتآمیز خود به قیصر روم، با ذکر آیهای که اهل کتاب را به توحید خالص و دوری از هرگونه شرک میخواند، درصدد بود تا با درشتنمایی اشتراکات اسلام و مسیحیت به ایجاد همگرایی بپردازد و قیصر روم را به پذیرش دعوت اسلام ترغیب کند و با تبیین عواقب نافرمانی اطاعت از اسلام که عبارت بود از سهیم شدن او در گمراهی ساکنان روم، در شخصیت متأثر از دین قیصر تأثیر گذارد و بهوسیلة این تهدید، راه اسلام آوردن او را هموار نماید (احمد بن اسحاق،1995 ، ص. 78). نمونة این نوع تهدید در نامة پیامبر به خسروپرویز نیز دیده میشود (ابن شهرآشوب 1992، ص.70). نمونة دیگر این مسئله مربوط میشود به زمانی که فرستادگان قریش پیشنهادات دنیاگرایانة خود را در مدینه بر پیامبر عرضه کردند، ایشان فرمودند: «آنچه را آوردهام نه برای آن است که بر مالهای شما دستیابم، یا از این راه بر شما سروری و پادشاهی پیدا کنم، لیکن خدای متعال مرا به پیامبری فرستاده و کتابی بر من نازل ساخته و مرا فرموده است تا برای شما بشیر و نذیر باشم. من هم رسالتهای پروردگار خویش را رساندم و شما را پند دادم تا اگر آنچه را آوردهام از من بپذیرید، در دنیا و آخرت بهرهمند باشید» (مجلسی، 1389، ص. 123). ایشان بهرهمندی دنیا و آخرت را در سه مرحله در پاسخ دعوتهای قریش بهعنوان پاداش پذیرش دعوت خود بیان کردند و قریشیان را ترغیب به آخرت کردند.
علاوه بر حوزه متکی بر معنویات و دعوت به تعالیم الهی، تهدید و ترغیب بر محور توان مادی حکومت نبوی، بر فرآیند تصمیمگیری بسیاری از سران مناطق اطراف تأثیر گذاشت و آنها را در دوگانة صلح یا جنگ، وادار به تسلیم و صلح بیقیدوشرط کرد. نبی اکرم در اوان جنگ با رومیان، نامهای برای حکمران ایله که منطقهای در ساحل دریای سرخ بود، فرستاد و از او خواست یا تسلیم مسلمانان گردد و یا آمادة جنگ شود. «یوحنا» حاکم ایله نیز متأثر از این تهدید، به نزد رسول خدا آمد و ضمن اعلام اطاعت، با ایشان به مصالحه پرداخت (راتب عرموش، 1394، ص. 337). تصمیم «یوحنا» نشأت گرفته از پیروزیهای مقتدرانة گروههای مسلمان در سریهها و نبردهای پراکندهای بود که به دستور پیامبر اکرم انجام شده بود. درواقع موفقیتهای جامعة اسلامی بهمثابة پشتیبان قوای مذاکراتی پیامبر ارزیابی میشود.
2-5. بهرهگیری از فرصتهای ایجادشده در اثر برقراری معاهدات
توافق با واحدهای سیاسی واجد مؤلفة نفوذ و قدرت چه در سطح بینالمللی و چه در حوزة منطقهای، فرصتهای مغتنمی را پیش روی طرفین مذاکره میگشاید و آنها را قادر میسازد تا فارغ از دغدغة کارشکنیها و ایجاد مشکلات دیگر واحدهای سیاسی، بر توسعه و پیشرفت ملی تمرکز کنند و به تقویت زیرساختها و تنظیم روابط مالی و سیاسی خود با دیگر واحدها بپردازند. بهرهگیری از فرصتهای پساتوافق یکی از ارکان توفیق در حوزة سیاست خارجی است و هدف انجام مذاکرات در ساحتی بهرهگیری از ظرفیتهای ایجادشده بعد از انعقاد پیمانهای همکاری است. سازوکار سیاست خارجی نبی اکرم در دوران بعد از توافقات، الگوی کاملی برای دستگاه دیپلماسی نظام اسلامی است. این مقام الگودهی محدود به دوران حکومت مدینه نبوده، بلکه در دوره 13 سالة مکه نیز قابلمشاهده است. فرستادگان رسول خدا (ص) به حبشه که زعامت آنها را جعفربنابیطالب عهدهدار بود، بعد از مذاکرات و توضیحات فراوان در حضور فرستادگان مکه، توانستند اعتماد پادشاه حبشه را جلب کنند و اجازة زندگی در حبشه را به دست بیاورند. نجاشی به مسلمانان گفت: «بروید که شما در امانید. بدگویان شما زیانکارند (این جمله را سه بار گفت). دوست ندارم که در برابر آزار یکی از شما، کوهی از طلا داشته باشم» (مرتضی عاملی، 1385، ص. 336). حاصل گفتوگوهای جعفر با نجاشی، زندگی سرشار از آرامش مسلمانان در حبشه، بهدور از آزارهای قریش و تبلیغ و ترویج دین اسلام بود. درواقع، به برکت مذاکرات حبشه، جبهة مستحکمی از مسلمانان در حبشه به وجود آمد که در سالهای بعد به یکی از بازوان اجرایی پیامبر در حکومت مدینه تبدیل شد. نمونة دیگر استفاده از این اصل در سیره نبوی در جریان انعقاد پیمانها و قراردادهای صلح و ترک مخاصمه است. با انعقاد قراردادها، امنیت و ثبات مدینه تضمین گردید و مسلمانان میتوانستند با آزادی بیشتری به رویارویی و مقاومت در مقابل دشمن سرسخت خود قریش، اقدام نمایند. از سوی دیگر این پیمانها صدمات روحی و روانی و بلکه ضربات کوبندهای بر پیکر قریش بود. ضمن اینکه قریش نمیتوانست برای مقابله و اعمال فشار بر ضد حاکمیت پیغمبر (ص)، قراردادها و پیمانهایی ازایندست با قبایل اطراف مدینه منعقد سازد (مرتضی عاملی، 1385، ص. 585). در قضیة صلح حدیبیه نیز با تحقق این صلح، رسول خدا (ص) فرصت یافت با قبایلی که پیش از آن از بیم قدرت قریش و وجود خانه کعبه در مکه مکرمه، جرئت همپیمانی با وی را نداشتند، پیمان ببندد. بهترین دلیلش این است که پس از پیمان صلح، قبیله خزاعه همپیمانی خود را بهطور مستقل به رسول خدا (ص) اعلام داشت و مسلمانان فرصت یافتند تا آزادانه به تبلیغ دین بپردازند (خطاب، 1378، ص. 245). فتح مکه و افزایش اقتدار اسلام در اذهان سایر قبایل و گروهها، زاییدة اغتنام فرصت جامعة اسلامی از ظرفیتهای صلح حدیبیه بود.
3-5. طرح حداکثری خواستهها در گام اول و چشمپوشی از خواستههای حداکثری
هدف هر واحد واجد عنصر حاکمیت از حضور در مذاکرات، کسب حداکثر خواستههای آن واحد است. برای تحقق این غایت میبایست بهصورت اولیه بر تحقق حداکثری خواستهها پافشاری کرد و در اثنای مذاکره برای به ثمر نشستن توافقات تا حدودی مشخص از خواستههای اولیه چشمپوشی کرد. اصل دادن امتیاز در هندسة مذاکراتی پیامبر و مماشات اصولی با طرفهای مقابل در مواردی اتخاذ شده است. در هنگام نگارش متن سند صلح حدیبیه رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود: «بنویس: بسم اللّه الرحمن الرحیم. «سهیل بن عمرو» گفت: این را نمیشناسم، بنویس: بسمک اللّهمّ. آنگاه رسول خدا گفت: بنویس: «بسمک اللّهمّ»، پس علی (ع) همچنان نوشت. آنگاه رسول خدا گفت: بنویس: هذا ما صالح علیه «محمد» رسول اللّه «سهیل بن عمرو». «سهیل بن عمرو» گفت: اگر گواهی میدادم که پیامبر خدائی با تو جنگ نمیکردم، نام خود و پدرت را بنویس. رسول خدا گفت: بنویس: این چیزی است که محمدبنعبداللّه با سهیل بن عمرو بر آن قرار صلح منعقد ساخت» (مجلسی، 1363، ص. 467). برای امام علی (ع) که نام رسول خدا را جز با عنوان «رسول اللّه» بنویسد، پس رسول خدا به او گفت: تو هم با چنین مشکل روبرو خواهی شد و ناچار به آن تن خواهی داد (مجلسی، 1389، ص. 335). نمونة دیگر آن در قضیة صلح حدیبیه بود. رسول خدا (ص) به سهیل نماینده قریش فرمود: سر راه ما مانع نشوید تا ما خانه کعبه را زیارت و طواف کنیم. سهیل گفت: نباید طوری شود که عرب بگوید ما در فشار قرارگرفتهایم، ولی این زیارت و طواف را سال آینده قرار دهید. پیامبر (ص) پذیرفت و به علی (ع) فرمود: بنویس و علی (ع) همین مطلب را نوشت (قمی، 1386، ص. 260). چنانکه میبینیم، آنچه موردتوجه اساسی پیامبر اکرم بود، به نتیجه رساندن مذاکرات بهشرط رعایت خطوط قرمز اسلامی و کسب منافع مطلوب حکومتی با مدنظر قرار دادن فرصتهای ایجادشده بعد از مذاکرات تلقی میشود. هرچند نیاز باشد از برخی خواستهای ابتدایی برای وصول به این مهم صرفنظر کرد. از رهگذر این تفاهم ظرفیتهای مهمی پیش روی حکومت مدینه قرار گرفت که فتح مکه از ثمرات پربرکت آن بود و در چشمانداز بلندمدت موجبات استحکام و گسترش دعوت اسلام را فراهم آورد.
4-5. بهرهگیری از گفتوگوهای مقدماتی پیش از شروع مذاکرات
طرفین مذاکره برای اینکه بتوانند به توافق مطلوب در حداقل زمان ممکن برسند، میبایست پیش از آغاز رسمی مذاکرات بهوسیلة نمایندگان طرفین، پیشگفتوگوهایی با یکدیگر داشته باشند تا هم با نظرات و خواستههای اولیة اعضای دخیل آشنا شوند و هم اختلافنظرهای سطحی را از مجرای گفتوگوها از میان بردارند و با برداشته شدن گامهای مثبت اولیه، بازده مذاکرات تا حد مطلوبی ارتقاء یابد. نبی اکرم پیش از انعقاد صلح حدیبیه، با هدف تعامل با سران قریش، نمایندگانی بهسوی مشرکان گسیل داشت تا هدف خود و یارانش از سفر به مکه را به آنها اطلاع دهند. مشرکان نیز در چند مرحله، نمایندگانی را به اردوگاه پیامبر فرستادند تا با پیامبر گفتوگو کنند. «بدیل بن ورقاء» و «عروه بن مسعود» نمایندگان قریش در گفتوگوهای مقدماتی بودند. رسول خدا (ص) در ابتدا، «خراش بن امیه خزاعی» را نزد اشراف قریش فرستاد تا مقصود آمدنش را به آنان ابلاغ کند؛ اما قریش شتر او را کشتند و اگر پشتیبانی احابیش نبود قصد داشتند که خودش را هم بکشند، درنتیجه وی را از روی اکراه رها کردند (راتب عرموش، 1394، ص. 243). پس از «خراش» پیامبر (ص) شخصی را خواست تا او را به مکّه بفرستد تا هدف از ورودشان را به بزرگان مکّه ابلاغ نماید. او عذرخواهی کرد و گفت: از جانم میترسم، زیرا در مکّه، بینوا و بییاورم و از قبیله بنی عدی بن کعب کسی در مکّه نیست که از من حمایت کند، ولی من شما را به مردی که برای این کار مناسبتر است راهنمایی میکنم و آن عثمان بن عفّان است. پیامبر (ص) عثمان را به حضور طلبید و او را به مکّه فرستاد، عثمان به مکّه نزد ابوسفیان و سران قریش رفت و هدف از ورود مسلمین را برای آنها بیان کرد که قصد جنگ ندارند. قریش، عثمان را دستگیر کرده و در نزد خود زندانی کردند. ولی (شایعهسازان) به رسول خدا خبر دادند که مشرکان عثمان را کشتهاند. سپس خبر رسید که عثمان کشته نشده و سران قریش شخصی به نام «سهیل بن عمرو» را نزد رسول خدا (ص) برای مذاکره صلح فرستادند(قمی، 1386، ص. 258). بدین ترتیب مقدمات انعقاد صلحی فراهم شد که زمینهساز پیشرفتهای چشمگیر مسلمانان در سالهای بعد گردید.
5-5. تعیین وظایف تمام گروههای دخیل بر محور برابری
از رهگذر به ثمر نشستن توافقات و مذاکرات، مجموعهای از حقوق و تکالیف بر گروههای ذینفع، بار میشود. بهعبارتدیگر، هرکدام از واحدها میبایست اقداماتی مشخص را در قبال سایر اعضا انجام دهند و بر اساس متن توافق، به بایدها و نبایدهایی ملتزم باشند. بایستههایی که میزان التزام به آنها را دو مؤلفه اصلی تعیین میکند: اول _ سطح وضوح، شفافیت و مبهم نبودن مفاد سند؛ دوم_ قدرتمندی ضمانت اجرای سند و اعتقاد اعضا بر توانمندی عملیاتی ضمانت اجرا. آنچه بهوضوح مفاد توافقنامه کمک شایانی میکند، اعلان و مشخص کردن وظایف تمام گروههای دخیل در مذاکرات است. تا در مرحلة اجرا، طرفین نتوانند متن سند را تفسیر به رأی کنند و از عمل به آن سر باز زنند. چراکه مذاکرة مطلوب از دید واحدهای سیاسی مذاکرهای است که در آن بنابر عقبة امکاناتی، حداقل امتیازات ممکن داده شود و در ازای آن امتیازات حداکثری کسب شود. گاه طرفین معاهده از منظر مؤلفة قدرت، اختلاف محسوسی با یکدیگر دارند و روند مذاکرات با تحمیل خواستهای طرف صاحب قدرت ادامه مییابد و توافق برد- باخت میشود ولی گاه طرفین در پی رسیدن به توافق برد- برد نسبی هستند و به دنبال جلب حداکثر منافع از مجرای بهرهگیری از فنون مذاکراتی میباشند.
درواقع همان نوعی از مذاکره که در دوران حاضر گونة متداول مذاکره است. با این هدف، یکی از مهارتهای مذاکرهکنندگان خصوصاً دیپلماتهای باتجربه تا حدودی مبهم گذاردن حقوق طرف مقابل و تصریح وظایف اوست. ابهام در متن توافق در حوزة حقوق طرف مقابل و تکالیف خود، این حسن را دارد که امکان تفسیر به رأی متن و ضمایم قرارداد فراهم میشود و با کمک مؤلفههای قدرت واحد سیاسی و اعمال آن، منافع مقتضی ملی حاصل میشود. بررسی اسناد توافقات نبوی نشاندهندة توجه خاص پیامبر به این مسئله است تا آنجا که ایشان متن اسناد و معاهدات خود را با تعیین حقوق و تکالیف تمام گروههای دخیل، بهگونهای تنظیم میکردند که از گرفتار شدن در دام تفسیر به رأی طرفهای مقابل مصون بمانند. روح حاکم بر منشور حکومتی مدینه نشانگر این توجه بوده تا جایی که پیامبر تمام حقوق و تکالیف مهاجرین، انصار و یهودیان را به تفکیک مشخص کردند و حقوق و تکالیف قبایل یهود دخیل در پیمان و قبایل مسلمان ساکن در مدینه را به تفکیک و ضمن عبارات همسان تبیین فرمودند. با این تفاوت که شیوة تعامل مسلمین با یکدیگر را بر محور عدالت و نیکوکاری دانستند (مرتضی عاملی، 1385، ص. 548). برخی مفاد نظامنامة مدینه، بهمثابة تجلیگاه این اصل قلمداد میشوند. در یکی از اصول منشور مدینه آمده است: یهودیانی که از ما پیروی کنند، همانند دیگر مسلمانان هستند و مسلمانان باید که با کمکهای مالی آنها را یاری دهند و از دشمن آنها حمایت نکنند (یوسفی غروی، 1388، ص. 225).
در این سند اندیشه قبیلهگرایی، باطل و ملغی اعلام شده است. بر پایه این تفکر بر قبیله لازم بود که درهرصورت از افراد خویش حمایت کند، اگرچه جانی و ستمکار باشند. درحالیکه عهدنامه پیامبر (ص) تأکید داشت که همگان در قبال قاتل مسئول هستند و باید او را و هر که در هر مقامی باشد، تعقیب و دستگیر نمایند. چنانکه سایر امتیازات قبیلهای از جمله ریاست، زعامت، رهبری، نوع قبیله و ... را که میتوانست در این مسیر تأثیرگذار باشد، لغو کرد. فیالمثل در میان دو قبیله بنینضیر و بنیقریظه، بنینضیر برتر به شمار میرفت. سند مذکور این برتری را از بین برد (مرتضی عاملی، 1385، ص. 559). درواقع پیامبر بر مبنای جهانبینی اسلامی تلاش خود را به کار برد تا قانون بین مردم حاکم شود و فرآیند جامعهپذیری حاکمیتی و نظارت حکومتی را بهگونهای سامان داد که فقیر و غنی در مقابل اجرای قانون برابر باشند و ضعیفان جامعه بتوانند حق خود را از اغنیا بستانند. پیامبر نیز خود را در برابر اجرای قانون با دیگران برابر میدانست و از همه نسبت به قانون مطیعتر بود. این سند، شرف ایمان را بر پایه امتیازدهی نمایان ساخت و کفر را مرتبه انحطاط فکری و عقیدتی فرد برشمرد. آنجا که گفت: «هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیچ کافری علیه مؤمنی نباید کمک کرد.» علاوه بر این در نظامنامه مدینه تمایز آشکاری بین اردوگاه ایمان و کفر دیده میشود (مرتضی عاملی، 1385، ص. 548).
6-5. تأکید بر پیمانها و حرمت نقض میثاقها
تأکید بر پیمانها، ایستادگی بر سر تحقق مفاد قراردادها و بذل جان و مال در راه مجازات پیمانشکنان، از دیرباز به خصلتهای زندگی قبیلهای ساکنان شبهجزیره عربستان تبدیلشده بود، بهنحویکه قدمت آن به پیش از بعثت نبی اکرم اسلام میرسید. به نقل تاریخ، پیش از بعثت پیامبر اکرم، در پاسخ به استمداد فردی ستمدیده، پنج قبیلة نامدار آن زمان، «حلف الفضول» را منعقد کردند و برای همپیمان شدن، دستهای خود را در آب زمزم فروبردند (مجلسی، 1363، ص. 67). درواقع همگرایی خود را بر محور آبی قرار دادند که اعتقاد بر تقدس، احترام و متبرک بودن آن داشتند. تا به برکت آن آب، استواری پیمان حفظ شود و از گزند عوامل تفرقهافکن مصون بمانند. یکی از عوامل حفظ پایبندی اعضای دخیل در پیمانها و قراردادها، اطلاع از عواقب پیمانشکنی و مضرّات و خطراتی است که پایبند نبودن به لوازم قراردادها به همراه دارد. از این رو متن سندهای توافقاتی بهگونهای تنظیم میشود که متقن و بیابهام باشد و عواقب پیمانشکنی ذیل مفادی در آن گنجانده و مرجع رسیدگی به اختلافات اعضا مشخص شود. سیرة رسول خدا (ص)، نمودار توجه به این اصل است و شواهد تاریخی متعددی حکایت از اهتمام ایشان به لوازم استواری قراردادها دارد؛ که در مقام ارائة مثال به چند مورد اشاره میکنیم:
الف. نظامنامة حکومتی پیامبر، الگویی جامعالابعاد از یک پیمان سیاسی- اجتماعی چندبعدی میان قبائل و شقوق امت اسلام از یکسو و اسلام و یهودیت از سویی دیگر است. توجه به مفاد منشور مدینه که عهدهدار تبیین اصول ایجاد، تثبیت و استمرار تعهد بر پیمان است، کمک شایانی به فهم جایگاه این اصل در منظومة استراتژیک نبوی دارد.
اول. پیروان این سند، بدون تعرّض و تجاوز به دیگران، باید رعایت دقیقترین نکات آن را بنمایند.
دوم. هر کس از شهر خارج شود و هر کس در مدینه بماند، مأمون و مصون خواهد بود مگر کسی که ظلم کند و برخلاف مندرجات این منشور (سند) عمل کند (القاسم بن سلام، 1975 م، صص. 207-202).
سوم. معاهده مذکور نیز مجموعهای است از تعهّدات هر یک از قبایل یا طوایف در قبال سایر طوایف و قبائل و حتی در قبال افراد همان قبیله. ازاینرو باید تعهّدات وی مورد تأکید قرار گیرد. به همین جهت، یک معاهده خصوصیت معاهدههای متعدد را به خود میگیرد (مرتضی عاملی، 1385، ص. 555). هر تخلف یا کشمکشی که میان امضاکنندگان این پیمان رخ دهد و یا بیم آشوبی از آن رود باید به آستان خدای عزّوجل و آستان محمد (ص) باز برده شود (فارسی، 1362، ص. 18).
چهارم. مفاد عهدنامه حسن همجواری بین پیامبر و قبایل بنیقریظه، بنینضیر و بنیقینقاع، به نحوی تدوینشده که عواقب سنگینی برای نقض عهد وضع شده است. نبی اکرم پس از ایضاح شروط قرارداد، نتایج پیمانشکنی را اینگونه بیان میدارد: «اگر آنان به این شرایط وفادار ماندند، رسول خدا (ص) خون آنها را نخواهد ریخت، زنان و فرزندانشان را اسیر نخواهد کرد و اموالشان را نخواهد گرفت» (طبرسی، 1375، ص. 69).
ب. بعد از انعقاد پیمان صلح حدیبیه، یکی از مسلمانان مکه به نام «ابوجندل بن سهیل» که از محبس گریخته بود برای رهایی از شکنجههای مشرکان به مسلمانان پناهنده شد، ولی بنابر یکی از مفاد قرارداد [هر کس از قریش بدون اذن ولیّ خود نزد محمد برود او را به ایشان بازگرداند و هر کس از همراهان محمد نزد قریش رود او را بدو بازنگردانند] او به پدر مشرکش بازگردانده شد. سهیل با دیدن پسر خود گفت: «ای محمد! پیش از رسیدن پسرم قرار ما تمام شده بود. رسول خدا گفت: راست گفتی. پس سهیل بن عمرو همچنان که گریبان «أبو جندل» را گرفته بود، او را بهسختی کشید تا بهسوی قریش بازگرداند» (امینی، 1385، ص. 46).
پ. پیامبر در متن پیمان با ترسایان نجران، پس از ذکر امتیازات آنها، مرز حمایت خویش را از ترسایان اعلام میکند و استواری قرارداد را منوط به پایبندی ترسایان به مفاد آن ذکر میکند: تا آنگاهکه اینان نیکخواه و در پیمان خویش درستکار و از سنگینی گناه ستمگری به دور باشند، پناه خدا و تعهد محمد پیامبر رسول خدا، بر این پیماننامه استوار خواهد بود تا آنکه خداوند فرمان خویش را به کار گیرد (حمیدالله، 1375، ص. 229).
پیامبر از مذاکره بهعنوان وسیلهای در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد، اما اگر مذاکره در جهت اهداف پیامبر نبود، پیامبر آن را نفی مینمود. بهعنوانمثال پس از صلح حدیبیه وقتی ابوسفیان به مدینه نزد رسول خدا آمد و از ایشان خواست تا با او دربارة قرارداد صلح و ازدیاد مدت آن صحبت کند رسول خدا که مذاکره با وی را به مصلحت اسلام نمیدیدند به او پاسخی نداده و از مذاکره با وی خودداری کردند (ابن هشام، 1348، ص. 312).
نتیجهگیری
دین آسمانی اسلام، با تکیهبر دو ویژگی جامعیت و خاتمیت خود، داعیة پاسخگویی به تمام نیازهای نوع بشر از آدم تا خاتم را دارد و سیرة بزرگان دین را آینة تمام نمای کاربست قواعد دینی در مدیریت کارآمد امور فردی و اجتماعی میداند. جامعیت دین اقتضای آن را دارد که تجلیگاه عملیاتی دین که همان قول و فعل معصوم است، به نحوی سامان یابد که اندیشههای غیبباورانه را در ساحت امور شهودی جامعه پیاده کند تا شبهة عدم سنخیت دین با امور جاری جامعه مرتفع گردد و اعتماد پیروان وحی الهی به عملیاتی بودن تفکرات دینی جلب شود. از این رهگذر، روح غیبباورانه بر کالبد عرصة اجرایی حکومتی، حاکم میشود و جامعة اسلامی به دلیل همسویی با جهت سنتهای الهی، استحقاق بهرهمندی از الطاف و نصرت الهی را پیدا میکند و بر جبهة باطلاندیشان بهقدر وسع خود ظفر مییابد. امروزه فرآیند انعقاد مذاکرات و پیمانهای دو یا چندجانبه، به قطعهای تأثیرگذار در جورچین تعاملات اجتماعی تبدیلشده و نظام اسلامی ناگزیر از نگاه مذاکرهمحورانه به حوزة سیاست خارجی است. حال که چنین است، انتظار این میرود که دستگاه دیپلماسی، اصول حاکم بر اقدامات خود را ملهم از منبع غنی سیرة نبوی تنظیم کند و رویکرد تلفیقی غیب و شهود محورانه را در دستور کار خود قرار دهد. چنانکه در این مقاله از طریق بررسی مؤلفه محور تاریخ زندگانی نبی اکرم و استخراج اصول مذاکراتی سیاست خارجی ایشان، کوشش شد نشان داده شود که میتوان الگوی مذاکره را در سیرة نبوی ترسیم کرد که بهعنوان نتیجة پژوهش در یازده اصل تقسیمبندی شد: استفاده مطلوب از مؤلفههای قدرت، بهرهگیری از گفتوگوهای مقدماتی پیش از شروع مذاکرات، طرح حداکثری خواستهها در گام اول و چشمپوشی از خواستههای حداکثری در گامهای بعد، رعایت احترام متقابل و نزاکت بینالمللی، تعیین وظایف تمام گروههای دخیل بر محور برابری، قاعدة نفی سبیل، جایگاه تضعیف جبهة دشمنان در فرآیند مذاکرات، وضع قرارداد بر محور تثبیت و ارتقاء جایگاه حکومت اسلام، تأکید بر پیمانها و حرمت نقض میثاقها، تقدم صلحطلبی بر ستیزهگرایی و بهرهگیری از فرصتهای ایجادشده در اثر برقراری معاهدات و تفاهمنامهها، اصول فوقالذکر هستند. چنانکه ذکر شد، اسلام نیز بهعنوان یک دین و یک ایدئولوژی پویا و کارآمد، در برابر اصول مذاکراتی امروزی که متأثر از استیلای تفکرات غربی بر فضای بینالمللی است، اصولی را مطرح کرده است که دول اسلامی میتوانند در سیاست خارجی و دیپلماسی خود از آنها بهرهبرداری کنند و با ضمن پایبندی به ضوابط اسلامی، به توفیقات مطلوبی در حوزه سیاست خارجی نائل آیند.