Document Type : Science - Research (Islamic Politic)
Authors
1 Faculty member of Imam Sadiq University
2 M.A. at Sheei Histort from Imam Sadiq University
Abstract
Political Knowledge, Vol.6, No.1, Spring & Summer 2010
Political Motives in the Fabrication of Traditions on Praising and Dispraising Territories
Dr. Mahmud Karimi
Said Tavusi Masrur
There are numerous traditions in Sunni and Shiite collections of Hadith on the virtues and vices of certain cities or regions. Some of Hadith collections have devoted a chapter or more to this type of traditions. Some special works have also been authored on these traditions. By the way, Hadith experts of both schools of thought have considered a large number of these traditions fabricated. In addition to religious motives, one of the most significant causes of fabrication of these traditions is political motives. Taking a descriptive analytical method, the present article explains various political motives in fabrication of traditions of praising and dispraising territories along with a case study of certain fabricated traditions. Relying on the analytical model based on the relation of Hadith to power - motivating the audience by its spiritual influence - the authors have tried to indicate that how some of the Umayyad and Abbasid rulers have benefitted from this opportunity pursuing their political goals through fabrication of traditions.
Keywords
Main Subjects
مقدمه
هرچند عوامل گوناگونی چون عوامل دینی یا مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و یا حتی انگیزههای تبلیغی و شخصی سبب جعل حدیث شده، اما یکی از مهمترین علل جعل حدیث، انگیزههای سیاسی است (ابوریه، بیتا، ص126؛ رک. فضلی، 1421، صص158-132). در کتب علمالحدیث از بین مواردی که در علل جعل حدیث بیان شده، بیشتر آنها به امور سیاسی و مباحثی چون امامت، خلافت و حکومت مرتبط میشود. سؤال اصلی مقاله حاضر آن است که چه انگیزههای سیاسی در جعل احادیث مربوط به فضیلت و نکوهش شهرها و سرزمینهای مختلف دخیل بوده است. مؤلفان مقاله با پیش گرفتن روش توصیفی تحلیلی این فرضیه را اثبات میکنند که کشورگشایی و فتوحات، قداست بخشیدن به پایگاه خلافت، جلب حمایت مردمی، مدح پایگاههای هواداران خاندان حاکم، و ذم بلاد مخالفان خلافت در دوران اموی و عباسی، از جمله انگیزههای جعل چنین احادیثی بوده است.
1. چارچوب مفهومی و نظری
1-1. مفاهیم اصلی
1-1-1. حدیث: حدیث دراصطلاح، به کلامی اطلاق میشود که حاکی از قول، فعل و یا تقریر معصوم باشد (بهاءالدین عاملی، بیتا، ص4) و با تفاوتهای اندکی به آن، خبر، روایت و سنت نیز میگویند.
1-1-2. حدیث جعلی (موضوع): واضح است که نمیتوان به صحت کلیة منقولات از معصومان(ع) حکم کرد؛ زیرا اولاً بسیاری از احادیث بهویژه روایات پیامبر(ص) تا مدتها پس از صدور از معصوم(ع)، شفاهی و سینهبهسینه نقل میشده و به دلیل نقل به معنا از تغییر و تحریف مصون نبوده است؛ ثانیاً به انگیزههای گوناگونی از جمله انگیزههای سیاسی احادیث فراوانی جعل شده است[1] که دراصطلاح به این روایات جعلی، حدیث «موضوع» اطلاق میگردد (جبعی عاملی، 1408، ص152).
1-1-3. انگیزههای سیاسی: عبارت از انگیزههایی است که خلفا و صاحبان قدرت برای رسیدن به خلافت یا قدرت سیاسی، تثبیت و گسترش آن یا توجیه مشروعیت خود به آنها متوسل شدهاند؛ مانند تحریض به گسترش فتوحات، قداست دادن به پایگاه خلافت برای تثبیت قدرت، ذم مخالفان و مدح هواداران.
1-2. بنیاد نظری «حدیث-قدرت»
مسلمانانی که پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) در شبهجزیرة عربستان زندگی میکردند، چون شخصیت عظیم مذهبی، اخلاقی و سیاسی پیامبر(ص) را درک نکرده بودند، مشتاق بودند از طریق احادیث، ابعاد مختلف شخصیت وی را بشناسند. غیرمسلمانان نیز که آن سوی مرزهای قلمرو اسلامی میزیستند، شخصیت کاریزماتیک پیامبر(ص)، آنان را بهشدت تحت تأثیر قرار داده بود و علاقه داشتند نه تنها از جنبة مذهبی بلکه از لحاظ قدرت و نفوذ سیاسی،آن حضرت را بشناسند. شخصیتی که در نزد آنها بدون هیچ اهرم مادی قوی، موفق شده بود قدرت و حاکمیت سیاسی را نخست در مدینه و سپس در سرتاسر شبهجزیرة عربستان به دست بگیرد و فکر و دل میلیونها نفر را پس از رحلتش به خود جذب کند. در واقع، پیامبر اکرم(ص) بیش و پیش از فتح سرزمینها، قلوب مردم را فتح کرده بود. بنابراین، حدیث، ابزار و رسانهای قوی بود که نیاز مسلمانان و غیرمسلمانان را در زمینههای مذکور تأمین میکرد. برخی از خلفا پس از پیامبر(ص)، معاویه، امویان و عباسیان از این نیاز مردم مسلمان و غیرمسلمان و ظرفیت رسانهای حدیث برای رسیدن به قدرت، تثبیت و بسط آن بهرهبرداری کردند و بدین ترتیب، رابطة نزدیک حدیث- قدرت شکل گرفت.
از سوی دیگر، از آنجاییکه سپاه رسمی قدرتمندی پس از رحلت برای مبادرت به فتح سرزمینهای جدید وجود نداشت، خلفا نیاز داشتند تودههای مردم را در این راه بسیج کنند. سخنان منسوب به پیامبر(ص)، فضیلت و نکوهش بعضی از سرزمینهای خارج از قلمرو اسلامی از زبان پیامبر(ص) و پاداشهایی که در قالب برخی از احادیث جعلی به مجاهدان سرزمینهای در شرف فتح وعده داده میشد، بهترین ابزار برای اصحاب قدرت بود تا با اثرگذاری بر احساسات مذهبی تودههای مسلمان، در آنها انگیزه ایجاد کنند و با استفادة ابزاری از حدیث، اهداف سیاسی و توسعهطلبانة خویش را محقق سازند و قدرت و حاکمیت خود را بر سرزمینهای دیگر افزایش دهند.
جعل حدیث پس از رحلت پیامبر(ص) بهصورت غیررسمی آغاز شد. معاویه در زمان حکمرانی بر شام، بهصورت سازمانی از این ظرفیت استفاده کرد و کسانی را بهمنظور جعل حدیث در جهت تثبیت قدرت خود در شام و گسترش آن به مرزهای دیگر قلمرو اسلامی استخدام کرد و مبالغ هنگفتی را در این راه هزینه کرد (ابوریه، بیتا، ص138). در پی او خلفای اموی و سپس عباسی، سیاست حدیث- قدرت را همچنان ادامه دادند و از «ابزار حدیث» در راستای حفظ قدرت و بسط حاکمیت خود نهایت بهرهبرداری را داشتند؛ برای نمونه، میتوان به موارد زیر که محورهای سیاسی جعل حدیث بوده است، اشاره کرد:
اول. اختلاف پیرامون جانشینی پیامبر(ص): برخی برای تأیید نظر خود در این باب، جعل حدیث میکردند؛ مثلاً این روایت از ابوهریره نقل است که پیامبر(ص) فرمود: «در معراج از آسمانی نگذشتم مگر آنکه بر آن، این نوشته را دیدم: محمد رسولالله و ابوبکر صدیق جانشین من است» (ابویعلی موصلی، 1407، ج11، ص488؛ رک. هیثمی، 1408، ج9، ص41). و یا این روایت که به پیامبر(ص) منسوب شده است: «... بر عرش نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد رسولالله، ابوبکر الصدیق، عمر الفاروق، عثمان الشهید، علی الرضی» (سیوطی، 1403، ج1، ص299).
دوم. ظهور خوارج و وضع حدیث به نفع یا ضد آنان: برای نمونه میتوان به مهلب بن ابیصفره (م 83ق) اشاره کرد که در جهت تضعیف خوارج، به جعل حدیث پرداخت (امینی، 1387، ج5، ص267).
سوم. خلافت معاویه و بنیامیه: برای مثال، در دوران اموی دربارة فضائل بنیامیه و مظلومیت عثمان حدیث جعل میکردند و فضائل بنیهاشم و بهطور خاص، امیرالمؤمنین علی(ع) را به بدی تبدیل میکردند (رک. ابنابیالحدید، بیتا، ج4، صص64-63). برای نمونه، در حدیثی جعلی آمده است که آیة شریفة «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله...» (بقره:207)[2] دربارة ابنملجم نازل شده است؛ زیرا برای کشتن علی(ع) خود را به خطر انداخت، حال آنکه این آیه به سبب فداکاری علی(ع) در لیلةالمبیت نازل شده است (ابنمردویه اصفهانی، 1424، صص133-130 و 224-223؛ ابنعساکر، 1415، ج42، صص68-67). معاویه چهارصد هزار درهم به سمرة بن جندب داد تا مطلب فوق را روایت کند و از سوی دیگر، ضمن روایتی به مردم بگوید که آیات 204 و 205 سورة بقره[3] دربارة علی(ع) نازل شده است (ابنابیالحدید، بیتا، ج4، ص73؛ رک. شهرستانی، بیتا، ص120). دربارة فضائل معاویه نیز روایات فراوانی وضع شد که هیچ اصلی نداشتند (ابوریه، بیتا، ص128). در این باره، نوشتة عالم نامدار سلفی، ابنقیم جوزیه (691-751ق) شایان توجه است: «از جملة احادیث موضوعه، احادیثی است که جاهلان اهل سنت در فضل معاویة بن ابیسفیان جعل کردهاند.[4] از اسحاق بن راهویه[5] نقل است که از پیامبر(ص) هیچ مطلب صحیحی در فضیلت معاویه نرسیده است» (ابنقیم جوزیه، 1390، ص116)[6].
چهارم. خلافت بنیعباس: عباسیان و هوادارانشان به پیروی از امویان در دو راستا دست به جعل گشودند: یکی ضد خلفای اموی و معارضان خلافت عباسی، و دیگر جعل فضائل برای بنیعباس[7] (مدیرشانهچی، 1362، ص99؛ ابوریه، بیتا، صص136-135). به این روایت توجه کنید: «بنیمروان را بر منبرم دیدم و اندوهگین شدم. سپس بنیعباس را بر منبرم دیدم و خوشنود گشتم»[8] (طبرانی، بیتا، ج2، ص96). گفتنی است سیوطی فصلی از اوائل کتاب تاریخ الخلفای خود را به ذکر احادیث بشارتدهنده به خلافت بنیعباس اختصاص داده و به بررسی و نقد این روایات پرداخته است (سیوطی، 1412، صص32-27). این اقدام عباسیان سبب شد تا مخالفان آنان نیز بر ضد آنها حدیث جعل کنند که برخی از این احادیث را ابنجوزی ذکر کرده است (ابنجوزی، 1386، ج2، صص39-37).
پنجم. نزدیک شدن برخی از راویان به خلفا و جعل حدیث برای جلب نظر آنان (ابوریه، بیتا، ص123)؛ در این زمینه ماجرای غیاث بن ابراهیم نخعی و کبوتران مهدی عباسی معروف است. نقل است که وی بر مهدی عباسی وارد شد و نزد او کبوترانی مشاهده کرد، پس برای خشنودی خلیفه روایتی دربارة کبوتر جعل کرد. نقل شده که خلیفه به وی انعام داد، اما چون میدانست دروغ میگوید، دستور داد کبوتران را کشتند (ابنجوزی، 1386-1388، ج3، ص78؛ ذهبی، بیتا- ب، ج3، صص338-337).
ششم. افتخارات بلاد و قبائل اسلامی (خاصه خاندانهای حاکم) بر یکدیگر: دامنة این افتخارات به وضع احادیث دربارة نیکی و بدی شهرها و مردمان کشیده شد (مدیرشانهچی، 1362، ص101). ابنقیم جوزیه و ملاعلی قاری مینویسند: «کل احادیثی که در مدح و ذم بغداد، بصره، کوفه، مرو، قزوین، عسقلان، اسکندریه، نصیبین و انطاکیه باشد، دروغ است... و همین طور هر حدیثی که میگوید فلان شهر از شهرهای بهشت و یا جهنم است» (ابنقیم جوزیه، 1390، ص117؛ قاری، 1406، صص456-455).
البته این مطلب بدین معنا نیست که هر روایتی که دربارة بلاد است، جعلی است بلکه برای نمونه در کتب شیعه و سنی روایات صحیحی در فضیلت مکه و مدینه وارد شده است؛ مانند:
پیامبر(ص) خطاب به مکه فرمود: «قسم به خدا همانا تو از زمین خدا بهترین هستی و محبوبترین زمین خدا نزد من. اگر مرا بیرون نمیکردند، هیچگاه تو را ترک نمیکردم»[9] (ابنماجه قزوینی، بیتا، ج2، ص1037).[10]
جابر بن سمرة از پیامبر(ص) شنید که فرمود: «همانا خداوند تعالی مدینه را طابه نامیده است»[11] (مسلم نیشابوری، ج4، ص121).[12]
در کتب روایی شیعه نیز روایاتی صحیح در باب کوفه و نجف وجود دارد، مانند:
امیرالمؤمنین علی(ع): «مکه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا(ص) و کوفه حرم من است. هیچ جباری قصد سوء بدان نکند، مگر آن که خداوند وی را نابود سازد»[13] (کلینی، 1367، ج4، ص563)[14].
لازم به ذکر است شهر قم نیز در دیدگاه علمای شیعه، شهری مقدس و حرم اهل بیت(ع) است (برای نمونه رک. خمینی، 1414، ص25؛ منتظری، 1411، ج4، ص300؛ سبحانی، بیتا، ص406) و این هم به سبب قرار گرفتن تربت شریف حضرت فاطمة معصومه(س) و هم ورود روایاتی از امامان اهل بیت(ع) در فضل این شهر است که از مجموع آنها تواتر معنوی حاصل میشود (رک. مجلسی، 1403، ج57، صص221-211). برخی از علمای معاصر نیز بهتلویح یا تصریح به مفاد برخی از این روایات استناد کردهاند (خمینی، 1414، ص25؛ منتظری، 1408-1411، ج1، صص240-239). با توجه به آنچه گفته شد، احترام مسلمانان به حدیث پیامبر(ص) و اعتبار آن بهعنوان وحی غیرقرآنی، قوت رسانهای حدیث در عصر پیامبر(ص) و پس از آن، نقش حدیث در گرویدن کفار به اسلام و جلب افکار عمومی از جمله مواردی است که پیوند ناگسستنی حدیث- قدرت را رقم زد.
2. جعل روایات در مدح و ذم بلاد
تعداد زیادی از این احادیث را میتوان در اوایل کتابهایی که در تواریخ شهرها نوشته شدهاند، یا بهاصطلاح دقیقتر آثار نوشتهشده در «تاریخ محلی»[15] مشاهده کرد که از این میان میتوان به «تاریخ مدینة دمشق»، التدوین فی اخبار قزوین و بغیة الطلب فی تاریخ حلب اشاره کرد. از دیگر منابع اینگونه احادیث، آثار تألیفشده در احادیث موضوعه است که معمولاً بابی را به ذکر روایات بلاد اختصاص دادهاند. مانند «الموضوعات» از ابنجوزی[16] و «اللآلی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة» از سیوطی[17].
انگیزههای گوناگونی چون وطندوستی و افتخارات قومی منجر به وضع روایات در مدح و ذم بلاد گردیده است؛ برای نمونه در «تاریخ نیشابور»، حاکم نیشابوری از پیامبر(ص) روایت کرده است که «بهترین نقطة خراسان نیشابور است» و حتی از یکی از شیوخ نیشابور نقل شده که در خواب از رسول خدا(ص) چنین شنیده است: «نیک شهرى است نیشابور!» (حاکم نیشابوری، 1375، صص67-66). بسیاری از روایات مدح و ذم بلاد در همان قرون نخستین اسلامی با انگیزههای سیاسی جعل شدهاند چنانکه در ادامه نشان خواهیم داد. علاوه بر استقصای روایات موضوعه در باب بلاد، توجه به آرای محدثان و رجالیان در کنار دقت در گزارشهای تاریخی ما را به مهمترین انگیزههای سیاسی جعل این احادیث رهنمون ساخت.[18]
2-1. تحریض خلفا به گسترش فتوحات
شایان توجه است که در روایات موضوعه در مدح و ذم بلاد قراین متعددی وجود دارد که نشان میدهد برخی از این روایات برای ترغیب مردم به شرکت در فتوحات وضع شده است. برای ملموستر شدن این ادعا به مطالعة موردی احادیث واردشده در مدح یا ذم چند شهر مهم جهان اسلام و برخی شهرهای خارج از مرزهای خلافت اسلامی خواهیم پرداخت.
2-1-1. قزوین و دیلمان
قزوین در عهد خلافت عمر (13-23ق) در سال 22ق فتح شد. فتح قزوین از آن رو اهمیت داشت که این شهر از نظر جغرافیای سیاسی بسیار مهم و دروازة دسترسی مسلمانان به مناطق حاصلخیز و پرنعمت دیلمان و گیلان بود (ابناثیر، 1386، ج3، صص24-23). برخی از روایات مربوط به فضائل قزوین نظر به فتح خود این شهر دارند. اما برخی از آنها اردو زدن مجاهدان و به اصطلاح مرابطه[19] در قزوین را توصیه میکنند و نظر به این نکته دارند که قزوین به پایگاهی برای گسترش فتوحات در شمال ایران تبدیل شود (رک. یاقوت حموی، 1399، ج4، ص343).
در ادامه به برخی از روایات موضوع که در فضیلت قزوین جعل شده است، اشاره میشود. تمامی این روایات دارای قرائنی است که نشان میدهد در تحریض به فتح قزوین و مرابطه در آن وضع شده است.
اول. «برای جهاد به قزوین روید که این شهر از بهترین درهای بهشت است»[20].
این روایت منسوب به پیامبر(ص) و در «التدوین فی اخبار قزوین» رافعی آمده است.[21] هرچند رافعی از حافظ ابوزرعة عبیدالله بن عبدالکریم رازی (200-264ق)[22] نقل کرده که در باب قزوین حدیثی اصح از این روایت یافت نمیشود (رافعی، 1987، ج1، ص5)؛ اما مناوی در «فیض القدیر» مینویسد: «ابوزرعة تصریح کرده این روایت در میان اخبار فضائل قزوین بهترین است اما این کلام ابوزرعه دلیل نمیشود که این حدیث را صحیح و یا حتی حسن بدانیم» (مناوی، 1415، ج2، ص24).
دوم. رافعی از ابوهریره نقل کرده که پیامبر(ص) فرمود: «بهترین مرزها سرزمینی است که فتح خواهد شد و قزوین نام دارد؛ هرکس یک شب در آن (برای جهاد) بیتوته کند، شهید از دنیا میرود و با صدیقان و در شمار پیامبران محشور میشود تا آنکه وارد بهشت شود»[23] (رافعی، 1987، ج1، ص20).
سوم. پیامبر(ص) سه بار فرمود: «خداوند برادرانم در قزوین را رحمت کند». گفتند ای رسول خدا قزوین چیست؟ فرمود: «قزوین بخشی از سرزمین دیلم است و امروزه در اختیار دیلمیان است. اما برای امتم گشوده خواهد شد و به رباط (اردوگاه نظامی) گروههایی از امتم تبدیل خواهد شد. هرکس این زمان را درک کرد، نصیبش از فضل رباط قزوین را از دست ندهد. همانا در آنجا گروهی شهید میشوند که از برای
آنان اجر شهدای بدر است»[24] (متقی هندی، 1409، ج12، ص294؛ رک. رافعی، 1987، ج1، صص21-20).
چهارم. از انس بن مالک روایت شده که پیامبر(ص) فرمود: «آفاق برای شما گشوده خواهد شد و برایتان شهری فتح میشود که به آن قزوین میگویند. هرکس چهل روز و یا چهل شب در آن مرابطه کند، برای او در بهشت ستونی از طلا بر زبرجدی سبز با گنبدی از یاقوت سرخ با هفتاد هزار شاخة طلایی است که روی هریک از آنها یکی از حوریان بهشتی نشسته است»[25] (ابنماجة قزوینی، بیتا، ج2، ص929).
به نوشتة ابنجوزی در جعلی بودن این حدیث نباید تردید کرد؛ زیرا در سند آن سه راوی ضعیف وجود دارد؛ یزید بن ابان که شعبة بن حجاج (82 – اوایل 160ق)[26] دربارة وی چنین حکم کرده که زنا کردن بهتر از نقل روایت از اوست. ربیع بن صبیح و داوود بن محبر که فرد سوم به جعل این حدیث متهم است. ابنجوزی، ابنماجة قزوینی را به سبب تعصب به وطن و روایت کردن این حدیث، سرزنش کرده است. (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، صص56-55؛ رک. مزی، 1413، ج8، صص449-448).
در برخی روایات پرشمار مربوط به قزوین به مفاهیم و عباراتی چون دری از درهای بهشت، ثواب جنگ در راه خدا، مشتاق بودن بهشت به مجاهدان قزوین، مقام شفاعت مجاهدان و مرابطان، شریک بودن مجاهدان در ثواب نبوت پیامبر(ص)، نعمتهای گوناگون بهشتی و محشور شدن هزاران شهید از قزوین تأکید شده است (رافعی، 1987، ج1، صص16-10؛ متقی هندی، 1409، ج12، صص293 و 297-296). یاقوت حموی مینویسد: «محدثان در فضائل قزوین روایاتی نقل کردهاند که صحت آنها نزد حافظان ناقد پذیرفته نیست» (1399، ج4، ص343)؛ بااینهمه، خود از امام صادق(ع) نقل میکند: «ری، قزوین و ساوه شهرهای لعنتشده و شوم هستند» (1399، ج3، ص181).
در این روایات، بهوضوح میتوان مشاهده کرد که گفتمان حاکم بر این احادیث با کاربرد تعابیری همچون جهاد، فتح، مرابطه و شهادت، گفتمان جنگ و فتح سرزمینهاست. از سویی دیگر، استراتژیک بودن منطقة قزوین و دیلمان انگیزة جاعلان را برای وضع حدیث قویتر میکند. فراوانی احادیث مربوط به قزوین و دیلمان با گفتمان مشترک و در مقطع زمانی خاص قرینهای دیگر بر جعلی بودن این روایات در جهت اهداف صاحبان قدرت بوده است، بهطوریکه از راوی واحدی به نام میسرة بن عبدربه فارسی بصری حدود چهل حدیث در این موضوع جعل شده است (رازی، 1372، ج8، ص254؛ ذهبی، بیتا- ب، ج4، صص232-230). با توجه به اینکه قزوین در دوران عمر، فتح شده است و در روایات مذکور از مرابطه برای گسترش فتوحات به شمال ایران بحث میشود و نه فتح خود قزوین، خلیفة سوم و امویان در جعل این روایات ذینفع بودهاند تا بتوانند فتوحات خود را به شمال ایران گسترش دهند.
2-1-2. بلاد روم
از ابوهریره روایت است که پیامبر(ص) فرمود: «... چهار شهر از شهرهای جهنم در دنیاست: قسطنطینیه، طبریه، انطاکیه سوخته و صنعاء...»[27] (ابنجوزی، 1386- 1388، ج2، ص51). ابنعدی این روایت را منکر دانسته است (ابنعدی، 1409، ج7، ص73). این که شهرهای مهم روم بخشی از جهنم دانسته شده، به دلیل مسیحی بودن ساکنان آنهاست. بهظاهر واضع حدیث با جهنمی خواندن این بلاد، مسلمانان را به تخریب آنها و نابودی مسیحیت تشویق میکند. در متن روایت، از شهر انطاکیه با صفت سوخته (محترقه) یاد شده است؛ زیرا سردار نامدار اموی، عباس بن ولید بن عبدالملک (م 131ق) در حدود سال 94ق انطاکیه را به آتش کشید (بلاذری، 1988، ص170؛ ابنکثیر، 1408، ج9، ص112؛ زرکلی، 1980، ج3، ص268). وجود این روایت جعلی در کنار گزارش تاریخی فوق قرینهای است که حدیث مذکور پس از این واقعه توسط امویان در جهت توجیه فتح و سوزاندن انطاکیه و ترغیب به فتح دیگر مراکز رومیان وضع شده است. نکتة مهم دیگر دربارة این حدیث آنکه از ابوعبدالله محمد بن نعمان سقطی (م 268ق) نقل شده که مراد از صنعاء شهری از شهرهای روم است و نه مرکز یمن (ابنعساکر، 1415، ج56، صص130-129؛ سیوطی، 1403، ص459).
در روایتی دیگر از تمیم داری به نقل از رسول خدا(ص) فضائل گوناگونی به انطاکیه نسبت داده شده است که روزی این شهر در اختیار مردی (مهدی) از عترت پیامبر(ص) قرار خواهد گرفت[28] (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، ص57). در حدیثی منسوب به ابوهریره، از پیامبر(ص) نقل کرده که پیش از قیامت فردی (مهدی) از اهل بیت پیامبر(ص) به حکومت میرسد و او قسطنطینیه و جبل دیلم را فتح میکند... (ابنقیم جوزیه، 1390، ص147). مژدة فتح قسطنطینیه پیش از قیامت در روایتی دیگر به نقل از ابوهریره نیز آمده است (ابنعدیم، بیتا، ج1، صص40-39). با توجه به تعبیر «مردی از عترت پیامبر(ص)» در هر دو حدیث و وجود تعابیر مشابه در احادیث دیگر که به بنیعباس اشاره دارد، میتوان این عبارت را قرینهای بر جعل حدیث توسط بنیعباس و حامیان آنها دانست.
چنین روایاتی نشاندهندة آرزوی خلفای اموی و عباسی به فتح مراکز مسیحیت چون انطاکیه و قسطنطنیه است؛ آرزویی که دیر یا زود محقق شد. انطاکیه در دوران خلافت عمر در سال 16ق توسط عمروعاص فتح شد، اما چند بار در طی قرون متمادی بین رومیان و مسلمانان دست به دست گردید (ابنکثیر، 1408، ج7، صص151-150؛ ج9، ص112 و ج13، ص292) و قسطنطنیه نیز در 25 ربیع الاول 857ق به دست سلطان محمد دوم عثمانی (حک: 855-886ق) و نه مهدی امت(عج) فتح گردید و به استانبول تغییر نام داد (دیانت، 1383، ص165).
2-1- 3. روایاتی با ذکر توأمان چند شهر گوناگون و دور از هم
در روایتی از ابوهریره که ابنعساکر سند و متن آن را غریب دانسته، به جهاد در اطراف بیتالمقدس، انطاکیه، دمشق و طالقان[29] اشاره شده است[30] (ابنعساکر، 1415، ج1، ص257). در روایتی منسوب به امیرالمؤمنین علی(ع) به نقل از پیامبر(ص)، چنین آمده است: «اسکندریه، عسقلان، قزوین و آبادان چهار در بهشت هستند که در دنیا باز شدهاند...»[31] (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، صص52-51). راوی این روایت عبدالملک بن هارون بن عنترة بن عبدالرحمن شیبانی از وضاعان حدیث است (ابنحبان، بیتا، ج2، ص133؛ ذهبی، بیتا- ب، ج2، صص667-666). در روایتی مشابه این، تنها از آبادان و قزوین یاد شده است (رافعی، 1987، ج1، ص9). روایت ابوالدرداء از پیامبر(ص): «مرابطان در قزوین و روم و سایر بلاد در هر شبانه روز ثواب کشتة به خون غلتیده در راه خدا را میبرند»[32] (رافعی، 1987، ج1، صص18-17).
چنانکه در این روایات مشاهده میشود، شهرهایی که در کنار هم ذکر شده است، از نظر جغرافیایی و فرهنگی و تاریخی ارتباطی با یکدیگر ندارند و تنها وجه مشترک بین آنها استراتژیک بودن این مناطق برای قلمرو خلافت اسلامی و قرار گرفتن نقاط مرزی جهان اسلام است. این امر به وضوح نشاندهندة جعل این روایات در دوران فتوحات است. بدیهی است که نقاط مرزی خود پایگاهی برای گسترش فتوحات
و یا دستکم تثبیت قدرت خلافت در برابر دشمن خارجی بوده است. امید و
آرامش دادن به ساکنان مناطق در گیر و دار جنگها، یکی از انگیزههای جعل چنین احادیثی بوده است.
2-1-4. امید دادن به ساکنان نقاط مرزی
در قرون نخستین اسلامی برخی از شهرهای مهم در مجاورت مرز دارالاسلام با دارالکفر واقع شده بود که به آنها ثغور اطلاق میشد. طبیعتاً این شهرها یا در معرض تهاجم نظامی دشمنان قرار داشتند و یا از آنها بهعنوان پایگاه نظامی برای فتوحات استفاده میشد. از این میان، میتوان به طرسوس اشاره کرد. این شهر امروزه در جنوب ترکیه قرار دارد.
در اواخر دوران اموی و عصر عباسی، مرز خلافت اسلامی و روم بود (جنزوری، 1979، ص29) و مردم آن شاهد جنگهای متعددی بودند و دچار مصیبتهای فراوانی شدند (برای نمونه رک. ابناثیر، 1385-1386، ج8، صص561-560؛ حافظ ابرو، 1375، ج1، ص382). نظر به اهمیت زیاد این شهر برای دولتهای اسلامی، حفظ روحیة پایداری و مقاومت در میان مردم ضرورت داشت. جعل برخی احادیث در فضیلت طرسوس ناظر بر همین سیاست است. چنانکه متن احادیث وضعشده گویای مصائب مردم این شهر در دوران فتوحات است. دراینباره برای نمونه میتوان به دو حدیث زیر اشاره کرد:
اول. چنین روایت شده که رسول خدا(ص) از این شهر یاد کرده و بر مردم آن گریسته است. آنگاه که از آن حضرت علت را جویا شدهاند، فرموده است: «قومی از امتم در شهری هستند که در فراسوی سیحان و جیحان بنا میشود، پس هرکس آن زمان را درک کرد، از آن بیبهره نباشد. همانا شهید آنان مقام شهدای بدر را دارد. قسم به آنکس که جانم به دست اوست، خداوند در روز قیامت صد و هفتاد هزار شهید از این شهر وارد بهشت میکند».
دوم. در روایتی از پیامبر(ص) به نقل از وهب بن منبه نیز چنین آمده است: «خداوند به مردم این شهر مهربانتر از مادری مهربان نسبت به فرزندش است. خداوند هر روز دوبار آنان را میآمرزد، هنگام طلوع خورشید و زمان غروب آن»[33] (جنزوری، 1979، ص30).
در همین راستا، ابونعیم اصفهانی، محمد بن فرج دونکانی را از «ابدال» معرفی کرده و مینویسد: از دعای وی این بوده که «خدایا وفات مرا در محبوبترین مکان نزد خودت قرار بده». به نوشتة ابونعیم، او اهل جهاد بوده و سه بار به طرسوس رفته و سرانجام وفاتش در این شهر رخ داده است (ابونعیم اصفهانی، 1407، ج10، ص401).
2-1-5. ریشهیابی و تحلیل روایات جعلی مرتبط با فتوحات
اول. توجه افراطی خلفا به فتوحات
باید یادآور شد که متأسفانه بیشتر توجه خلفای سهگانه و خلفای اموی و عباسی به فتوحات معطوف شد و نه گسترش فرهنگ اسلامی،[34] خزاین ایران و روم و مصر چنان برای آنان جذاب بود که در عهد برخی از آنان برای گسترش فتوحات از هر ابزاری استفاده میشد حتی جعل احادیثی از قبیل روایات فوق. معاویه اسلام را از درون خالی و پوچ میکرد، اما برای اغفال مردم به فتوحات بزرگ دست میزد (مطهری، 1386، ج25، ص291). چنانکه آمد، او در راستای اجرای سیاستهای خود حدیث وضع میکرد. بخش قابل توجهی از احادیث مربوط به فضائل بلاد شام و روم در همین راستا تحلیل میشود.
در نکوهش فتوحات بیرویه روایتی به پیامبر(ص) منسوب است که «شهرها با شمشیر فتح شدند و مدینه با قرآن فتح شد».[35] برخی حدیثشناسان تصریح کردهاند که این عبارت حدیث نیست بلکه قول مالک بن انس است (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، صص217-216؛ ذهبی، 1421، ج2، ص277)؛ بههرحال، این مطلب صحیحی است؛ زیرا چه بسا مناطقی که با شمشیر فتح شدند و پس از مدتی کوتاه یا بلند، مسلمانان نیز با شمشیر از آنجا بیرون شدند؛ برای نمونه، طارق بن زیاد در فتح اندلس (اسپانیا)، وقتى کشتیهاى خود را از دماغه جبلالطارق عبور داد، دستور داد که آذوقه به اندازه بیست و چهار ساعت نگه دارند و زیادتر از آن را هرچه هست، آتش بزنند و کشتیها را هم آتش بزنند. بعد سربازان و افسران را جمع کرد و گفت: دشمن روبهروى شما و دریا پشت سر شماست...؛ بنابراین، نجات شما در زدن و از بین بردن دشمن است. غذاى شما در چنگ دشمن است. راهى جز این ندارید (مطهری، بیتا، ج17، ص139). حال آنکه امروزه تنها 5/2 درصد جمعیت اسپانیا را مسلمانان تشکیل میدهند که بیشتر آنان مهاجران مراکشی، ایرانی، عراقی، سوری، لبنانی، پاکستانی و هستند.[36]
دوم. جعل حدیث ابزاری برای توجیه فتوحات بیرویه
به رغم فراوانی اخبار وضعشده دربارة فتح شهرهای مختلف، نکات مشابهی در آنها وجود دارد که نشاندهندة سوءاستفادة دستگاه حاکم از این روایات جعلی است:
الف. شهرهایی که دربارة آنها حدیث وضع شده است، معمولاً در نقاط استراتژیک و سوقالجیشی قرار دارند و فتح آنها برای خلافت مرکزی و یا دیگر حکومتهای عالم اسلام بسیار مهم بوده است. به غیر از فتح این شهرها حفظ آنها نیز مهم بوده زیرا غالباً در نقاط مرزی قرار داشتند و ممکن بود دشمن آنها را بازپس گیرد. بنابراین نیاز بود برای مرزداری و یا گسترش فتوحات، همواره مرابطان در آنجا اردو زنند؛ مثلاً این مطلب دربارة قزوین صادق است؛ زیرا هدف اصلی از فتح آن تبدیل نمودن این شهر به رباط بود؛ یعنی پایگاهی برای گسترش فتوحات در شمال ایران که منطقهای سرشار از ثروتهای طبیعی است. شهرهای شام مانند طرسوس نیز مرز دارالاسلام با روم بود و طالقان مرز شرقی جهان اسلام.
ب. چون فتح این شهرها به آسانی میسر نبود و پس از فتح نیز همواره در خطر تهاجم دشمن بودند و زیر فشار شدیدی قرار داشتند. در بیشتر این روایات جعلی مضمون مشترکی دیده میشود و آن، پاداشهای گوناگون و مبالغهآمیز اخروی برای مجاهدان و مرابطان (مرزداران) است؛ مثلاً اجر شهید و محشور شدن با پیامبران فقط برای یک شب ماندن در قزوین برای مرابطه و یا یک شبانهروز در عسقلان
و یا بخشایش تمام گناهان برای یک شب مرابطه در اسکندریه (رک. رافعی، 1987، ج1، صص15 و 22).
ج. از آنجاکه دامنة فتوحات بسیار گسترده بود، نیاز به بسیج مردمی وجود داشت و چه ابزاری قویتر از حدیث نبوی میتوانست مردم را به نفع خلفا وارد جنگ نظامی کند. ازاینرو، تقریباً تمامی این احادیث به پیامبر(ص) منتهی میشود و نه به صحابه و تابعان؛ برای نمونه، عمروعاص[37] که خود در دوران خلافت عمر بن خطاب مصر را فتح کرده است، روایتی از رسول الله(ص) دربارة فتح مصر نقل میکند و میگوید این حدیث را از عمر و ابوبکر شنیدهام (مقریزی، 1420، ج14، ص185).
گاهی برای مقبول جلوه دادن احادیث وضعشده نزد عامة مردم آنها را به یکی از امامان اهل بیت(ع) نسبت میدادند و سلسلة سند را از طریق آن بزرگواران به پیامبر(ص) میرساندند؛ برای نمونه، میتوان به حدیثی که حمدالله مستوفی[38] در کتاب «بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال» در فضل قزوین آورده اشاره کرد. او از امام رضا(ع) روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود: «قزوین دری است از درهای بهشت که امروز در اختیار مشرکان است و در آینده مردی امین آن را فتح میکند. [پس از فتح] در این شهر کسی که روزه نیست ثواب روزهدار را میبرد و کسی که نشسته است، ثواب نماز خواندن را برای او مینویسند» (نمازی شاهرودی، 1419، ج8، ص518).[39]
2- 2. قداست دادن به پایگاه خلافت امویان در برابر مکه و مدینه
2-2-1. شام و دمشق
در دوران معاویه احادیث فراوانی در فضایل شام و دمشق وضع شد که حتی شام را بر مکه و مدینه برتری میداد. شمار این احادیث آن قدر بود که موضوع تألیف
مستقل قرار گرفت (ابوریه، بیتا، صص127-126) و کتبی بعضاً مفصل چون «فضائل الشام و دمشق»[40] (تألیف 435ق در دمشق) اثر ابوالحسن علی بن محمد ربعی مالکی
(م 444ق) پدید آمد و یا رسالههایی در فضائل شام نوشته شد؛ مانند رسالة عبدالکریم بن محمد سمعانی (م 562ق) و رسالة عبدالغنى بن امیر شاه (م 991ق) (حاجیخلیفه، بیتا، ج2، ص1275).
جلد اول «تاریخ مدینة دمشق» بهطور کامل، به فضائل شام و نقاط گوناگون آن چون دمشق، بیتالمقدس و... اختصاص دارد (ابنعساکر، 1415، ج1، صص399-201). بهعلاوه شمار زیادی از اینگونه روایات را میتوان در«کنز العمال» یافت (متقی هندی، 1409، ج12، صص292-273). واضح است که بسیاری از روایات موضوعه در مدح شام، ساختة خود شامیان است زیرا میتوان بهسهولت برخی از آنها را در «مسند الشامیین» طبرانی یافت (برای نمونه رک. طبرانی، 1417، ج1، ص143، ج3، ص152، ج3، صص396-395، ج4، صص308-307). در ظاهر شامیان در وضع روایات مربوط به بلاد نقش مهمی دارند؛ چون روایات آنان به مدح بلاد شام اختصاص ندارد بلکه حدیثی در فضل قزوین نیز روایت کردهاند (طبرانی، 1417، ج4، صص380-379). شایان توجه است که ابوحفص عمرو بن علی فلاس (م 249ق)[41]، حدیث شامیان به جز اوزاعی (88-157ق)[42] و ابومحمد سعید بن عبدالعزیز تنوخی دمشقی
(90-167ق)[43] را ضعیف شمرده است (ابنحجر عسقلانی، 1404- الف، ج4، ص53).
در روایات موضوعه در مدح شام، علاوه بر بیان فضل دمشق و ذکر آن در کنار مکه و مدینه، بر مقدس بودن نقاط خاصی از شام چون بیتالمقدس و صخرة آن و کوه طور تأکید شده است.به نمونههای زیر توجه کنید:
الف. از ابوهریره از پیامبر(ص): «چهار شهر در دنیا از شهرهای بهشت است: مکه، مدینه، بیتالمقدس و دمشق ... و همانا آبهای جاری و بادهای زاینده از زیر صخرة بیتالمقدس خارج میشود»[44] (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، ص51).
در این روایت موضوع، دمشق در کنار مکه، مدینه و بیتالمقدس بهعنوان یکی از شهرهای بهشتی در دنیا معرفی و بر قداست بیتالمقدس تأکید شده است.
ب. رسول الله(ص): «شام برای شما گشوده خواهد شد، پس در شهری ساکن شوید که بدان دمشق میگویند. این شهر بهترین بلاد شام است و مرکز مسلمانان در ملاحم خواهد بود و لشگرگاه آنان در سرزمینی به نام غوطه[45] است. مردم در فتنة دجال به بیتالمقدس پناه خواهند برد و در فتنة یأجوج و مأجوج به کوه طور[46]»[47].
در این روایت در فضل دمشق مبالغه شده و حتی آن را از بیتالمقدس نیز برتر دانسته است. شایان توجه است که مشابه آنچه پیش از این در باب قزوین آمد، سلسلة سند این روایت را به امام صادق(ع) رسانده و از طریق پدران آن حضرت به پیامبر(ص) متصل نمودهاند (ابنعساکر، 1415، ج1، ص239).
ج. از واثلة بن اسقع نقل شده که رسول الله(ص) فرمود: «... بر شما باد رفتن به شام؛ زیرا این سرزمین، برگزیدة خدا از بلاد است و بندگان برگزیدهاش در آن
ساکن میشوند. بر شما باد رفتن به شام، خداوند خود، سرپرستی شام و اهلش را عهدهدار شده است»[48] (طبرانی، بیتا، ج22، ص55؛ برای روایتی مشابه، رک. ابنعساکر، 1415، ج1، ص80)[49].
اصحابی چون ابوهریره که از مقربان معاویه بود و ابنعمر و استادشان کعبالاحبار که کاهن یهودی نومسلمان بود، به نفع معاویه و حکومت امویان، این روایات را در بین مردم پخش میکردند. (حسنی، 1398، صص95-91؛ طایی، 1422، صص90-89)؛[50] اما خطبهای از معاویه که ابنابیالحدید به نقل از واقدی آورده، ما را به سرچشمة اصلی این روایات رهنمون میسازد. او در این خطبه، بعد از صلح با امام حسن(ع) در شام گفته است: «ای مردم، پیامبر(ص) به من فرمود: تو بعد از من خلیفه خواهی شد. پس سرزمین مقدس را انتخاب کن؛ زیرا مسکن ابدال است و من شما را برگزیدم. پس ابوتراب را لعن کنید...» (ابنابیالحدید، بیتا، ج4، ص72).
کعبالاحبار در زمان خلافت عثمان در شام ساکن شد و مورد توجه معاویه قرار گرفت. معاویه برای تثبیت قدرتش از او بهرهبرداری کرد و به او امر کرد که احادیثی در فضیلت شام جعل کرد.[51] کعب، با این روایات جعلی، مسلمانان را به سکونت در شام تشویق میکرد و هدف از این کار، وجود نیروی بیشتر برای سپاه معاویه بود (طایی، 1422، صص90-89).
در همین راستا، بابی که جورقانی همذانی (م 543ق) در کتاب خود در فضل اهل شام تنظیم کرده، شایان توجه است. او ابتدا حدیث منقول از امیرالمؤمنین علی(ع) («من به جنگ با سه گروه امر شدهام: قاسطین و ناکثین و مارقین. قاسطین، اهل شام هستند...»[52]) را منکر و شبیه به باطل دانسته و در رد آن به پنج حدیث در فضل اهل شام استشهاد کرده است (جورقانی همذانی، 1415، ج1، صص244-239). لازم به ذکر است برخلاف نظر جورقانی، اخطب خوارزم (م 568ق) و ابنکثیر (م 774ق) حدیث فوق را با همین الفاظ روایت کردهاند (خوارزمی، 1414، ص194؛ ابنکثیر، 1408، ج7، ص338).[53] اما آنچه در بحث ما مهم است، روایات وی در باب فضل اهل شام است. یکی از این روایات را خود وی غریب دانسته است. از همه عجیبتر استناد به روایتی است که میگوید: مردی در جنگ صفین میگفت خدایا اهل شام را لعنت کن. این کلام به گوش علی(ع) رسید، پس فرمود: «اهل شام را سب نکنید؛ زیرا میان آنان ابدال هستند»[54] (جورقانی همذانی، 1415، ج1، صص243-242؛ برای روایتی مشابه، رک. ابنحجر عسقلانی، 1404- ب، ص134). حال آنکه ابنقیم جوزیه حدیثی شبیه این را رد نموده و تمامی احادیث مربوط به ابدال را باطل دانسته است (1390، ص136). چنان که آمد، معاویه خود روایتی را وضع کرد و شام را سرزمین ابدال معرفی کرد. پیروان شامی او نیز به وی اقتدا کردند و احادیثی در این باره وضع کردند (رک. امینی، 1420، ص29؛ ابوریه، بیتا، صص135-130)؛ مانند:
الف. «ابدال در میان اهل شام هستند. به سبب آنان است که شما یاری میشوید و به شما روزی داده میشود»[55].
ب. «ابدال چهل نفرند و در شام هستند. هرگاه یکی از آنان بمیرد، خداوند فرد دیگری را جایگزین او میکند. به سبب آنان است که باران میبارد و دشمنان مغلوب میگردند و عذاب از اهل شام برداشته میشود»[56] (سیوطی، 1401، ج1، ص470).
نفوذ این احادیث در ذهن و اندیشة اهل تسنن تا آنجاست که بعد از گذشت سدهها، محمد عبدالرؤوف مناوی (م 1031ق) آنها را شرح داده و از این احادیث دفاع کرده است (مناوی، 1415، ج3، صص219-218).[57]
2-2-2. افراط در تقدیس بیتالمقدس و صخره
لازم به ذکر است در ماجرای قیام ابنزبیر بر ضد امویان که وی مکه را در اختیار گرفته بود، عبدالملک بن مروان (حک: رمضان 65 – شوال 86ق) از رفتن اهالی شام به حج منع کرد و از آنان خواست پیرامون صخرة بیتالمقدس طواف کنند و حتی بر روی صخره قبهای ساخت. رسم طواف بیتالمقدس بعد از وی تا سقوط بنیامیه برقرار بود (یعقوبی، بیتا، ج2، صص261، 269، 281). علاوه بر میل امویان به تقدیس شام، این مطلب در گسترش روایات موضوع در باب بیتالمقدس و صخره مؤثر بوده است.
در زمینة فضائل قدس کتابهای مستقلی پدید آمد که نشاندهندة حجم روایات دراینباره است. از این میان میتوان به آثاری تحت عنوان «فضائل القدس» از ابوالمواهب حسن بن عدل شافعی دمشقی معروف به ابنصصری (537-586ق) و از ابنجوزی (508-597ق) و از قاسم فرزند ابنعساکر صاحب «تاریخ مدینة دمشق» (527 - 9 صفر 600ق) یاد کرد (ذهبی، بیتا- الف، ج4، صص1369-1367 و 1413، ج21، صص265-264؛ زرکلی، 1980، ج3، صص317-316). «فضائل بیتالمقدس» از محمد بن عبدالواحد بن احمد مقدسی (569-643ق) (مقدسی، 1405، سراسر کتاب) و نیز «الانس فی فضائل القدس» از قاضی امینالدین احمد بن محمد بن حسن شافعی (زنده در سدة هفتم)، «فضائل القدس والشام» ابوالمعالی مشرف بن ابراهیم مقدسی (م 838ق) و چند کتاب دیگر که حاجیخلیفه از آنها نام برده، از این جمله است (بیتا، ج1، صص178، 300؛ ج2، ص1277).
هرچند تمام فضائل واردشده در باب قدس و صخره موضوع نیست (رک. حلبی، 1400، ج2، ص81)، در این باره، شمار زیادی روایت اعتمادناپذیر وجود دارد (رک. ابنقیم جوزیه، 1390، صص94-91؛ قاری، 1406، صص437-435)؛ مانند این روایات:
الف. «صخرة بیتالمقدس بر درخت نخلی است و آن نخل بر رودی از رودهای بهشت؛ زیر آن نخل، آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران هستند و آن دو، تا روز قیامت سفرههای اهل بهشت را آماده میکنند»[58] (هیثمی، 1408، ج9، صص218-217؛ فتنی، بیتا، ص76؛ مناوی، 1415، ج4، صص311-310).
ب. از ابوهریره از پیامبر(ص): «منشأ تمامی رودها و ابرها و دریاها و بادها از زیر صخرة بیتالمقدس است»[59] (مقدسی، 1405، ص57). روایتی مشابه نیز وجود دارد که به ابنعباس منسوب شده البته بدون انتساب به پیامبر(ص) (عینی، بیتا، ج15، ص128)[60]. ابنعطیة اندلسی به ضعف محتوایی این دو روایت تصریح کرده است (ابنعطیة اندلسی، 1413، ج4، ص89).
دراینباره میتوان به حدیثی اشاره کرد که صخره را عرش الله الادنی خوانده است. وقتی این حدیث به گوش عروة بن زبیر رسید سبحان الله گفت و بخشی از آیتالکرسی (بقره:255) را خواند و گفت: با وجود این آیه، آیا چنین چیزی امکان دارد؟ (ابنقیم جوزیه، 1390، ص86؛ قاری، 1406، ص435).
ابنقیم جوزیه و ملا علی قاری مینویسند: «صخره تنها قبلة یهود[61] بوده که بهجای آن خداوند کعبه را برای این امت قرار داده است... و حتی عمر بن خطاب، مسجدالاقصی را طوری بنا کرد که صخره پشت سر نمازگذاران قرار گیرد و نه پیش روی آنان». این دو تمام روایات مربوط به صخره را دورغ و افترا دانستهاند (ابنقیم جوزیه، 1390، صص88، 94-91؛ قاری، 1406، صص437-435)، اما ابوغده مینویسد: «این نظر صحیح نیست، زیرا احادیث صحیحی داریم که نشان میدهد صخره مکانی بهشتی است؛ مانند حدیثی که ابنماجه در سنن خود آورده است»[62] (رک. ابنقیم جوزیه، 1390، ص87).
گفتنی است در دوران خلافت معاویه، کعبالاحبار نمایندة یهودان، بهظاهر مسلمان، چنین اسرائیلیات سراسر دروغ را رواج میداد (رک. ابنعساکر، 1415، ج70، صص120-119؛ ابنکثیر، 1408، ج2، ص75).
2-3. ذم بلاد مخالفان خلافت و مدح پایگاههای هواداران خاندان حاکم
2-3-1. دوران اموی
اول. ذم عراق و مصر و مدح شام
از ابنعمر: رسولالله(ص) فرمود: «همانا ابلیس وارد عراق شد و به حاجت خود رسید، سپس به شام رفت، ولی او را طرد کردند، پس به میسان[63] رفت و از آنجا وارد مصر شد. او در مصر مستقر شد و تخم گذاشت و اولادی پدید آورد»[64] (ابنجوزی، 1386- 1388، ج2، ص58).
این روایت که ابنجوزی به جعلی بودن آن تصریح کرده و گرایشات اموی راوی آن، یعنی ابنعمر، گواه آن است که در دوران بنیامیه جعل شده است و از آن ظاهر میشود که در بخشی از دوران اموی، در مصر گرایش ضد اموی وجود داشته است.
دوم. مدح بلاد شام
دراینباره میتوان به روایاتی که سکونت در برخی بلاد شام مانند حمص و عسقلان را توصیه میکنند، اشاره کرد (احمد بن حنبل، بیتا، ج1، ص19؛ طبرانی، 1415، ج6، ص382)[65]. در یکی از این روایات ضعیف و اعتمادناپذیر چنین آمده است: «خوشا به حال کسی که خداوند او را در یکی از دو عروس، مسکن دهد: عسقلان یا غزه»[66] (سیوطی، 1401، ج2، ص135؛ مناوی، 1415، ج4، ص364).
سوم. مدح بصره
در مدح بصره، روایاتی به پیامبر(ص) منسوب شده با این مضمون که دینداری در بین مردم آن رونق دارد و از مساجد و مؤذنان پر است و اینکه خداوند بلا را از اهل آن دور کرده است (ابنعساکر، 1415، ج38، ص419؛ مقریزی، 1420، ج12، ص331).
دربارة علت مدح بصره، میدانیم که این شهر از شهرهای ناصبی و با گرایش عثمانی بوده است (جعفریان، 1371، ص133).
2-3-2. دوران عباسی
اول. مدح بلاد خراسان
دراینباره میتوان به روایتی طولانی منسوب به امام علی بن ابیطالب(ع) اشاره کرد که ضمن آن خطاب به عمر بن خطاب شماری از شهرهای خراسان مدح شدهاند. این شهرها و برخی از فضایل آنها عبارت است از:
الف. مرو: تأسیس آن به دست برادرم ذوالقرنین، نماز خواندن عزیر(ع) در آن و....
ب. طالقان: سرزمین مؤمنان راستین است.[67]
ج. چاچ[68]: شخص ایستاده و یا خوابیده در آن مانند کسی است که در راه خدا به خون خود غلتیده است.
د. بخارا: مؤمنانی در آن هستند که به هنگام بلا، ایمناند و در هنگام ناراحتی، بشارت داده شدهاند.... خداوند متعال هرکس از آنان را بخواهد میآمرزد و توبه
آنان را میپذیرد.
هـ. سمرقند: هر شب منادی ندا میدهد خوشا به حال مردم سمرقند و اطرافش و بهشت گوارایشان باد....
و. طوس: مردان طوس، مؤمنانی راستیناند که سرزنش سرزنشگران آنان را از راه خدا باز نمیدارد. به طاعت خدا برمیخیزند و سنت محمد(ص) را احیا میکنند.
ز. فضایلی در باب خوارزم، جرجان (گرگان) و قومس[69]. ابنجوزی تصریح کرده که هیچ شکی در وضع این حدیث وجود ندارد (ابنجوزی، 1386-1388،
ج2، صص60-58).
روایات دیگری نیز در تشویق به سکونت در مرو وجود دارد. در این روایات، ساخت مرو به ذوالقرنین منسوب گردیده و گفته شده که او دعا کرده که این شهر با برکت باشد و هیچگاه گزندی به مردمان آن نرسد.[70] شایان ذکر است که یکی از این روایات به کتب شیعه نیز راه یافته است (طبرسی، 1417، ج1، ص89). بعید نیست
که این روایات به دوران خلافت مأمون (198-218ق) مربوط باشد؛ زیرا مرو در بخشی از این دوران (تا سال 204ق) پایتخت خلافت عباسی بود (یعقوبی، بیتا، ج2، صص444، 454-448، 469).
مؤید توجه خلفای عباسی به بلاد خراسان، روایتی است که عباسیان، خود به ابنعباس منسوب کردهاند و در آن پیامبر(ص) به وی چنین فرموده است: «هنگامی که فرزندان تو در سواد (عراق) ساکن شوند و جامة سیاه بر تن کنند و شیعیان آنان اهل خراسان باشند، این امر در بین آنان باشد تا آن را به عیسی بن مریم بسپارند»[71] (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، ص35؛ ابننجار بغدادی، 1417، ج3، ص227). در سلسلة سند این حدیث جعلی، نام منصور خلیفة عباسی دیده میشود که مؤیدی است بر نقش خلفا در سوءاستفاده از وضع حدیث برای فریب عامة مردم و استحکام قدرت نامشروعشان (بستوی، 1420، صص288-287).
دوم. ذم مصر در دوران عباسی
در روایتی منسوب به ابنعباس به نقل از پیامبر(ص) چنین آمده است: «مکه آیت شرف، مدینه معدن دین، کوفه لشگرگاه اسلام، بصره مایة فخر عابدان، شام معدن ابرار و مصر پایگاه شیطان است.... امامان از قریشاند و بنیهاشم سرور مردماناند»[72] (ابنعساکر، 1415، ج1، ص215؛ سیوطی، 1403، ج1، صص267-466).
صدر و ذیل این روایت نشان میدهد که در دوران عباسی وضع شده است و نه در دوران اموی؛ زیرا هم از ابنعباس نقل شده و هم در انتهای آن به سروری بنیهاشم بر مردمان تأکید شده است. ممکن است این روایت مربوط به تقبیح ادعای خلافت فاطمیان مصر و رقابت آنان با بنیعباس باشد (دربارة فاطمیان، رک. ابنحماد، 1401، سراسر کتاب).
2-4. ذم پایگاه خلافت بنیعباس از سوی بازماندگان اموی و دیگر مخالفان
در نکوهش بغداد روایات جالبی نقل شده که تمام حملات آنها متوجه بنیعباس است. در یکی از این روایات از علی بن ابیطالب(ع) نقل شده که شنیدم حبیبم محمد(ص) میفرمود: «عموزادگانم شهری خواهند ساخت (بغداد)... که در آن بدترین خلق خدا و ستمگران امتم ساکن میشوند. نابودی این شهر به دست سفیانی است...»[73] (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، ص61).
واضع این روایت امید واهی خود نسبت به بازگشت امویان و سقوط عباسیان را به رسول خدا(ص) نسبت داده و منتظر سفیانی (یعنی یکی از بنیامیه) است تا این کار را عملی سازد. در روایتی دیگر به نقل از علی(ع) نیز از قول حضرت محمد(ص) چنین آمده که شهری بین فرات و دجله که دوراء نام دارد، مرکز حکومت بنیعباس خواهد بود... جنایات فراوانی در آن رخ خواهد داد و جنگ آن را فرا خواهد گرفت.[74] (ابنجوزی، 1386-1388، ج2، ص61). اعتراض مخالفان (و شاید علویان) به جنایات عباسیان در این روایت تجلی کرده است.
2-5. مدح بلاد محل سکونت علویان و شیعیان در دوران اموی و عباسی
علویان و شیعیان از مهمترین مخالفان خلافت اموی و عباسی به شمار میروند. لازم به ذکر است که در مدح شهرهایی چون قم و کوفه روایات فراوانی وارد شده که صحیح و سقیم آنها به هم آمیخته است[75] و چه بسا بخش قابل توجهی از این روایات صحیح باشند. اما گاهی در منابع روایی شیعه به احادیثی در مدح بلاد محل سکونت شیعیان برمیخوریم که یا موضوع هستند و یا صحت آنها بسیار مشکوک است. ظاهراً این احادیث در رقابت با حدیثسازی امویان و عباسیان وضع شدهاند. در ذیل به نمونههایی از این روایات بسنده میکنیم: ...از امام کاظم(ع) نقل است که رسول خدا(ص) فرمود: «...خداوند چهار عدد از هر چیز را برگزیده است.... از شهرها نیز چهار شهر را برگزیده چنانکه خود فرموده: «وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ * وَطُورِ سِینِینَ * وَهَذَا الْبَلَدِ الأمِینِ»[76] (تین:3-1). پس مراد از تین، مدینه است و زیتون، بیتالمقدس و طور سینین، کوفه و هذا البلد الامین، مکه است...».
محتوای این روایت ضعیف است؛ زیرا طور سینا سرزمینی مستقل است و نه تنها در کوفه نیست بلکه در عراق هم نیست (یاقوت حموی، 1399، ج3، ص300). ضعف روایت فقط منحصر به این نیست؛ زیرا در ادامة آن آمده که خداوند از ماههای سال، رجب، شوال، ذیالقعده و ذیالحجه را برگزیده و هیچ سخنی از ماه رمضان نیست.[77] از میان روزها نیز به جمعه، روز ترویه، روز عرفه و عید قربان اشاره شده و عید غدیر[78]، عید فطر و یا نیمة شعبان ذکر نگردیده است[79] (صدوق، 1403، ص225).
نتیجهگیری
با مطالعة جوامع حدیثی اهل سنت و شیعه و نیز با بررسی منابع تاریخی از جمله کتب تاریخ محلی درمییابیم که در بین انگیزههای جعل حدیث، انگیزههای سیاسی سهم بیشتری داشته است. فضیلت سه خلیفة نخست اهل تسنن پس از رحلت پیامبر(ص) و مظلومیت عثمان و فضائل بنیامیه در زمان حاکمیت امویان، و نیز انتشار احادیث ضد خلفای اموی و در مدح خلفای عباسی در دوران بنیعباس از جمله زمینههایی است که جاعلان حدیث در آنها نهایت تلاش خود را کردهاند. در این میان، جعل حدیث در مدح و ذم برخی از سرزمینها نیز به سبب انگیزههای سیاسی رواج یافت.
از آنجاییکه در دوران سه خلیفة نخست- ابوبکر، عمر و عثمان – و خلفای اموی و عباسی فتح سرزمینهای جدید و ضمیمه کردن آنها به قلمرو مسلمانان موضوعیت داشت، احادیث فراوانی در فضیلت برخی شهرهای قلمرو اسلامی و نیز بعضی از سرزمینهای خارج از مرزهای اسلامی جعل شد. احادیث در باب فضیلت شهرهای قزوین، عسقلان، نصیبین و اسکندریه از این دستهاند.
از سوی دیگر، گاهی با جعل احادیثی در ذم برخی سرزمینها مانند شهرهای مهم روم، سپاهیان مسلمان به تخریب و فتح آنها ترغیب میشدند. یکی از شخصیتهایی که بهطور برجسته در جعل احادیث نقش داشت، معاویه است. به دستور او احادیث فراوانی نه تنها در فضیلت شام و بیتالمقدس که پایگاه خلافت او و امویان بود جعل گردید بلکه این سرزمینها بر مکه و مدینه نیز برتری داده شد.
افزون بر این، امویان و عباسیان پس از به قدرت رسیدن تلاش کردند در مقابل جریانها و گروههای مخالف خود به مدح پایگاههای خلافت خویش بپردازند و از شهرهای مخالفان به بدی یاد کنند. احادیث در ذم عراق و مصر و مدح شام و بصره در دوران حکومت امویان را میتوان از این دسته دانست. این در حالی است که عباسیان بعدها احادیثی در ذم سرزمین مصر و مدح شهرهای خراسان مانند مرو، طالقان، چاچ، بخارا، سمرقند و طوس جعل کردند.
پس از انقراض بنیامیه، حامیان آنان و بازماندگان اموی دست از جعل حدیث برنداشتند و تلاش کردند احادیثی را در ذم بغداد- پایگاه خلافت عباسیان- جعل کنند تا بدین وسیله امیدی برای بازگشت به قدرت سیاسی داشته باشند. در کتب حدیث شیعه نیز به احادیث متعددی در مدح سرزمینهای محل سکونت شیعه مانند قم
و کوفه برخورد میکنیم که هرچند این روایات بهاجمال صحیح است اما به نظر
میرسد تعدادی از این احادیث در رقابت و واکنش به حدیثسازی امویان و عباسیان جعل شده باشد.
یادداشتها
* استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع) karimi@isu.ac.ir
** کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه امام صادق(ع)
[1]. تعداد روایات جعلی آنقدر فراوان است که بخاری ادعا میکند احادیث کتاب صحیح خود را از بین ششصد هزار حدیث انتخاب نمود. ابوداود از بین پانصد هزار و احمد بن حنبل از بین بیش از هفتصد و پنجاه هزار، احادیث سنن و مسند خود را گزینش کردهاند (عصارپور آرانی، 1386، صص250-249).
[2]. «و از مردمان کسى هست که از جانش براى کسب خشنودى خدا مىگذرد...».
[3]. «ومن الناس من یعجبک قوله فی الحیاة الدنیا ویشهد الله على ما فی قلبه وهو ألد الخصام (204) وإذا تولى سعى فی الأرض لیفسد فیها ویهلک الحرث والنسل والله لا یحب الفساد (205): و از مردم کسى هست که سخنش در [باره] زندگانى دنیا تو را به شگفتى مىاندازد و بر آنچه به دل دارد خدا را گواه مىآورد، حال آنکه او سختترین ستیزهجویان است * و چون توان یابد، در زمین بشتابد تا در آنجا فساد [و تباهى] کند و کشت و نسل را نابود سازد و خداوند فساد را دوست نمىدارد».
[4]. برای نمونههایی از احادیث ساختگی در فضیلت معاویه، رک. ابنجوزی، 1386-1388، ج2، صص28-15. به نوشتة ابنتیمیه برخی افراد که احادیث صحیح و ضعیف را از هم تشخیص نمیدهند، روایات فضائل معاویه را در کتبی گرد آوردهاند؛ مانند ابوالفتح بن ابی الفوارس و ابوعلی اهوازی و غیر این دو (ابنتیمیه، 1406، ج7، ص312).
[5]. حافظ ابویعقوب اسحاق بن ابراهیم تمیمی حنظلی مروزی مشهور به ابنراهویه (166- نیمة شعبان 238) از کبار محدثان در نیشابور و از مشایخ احمد بن حنبل، یحیی بن معین، بخاری، مسلم و دیگر صاحبان صحاح سته، به جز ابنماجه قزوینی است. ذهبی او را شیخ اهل مشرق خوانده است (ذهبی، بیتا- الف، ج2، صص435-433).
[6]. این مطلب را ملا علی قاری نیز آورده است (1406، ص455).
[7]. رک. ابنجوزی، 1386-1388، ج2، صص37-30.
[8]. «رأیت بنی مروان یتعاورون علی منبری، فساءنی ذلک، ورأیت بنی العباس یتعاورون علی منبری فسرنی ذلک».
[9]. «والله! إنک لخیر أرض الله، وأحب أرض الله إلى. والله! لولا أنى أخرجت منک، ما خرجت» (لفظ از ابنماجه).
[10]. ترمذی، 1403، ج5، ص380؛ ابنحبان، 1414، ج9، ص23؛ حاکم نیشابوری، بیتا، ج3، ص7 و 431؛ برای فهرستی از فضائل مکه به نقل از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، رک. صدوق، بیتا، ج2، صص229-226).
[11]. «إن الله تعالى سمى المدینة طابة».
[12]. برای روایاتی با مضمون مشابه، رک. بخاری، 1401، ج2، ص221 و ج5، صص136-135؛ برای روایاتی دربارة از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در باب حرم امن بودن مدینه و فضائل آن، رک. مسلم نیشابوری، بیتا، ج4، صص118-117؛ کلینی، 1367، ج4، صص565-563، صدوق، بیتا، ج2، صص565-561).
[13]. «مکة حرم الله والمدینة حرم رسول الله(ص) والکوفة حرمی لا یریدها جبار بحادثة إلا قصمه الله».
[14]. برای نمونههایی دیگر از این روایات، رک. طوسی، 1365، ج6، صص39-31.
[15]. دربارة تاریخنگاری محلی رک. محمدرضا ناجی، 1380، ج6، صص124-113.
[16]. 1386-1388، ج2، صص71-51.
[17]. 1403، ج1، صص481-459.
[18]. لازم به ذکر است که نمیتوان ادعا کرد در روایات بررسی شده تمام انگیزههای سیاسی شناسایی شدهاند؛ زیرا این کار مستلزم پژوهشی دامنهدار و بلندمدت است.
[19]. این اصطلاح از آخرین آیة 200 آلعمران گرفته شده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»: اى مؤمنان، بردبارى کنید و پایدارى ورزید و براى جهاد آماده باشید. و از خداوند پروا بدارید، باشد که رستگار شوید» و نیز آیة 60 سورة انفال: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ»: و آنچه از نیرو و مهیّا ساختن اسبان در توان دارید، براى [مقابله با] آنان آماده سازید، با آن دشمن خدا و دشمن خود و دیگران را جز آنان بترسانید. شما آنان را نمىشناسید، خداوند آنان را مىشناسد و هر چیزى را که در راه خدا خرج مىکنید، [پاداشش] به تمام و کمال به شما داده شود و شما ستم نمىبینید» (رک. مُطَرِّزی، 1979، ج1، صص317-316؛ ابنمنظور، 1405، ج7، صص303-302).
[20]. «اغزوا قزوین، فإنه من أعلى أبواب الجنة».
[21]. متقی هندی نیز این حدیث را آورده و بهتصریح وی این حدیث در فضائل قزوین خطیب بغدادی نیز بوده است (متقی هندی، 1409، ج12، ص292). اینکه قزوین دری است از درهای بهشت به روایات شیعه نیز راه یافته است. مجلسی مینویسد: «در اصلی قدیمی (احتمالاً سدة سوم و چهارم) روایتی یافتم ... امام کاظم از پدرانش علیهم السلام نقل کرده که پیامبر(ص) فرمود: قزوین دری است از درهای بهشت» (قزوین باب من أبواب الجنه) (مجلسی، 1403، ج57، ص229).
[22]. ابوزرعه رازی از پیشوایان حدیث است که صد هزار حدیث حفظ بود و مسندی نیز تدوین کرده است. او با احمد بن حنبل نیز مجالست داشت. دربارة حدیثشناسی وی گفتهاند: «هر حدیثی که ابوزرعه آن را نشناسد، صحت ندارد» (زرکلی، 1980، ج4، ص194).
[23]. «أفضل الثغور أرض ستفتح یقال لها قزوین، من بات فیها لیلة احتسابا مات شهیدا وبعث مع الصدیقین فی زمرة النبیین حتى یدخل الجنة».
[24]. «رحم الله إخوانی بقزوین ثلاثا، قالوا: یا رسول الله! وما قزوین؟ قال: قزوین أرض من أرض الدیلم، هی الیوم فی ید الدیلم، وستفتح على أمتی وتکون رباطا لطوائف من أمتی، فمن أدرک ذلک فلیأخذ بنصیبه من فضل رباط قزوین، فإنه یستشهد بها قوم یعدلون شهداء بدر».
[25]. عن أنس بن مالک قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «ستفتح علیکم الآفاق وستفتح علیکم مدینة یقال لها قزوین، من رابط فیها أربعین یوما أو أربعین لیلة کان له فی الجنة عمود من ذهب، على زبرجدة خضراء، علیها قبة من یاقوتة حمراء، لها سبعون ألف مصراع من ذهب، على کل مصراع زوجة من الحور العین».
[26]. محدث نامدار که چند هزار حدیث روایت کرده است. سفیان ثوری او را «امیرالمؤمنین در حدیث» دانسته و شافعی دربارة وی چنین اظهارنظر کرده است: «اگر شعبة نبود، اهل عراق حدیث را نمیشناختند». احمد بن حنبل نیز او را در علم رجال، «امتی واحده» معرفی کرده است (ذهبی، بیتا- الف، ج1، صص197-193).
[27]. عن أبی هریرة عن النبی صلى الله علیه وسلم قال : «... وأربع مدائن من مدن النار فی الدنیا: القسطنطینیة، والطبریة وأنطاکیة المحترقة وصنعاء».
[28]. عن تمیم الداری قال قلت: یا رسول الله ما رأیت للروم مدینة مثل مدینة یقال لها أنطاکیة، وما رأیت أکثر مطرا منها. فقال النبی صلى الله علیه وسلم: «نعم، وذلک أن فیها التوراة وعصى موسى ورضراض الألواح ومائدة سلیمان فی غار من غیر آنها، ما من سحابة تشرق علیها من وجه من الوجوه إلا أفرغت فیها من البرکة فی ذلک الوادی، ولا تذهب الأیام واللیالی حتى یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمى واسم أبیه اسم أبى، یشبه خلقه خلقی وخلقه خلقی، یملا الدنیا قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا».
[29]. بزرگترین شهر ولایت تخارستان (طخارستان) (رک. مارکوات، 1383، صص140-135).
[30]. «لا تزال طائفة من أمتی یقاتلون على أبواب بیت المقدس وما حولها وعلى أبواب أنطاکیة
وما حولها وعلى أبواب دمشق وما حولها وعلى أبواب الطالقان وما حولها ظاهرین على
الحق لا یبالون من خذلهم ولا من نصرهم حتى یخرج الله کنزه من الطالقان فیحی بهم دینه
کما أمیت من قبل».
[31]. «أربعة أبواب من أبواب الجنة مفتحة فی الدنیا: الإسکندریة وعسقلان وقزوین وعبادان، ... ».
[32]. «المرابطون بقزوین والروم وسائر المرابطین فی البلاد یختم لکل من رابط منهم فی کل یوم ولیلة أجر قتیل فی سبیل الله متشحط فی دمه».
[33]. در همین راستا میتوان به روایتی منسوب به پیامبر(ص) دربارة قزوین اشاره کرد: «خداوند روزی دوبار به اهل قزوین نظر میکند، گناهکارانشان را میآمرزد و اعمال نیکوکارانشان را قبول میکند (ینظر الله إلى أهل قزوین فی کل یوم مرتین فیتجاوز عن مسیئهم ویتقبل من محسنهم) (رافعی، 1987، ج1، ص11).
[34]. برای نقد فتوحات خلفا رک. مطهری، 1377- الف، ج16، صص322-321؛ 1377- ب، ج16، ص599؛ 1387، ج27، ص802 و 1386، ج25، ص301.
[35]. «فتحت القرى بالسیف وفتحت المدینة بالقرآن».
[36]. بر اساس سخنرانی دکتر سید احمدرضا خضری رایزن پیشین جمهوری اسلامی ایران در مادرید. این سخنرانی در همایش تشیع در اسپانیا از گذشته تا حال (قم: مرکز همایشهای سازمان تبلیغات اسلامی، 19 / 9 / 1388) ایراد شده است.
[37]. دربارة وی رک. حسنی، 1398، صص98-97.
[38]. مورخ مشهور سنی، احمد بن اتابک بن حمد بن نصر قزوینی معروف به حمدالله مستوفى (م 750 ﻫ.ق) صاحب آثاری چون تاریخ گزیده، نزهة القلوب، ایضاح المقادیر، ظفرنامه و مفاخر التواریخ (اسماعیل باشا بغدادی، بیتا، ج1، ص110).
[39]. برای نمونهای دیگر، رک. ابنعساکر، 1415، ج1، ص239.
[40]. برهان الدین ابراهیم بن عبد الرحمن فزاری (م 729) این کتاب را مختصر کرده و آن را الاعلام فی فضائل الشام نامیده است (حاجیخلیفه، بیتا، ج2، ص1275).
[41]. او از حافظان و عالمان به حدیث است که آثاری چون مسند و العلل تألیف کرد (زرکلی، 1980، ج5، ص82).
[42]. دربارة وی رک. زرکلی، 1980، ج3، ص320.
[43]. او از حافظان حدیث و فقیه دمشق در عصر خود بود. از احمد بن حنبل نقل است که در شام احادیث هیچکس به صحت احادیث وی نیست (زرکلی، 1980، ج3، ص97).
[44]. «أربع مدائن من مدن الجنة فی الدنیا: مکة والمدینة وبیت المقدس ودمشق ... وإن من المیاه العذبة والریاح اللواقح من تحت صخرة بیت المقدس».
[45]. برای روایاتی مشابه در مورد غوطه، رک. احمد بن حنبل، بیتا، ج4، ص160؛ نعیم بن حماد مروزی، 1414، ص150؛ مقریزی، 1420، ج14، ص186.
[46]. برای روایاتی مشابه، رک. ابن ابیشیبه کوفی، 1409، ج4، ص582، ج7، ص556؛ نعیم بن حماد مروزی، 1414، ص149.
[47]. «ستفتح علیکم الشام فعلیکم بمدینة یقال لها دمشق، فإنها خیر مدائن الشام، وهی معقل المسلمین من الملاحم وفسطاطها منها بأرض یقال لها الغوطة ومعقلهم من الدجال بیت المقدس، ومعقلهم من یأجوج ومأجوج الطور».
[48]. «... علیکم بالشام، فإنها صفوة الله من بلاده یسوق إلیها صفوته من عباده، علیکم بالشام، فان الله تکفل لی بالشام وأهله ...».
[49]. برخلاف این روایات که شام را برتری میدهند، در حدیثی نبوی که در مراجع متعددی ذکر شده، بشارت به فتح یمن، شام و عراق داده شده اما بر شرف مدینه بر تمام این بلاد فتحشده تأکید شده است (أن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم قال: «تفتح الیمن، فیأتی قوم یبسون فیتحملون بأهلهم، ومن أطاعهم، والمدینة خیر لهم، لو کانوا یعلمون، وتفتح الشام فیأتی قوم یبسون فیتحملون بأهلیهم ومن أطاعهم، والمدینة خیر لهم لو کانوا یعلمون، وتفتح العراق فیأتی قوم یبسون فیتحملون بأهلیهم ومن أطاعهم، والمدینة خیر لهم لو کانوا یعلمون»). (برای نمونه رک. مالک بن انس، 1406، ج2، صص888-887؛ بخاری، 1401، ج2، ص222؛ مسلم نیشابوری، بیتا، ج4، ص122).
[50]. برای نمونههایی از مرویات ابوهریره، ابنعمر و کعب در فضل شام، رک. عجلونی، 1408، ج2، ص2؛ ابوریه، بیتا، صص172-171؛
[51]. برای اطلاعات بیشتر دربارة کعبالاحبار و نمونههایی از این دست احادیث، رک. طایی، 1422، صص92-90.
[52]. عن علی بن ابیطالب رضی الله عنه قال: «أمرت بقتال ثلاثة: القاسطین والناکثین والمارقین. فأما القاسطون فأهل الشام ...».
[53]. متقی هندی (م 975) نیز این روایت را آورده است (1409، ج11، ص292).
[54]. برای روایتی ضعیف با مضمون مشابه، رک. هیثمی، 1408، ج10، ص63.
[55]. «الأبدال فی أهل الشام، وبهم ینصرون، وبهم یرزقون».
[56]. «الأبدال بالشام، وهم أربعون رجلاً، کلما مات رجل أبدل الله مکانه رجلا: یسقى بهم الغیث، وینتصر بهم على الأعداء، ویصرف عن أهل الشام بهم العذاب».
[57]. برای اطلاعات بیشتر، رک. عظیمآبادی، 1415، ج8، صص152-151، ج11، ص254.
[58]. «الصخرة صخرة بیت المقدس على نخلة والنخلة على نهر من أنهار الجنة وتحت النخلة آسیة امرأة فرعون ومریم ابنة عمران ینظمان سموط أهل الجنة إلى یوم القیامة».
[59]. «الانهار کلها والسحاب والبحار والریاح تحت صخرة بیت المقدس».
[60]. برای نمونههایی دیگر، رک. سیوطی، بیتا، ج4، ص96؛ صالحی شامی، 1414، ج3، ص19.
[61]. برای اسرائیلیات وارده در فضل بیتالمقدس، رک. ابوریه، بیتا، صص169-167.
[62]. رک. ابنماجه قزوینی، بیتا، ج2، ص1143.
[63]. ولایتی است بزرگ، با قریهها و درختان نخل فراوان بین بصره و واسط (یاقوت حموی، 1399، ج5، ص242).
[64]. «إن إبلیس دخل العراق فقضى حاجته منها. ودخل الشام فطردوه حتی بلغ میسان، ثم دخل مصر فباض فیها وفرخ وبسط عبقریة».
[65]. حدیث احمد دربارة حمص به نقل از ابوبکر بن عبدالله بن ابیمریم است که هیثمی به صراحت او را تضعیف کرده است (هیثمی، 1408، ج10، ص61). روایت طبرانی دربارة عسقلان نیز بهتصریح خود وی حدیث مشهوری نیست؛ زیرا فقط محمد بن اسحاق آن را از ابن ابینجیح شنیده و تنها یحیی بن سلیمان آن را از محمد بن اسحاق نقل کرده و فقط از حفص بن میسره نقل شده است.
[66]. «طوبى لمن أسکنه الله تعالى إحدى العروسین: عسقلان أو غزة».
[67]. در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز گنج طالقان مؤمنان خداشناس آن معرفی شده و چنین آمده که آنان در آخرالزمان یاران مهدی عجل الله فرجه خواهند بود (...ویحا لک یا طالقان! فإن لله عزوجل بها کنوزا لیست من ذهب ولا فضة، ولکن بها
رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته وهم أنصار المهدی فی آخر الزمان...) (ابناعثم کوفی، 1411، ج2، ص320).
[68]. تاشکند امروزی (مارکوات، 1383، ص56).
[69]. دامغان امروزی (ابنعبدالمنعم حمیری، 1984، ص485).
[70]. یاقوت حموی، 1399، ج5، ص113؛ طبرانی، بیتا، ج2، ص19؛ ابنعدی، 1409، ج1، صص411-410؛ سیوطی، 1401، ج2، ص63.
[71]. «إذا سکن بنوک السواد ولبسوا السواد، وکان شیعتهم أهل خراسان لم یزل الامر فیهم حتى یدفعوه إلى عیسى بن مریم».
[72]. «مکة آیة الشرف، والمدینة معدن الدین، والکوفة فسطاط الاسلام، والبصرة فخر
العابدین، والشام معدن الأبرار، ومصر عش إبلیس وکهفه ومستقره ... والأئمة من قریش، وسادة الناس بنو هاشم».
[73]. «سیکون لبنى عمى مدینة من قبل المشرق بین دجلة ودجیل وقطربل والصراة یشد فیها بالخشب والآجر والجص والذهب، یسکنها شرار خلق الله وجبابرة أمتی، أما إن هلاکها على یدی السفیانی، کأنی بها والله قد صارت خاویة على عروشها».
[74]. عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه أنه قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: «تکون مدینة بین الفرات ودجلة یکون فیها ملک بنى العباس وهی الدوراء، یکون فیها جعب مقطعة، تسبى فیها النساء، وتذبح فیها الرجال کما تذبح الغنم. قال ابوقیس قلت لعلى: یا أمیر المؤمنین لم سماها الدوراء؟ قال: لان الحرب تدور فی جوانبها حتى تطبقها».
[75]. دراینباره کتب مستقلی نیز تدوین شده است، مانند فضل قم والکوفة از ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی (م 301) (نجاشی، 1416، ص177)، رسالة فی أربعین حدیثا فی فضائل قم وأهلها والأمور المتعلقة بها ازحسین مفلس بن محمدحسن بن محمدرضا قمی (زنده در سدة چهاردهم) و فضائل قم از محمدعلی بن احمد قراچه داغی انصاری (زنده در سدة چهاردهم) و چند رساله دیگر در فضائل قم که آقابزرگ طهرانی از آنها یاد کرده است (1403، ج16، صص263، 271، ج22، ص334، ج26، ص80).
[76]. «سوگند به انجیر و زیتون و بهطور سینا و بدین شهر ایمن».
[77]. در روایات متعددی از ماه رمضان با عبارت شهر الله (ماه خدا) یاد شده است (برای
نمونه رک. اشعری قمی، 1408، ص17؛ کلینی، 1367، ج4، صص66-65؛ طوسی،
1411، ص797).
[78]. در روایتی از امام صادق(ع) وارد شده که عید غدیر، بزرگترین عید خدا (عید الله الاکبر) است (طوسی، 1365، ج3، ص143).
[79]. عن أبی الحسن الأول علیه السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله: «إن الله تبارک وتعالى اختار من کل شئ أربعة: اختار من الملائکة جبرئیل ومیکائیل وإسرافیل وملک الموت علیهم السلام، واختار من الأنبیاء أربعة للسیف إبراهیم و داود وموسى وأنا، واختار من البیوتات أربعة، فقال : «إن الله اصطفى آدم ونوحا وآل إبراهیم وآل عمران على العالمین». واختار من البلدان أربعة فقال عز وجل «وَالتِّینِ وَالزَّیْتُونِ * وَطُورِ سِینِینَ * وَهَذَا الْبَلَدِ الأمِینِ» (تین:3-1)، فالتین المدینة والزیتون بیت المقدس وطور سینین الکوفة، وهذا البلد الأمین مکة، واختار من النساء أربعة: مریم وآسیة وخدیجة وفاطمة، واختار من الحج أربعة: الثج والعج والاحرام والطواف، فأما الثج فالنحر، والعج ضجیج الناس بالتلبیة. واختار من الأشهر أربع: رجب
وشوال وذو القعدة وذو الحجة. واختار من الأیام أربعة: یوم الجمعة، ویوم الترویة، ویوم عرفة، ویوم النحر.
کتابنامه
قرآن کریم (1377)، ترجمه مسعود انصاری خوشابر، ویراسته بهاءالدین خرمشاهی، تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول.
آقابزرگ طهرانی، محمد محسن (1403)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت: دار الاضواء.
ابنابیحاتم رازی، ابومحمد عبدالرحمن (1372)، الجرح والتعدیل، حیدرآباد دکن: مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، چاپ افست بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.
ابنابیالحدید معتزلی، عز الدین عبد الحمید (بیتا)، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد
ابوالفضل ابراهیم، بیجا: دار إحیاء الکتب العربیة و عیسى بابی حلبی وشرکاه، افست مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان.
ابنابیشیبه کوفی، عبدالله بن محمد (1409)، المصنف، به کوشش سعید لحام، بیروت: دار الفکر، چاپ اول.
ابناثیر، عزالدین علی (1385-1386)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، چاپ افست 1399-1402.
ابناعثم کوفی، ابومحمد احمد (1411)، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت: دار الاضواء، چاپ اول.
ابنتیمیة حرانی، ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم (1406)، منهاج السنة النبویة، تحقیق محمد رشاد سالم، بیجا: مؤسسة القرطبه، چاپ اول.
ابنجوزی قرشی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی (1400)، فضائل القدس، به کوشش جبرائیل سلیمان جبور، بیروت: دار الآفاق الجدیدة.
همو (1386-1388)، الموضوعات، تحقیق عبد الرحمن محمد عثمان، مدینه: المکتبة السلفیة، چاپ اول.
ابنحبان تمیمی بستی، محمد (1414)، صحیح، به ترتیب ابنبلبان فارسی، تحقیق شعیب أرنؤوط، [بیروت]: مؤسسة الرسالة، چاپ دوم.
همو (بیتا)، المجروحین، تحقیق محمود ابراهیم زاید، مکه: دار الباز.
ابنحجر عسقلانی، شهابالدین احمد بن علی (1404الف)، تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، چاپ اول.
همو (1404ب)، القول المسدد فی مسند أحمد، [بیروت]: عالم الکتب، چاپ اول.
ابنحماد، ابوعبدالله محمد بن علی (1401)، اخبار ملوک بنی عبید وسیرتهم، تحقیق تهامی نقرة و عبدالحلیم عویس، قاهره: دار الصحوة.
ابنسعد، محمد (بیتا)، الطبقات الکبری، تحقیق احسان عباس، بیروت: دار صادر.
ابنعبدالمنعم حمیری، محمد (1984)، الروض المعطار فی خبر الاقطار، به کوشش احسان عباس، بیروت: مکتبة لبنان، چاپ دوم.
ابنعدی جرجانی، ابواحمد عبدالله (1409)، الکامل فی ضعفاء الرجال، به کوشش سهیل زکار و یحیی مختار غزاوی، بیروت: دار الفکر، چاپ سوم.
ابنعدیم، کمالالدین عمر بن احمد بن ابیجراده (بیتا)، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، بیروت:
دار الفکر.
ابنعساکر، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی دمشقی (1415)، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دار الفکر.
ابنعطیه اندلسی، ابومحمد عبد الحق (1413)، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، چاپ عبد السلام عبد الشافی محمد، لبنان.
ابنقیم جوزیة، شمس الدین ابی عبدالله محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی (1390)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، چاپ عبدالفتاح ابوغدة، حلب: مکتب المطبوعات الاسلامیة.
ابنکثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل (1408)، البدایة والنهایة، به کوشش علی شیری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
ابنماجه قزوینی، ابوعبدالله محمد بن یزید (بیتا)، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، [بیروت]: دار الفکر.
ابنمردویه اصفهانی، أبی بکر أحمد بن موسى (1424)، مناقب علی بن أبی طالب(ع) وما نزل
من القرآن فی علی (ع)، به کوشش عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، قم : دار الحدیث، چاپ دوم.
ابنمنظور افریقی مصری، ابوالفضل جمالالدین محمد بن مکرم (1405)، لسان العرب، قم: نشر
ادب الحوزة.
ابننجار بغدادی، محب الدین ابوعبدالله محمد بن محمود (1417)، ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة. چاپ اول.
ابوریه، محمود (بیتا)، اضواء علی السنة المحمدیة، [قاهره]: نشر البطحاء، چاپ پنجم.
ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله (1407)، حلیة الاولیاء وطبقات الاصفیاء، بیروت : دار الکتاب العربی، قاهره: دار الریان.
ابویعلى موصلی، احمد بن علی بن مثنى تمیمی (1407)، مسند، تحقیق و تخریج احادیث از حسین سلیم اسد، دمشق: دار المأمون للتراث، چاپ اول.
احمد بن حنبل (بیتا)، مسند، بیروت: دار صادر.
اسماعیل باشا بغدادی، (بیتا)، هدیة العارفین، استانبول: وکالة المعارف، 1951، افست بیروت: دار احیاء التراث العربی.
اشعری قمی، ابوجعفر احمد بن محمد بن عیسی (1408)، النوادر، قم: مدرسة الامام المهدی عجل الله فرجه، چاپ اول.
البانی، محمد ناصرالدین (1420)، تخریج احادیث فضائل الشام ودمشق، ریاض: مکتبة المعارف.
امینی نجفی، عبد الحسین (1387)، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، چاپ حسن ایرانی، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ سوم.
همو (1420)، الوضاعون وأحادیثهم، به کوشش رامی یوزبکی، بیجا: مرکز الغدیر
للدراسات الإسلامیة.
بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (1401)، صحیح، استانبول: دار الطباعة العامره، افست [بیروت]: دار الفکر.
بستوی، عبد العلیم عبد العظیم (1420)، موسوعة فی أحادیث الإمام المهدی، الضعیفة والموضوعة، مکة: المکتبة المکیة، بیروت: دار ابنحزم.
بکچری حنفی، علاءالدین مغلطای بن قلیج بن عبدالله (1422)، اکمال تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، قاهره: الفاروق الحدیثة.
بلاذری، ابوالحسن احمد بن یحیی (1988)، فتوح البلدان، بیروت: دار ومکتبة الهلال.
بهاء الدین عاملی، محمد بن حسین بن عبدالصمد حارثی (بیتا)، الحبل المتین، چاپ سنگی، قم: انتشارات بصیرتی.
ترمذی، محمد بن عیسی (1403)، الجامع الصحیح (سنن)، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت: دار الفکر، چاپ دوم.
جبعی عاملی، زین الدین بن علی (1408)، الرعایة فی علم الدرایة، تحقیق عبدالحسین محمد علی بقال، قم: مکتبة آیةاللهالعظمی المرعشی النجفی، چاپ دوم.
جعفریان، رسول (1371)، مرجئه، تاریخ و اندیشه، قم: نشر خرم.
جعفریان، رسول (1384)، تاریخ تشیع در ایران، قم: انتشارات انصاریان، چاپ چهارم.
جنزوری، علیة عبدالسمیع (1979)، الثغور البریة الاسلامیة علی حدود الدولة البیزنطیه فی العصور الوسطی، قاهره.
جورقانی همذانی، ابوعبدالله حسین بن ابراهیم (1415)، الاباطیل والمناکیر والصحاح والمشاهیر، تحقیق و تعلیق از عبد الرحمن بن عبدالجبار فریوائی، ریاض: دار الصمیعی، چاپ سوم.
حاجی خلیفة، مصطفى بن عبدالله کاتب چلبی (بیتا)، کشف الظنون، تصحیح وتعلیق محمد شرف الدین یالتقایا و رفعت بیلگه الکلیسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
حافظ ابرو، شهابالدین عبدالله بن لطفالله خوافی (1375)، جغرافیای حافظ ابرو، چاپ صادق سجادی، تهران: میراث مکتوب.
حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله (1375)، تاریخ نیشابور، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران: نشر آکه، چاپ اول.
همو (بیتا)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش یوسف عبدالرحمن مرعشلی، بیروت:
دار المعرفة.
حسنی، هاشم معروف (1398)، دراسات فی الحدیث والمحدثین، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، چاپ دوم.
حلبی، علی بن برهان الدین (1400)، السیرة الحلبیة، بیروت: دار المعرفة.
خمینی، سید روحالله موسوی (1414)، بدائع الدرر فی قاعدة نفی الضرر، قم: مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم.
خوارزمی، موفق بن احمد حنفی (1414)، المناقب، تحقیق مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم.
دیانت، علیاکبر (1383)، «اسلام در آسیای صغیر و شبه جزیره بالکان»، در اسلام، پژوهشی تاریخی و فرهنگی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چ3.
ذهبی، ابوعبدالله شمس الدین محمد (بیتا- الف)، تذکرة الحفاظ، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
همو (بیتا- ب)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق على محمد بجاوی، بیروت: دار المعرفة.
همو (1413)، سیر اعلام النبلاء، چاپ بشار عواد معروف و دیگران، بیروت: مؤسسة الرسالة،
چاپ نهم.
همو (1421)، تنقیح التحقیق فی أحادیث التعلیق، چاپ مصطفى ابوالغیط عبد الحی عجیب، ریاض: دار الوطن.
رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد (1987)، التدوین فی اخبار قزوین، تحقیق عزیزالله عطاردی، بیروت: دار الکتب العلمیة.
زرکلی، خیر الدین (1980)، الأعلام، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ پنجم.
سبحانی، جعفر (بیتا)، رسائل ومقالات، قم: مؤسسة الامام الصادق علیه السلام.
سهمی، حمزة بن یوسف (1407)، تاریخ جرجان، بیروت: عالم الکتب، چاپ چهارم.
سیوطی، جلال الدین عبد الرحمان بن ابیبکر (1412)، تاریخ الخلفاء، چاپ رحاب خضر عکاوی، بیروت: مؤسسة عزالدین، چاپ اول.
همو (1401)، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت: دار الفکر، چاپ اول.
همو (1403)، اللآلی المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة، بیروت: دار المعرفة.
همو (بیتا)، الدر المنثور، بیروت: دار المعرفة.
شهرستانی، ابیالفتح محمد بن عبد الکریم (بیتا)، الملل والنحل، تحقیق محمد سید گیلانی، بیروت: دار المعرفة.
صالحی شامی، محمد بن یوسف (1414)، سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه (1386)، علل الشرایع، نجف: منشورات
المکتبة الحیدریة.
صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه (1403)، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.
همو(بیتا)، من لا یحضره الفقیه، به کوشش علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
طائی، نجاح (1422)، یهود بثوب الإسلام، بیروت / لندن: دار الهدى لإحیاء التراث.
طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد (1415)، المعجم الأوسط، قاهره: دار الحرمین.
همو (1417)، مسند الشامیین، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت: مؤسسة الرسالة،
چاپ دوم.
همو (بیتا)، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبد المجید سلفی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن (1417)، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، چاپ اول.
طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (1365)، تهذیب الاحکام، به کوشش سید حسن موسوی خرسان، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم.
همو (1411)، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول.
عجلونی شافعی، اسماعیل (1408)، کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث على ألسنة الناس، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ سوم.
عصارپور آرانی، محمد (1386)، روشهای فقه الحدیثی امام خمینی، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول.
عظیمآبادی، شمس الحق (1415)، عون المعبود فی شرح سنن ابی داود، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ دوم.
عقیلی، ابوجعفر محمد بن عمرو (1422)، المسند الضعیف، تحقیق کامل عویضة، مکه: مکتبة نزار مصطفی الباز.
عینی، ابومحمد محمود بن احمد (بیتا)، عمدة القاری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
فتنی، محمد طاهر بن علی هندی (بیتا)، تذکرة الموضوعات، بیجا: بینا.
فضلی، عبدالهادی (1421)، اصول الحدیث، بیروت: مؤسسة أم القرى للتحقیق والنشر، چاپ سوم.
قاری، ملا علی (نور الدین علی بن محمد بن سلطان) (1406)، الاسرار المرفوعة قی الاخبار الموضوعة (الموضوعات الکبری)، چاپ محمد بن لطفی صباغ، بیروت: المکتب الاسلامی، جاپ دوم.
کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب (1367)، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران: دار
الکتب الاسلامیه.
مارکوات، یوزف (1383)، ایرانشهر در جغرافیای بطلمیوس، ترجمه مریم میراحمدی، تهران: انتشارات طهوری، چاپ اول.
مالک بن انس (1406)، الموطأ، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مجلسی، محمدباقر (1403)، بحار الانوار الجامعة فی درر الاخبار الائمة الاطهار، تحقیق محمدباقر بهبودی و دیگران، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم.
متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین (1409)، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، تحقیق بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت: مؤسسة الرسالة.
مدیرشانهچی، کاظم (1362)، علم الحدیث، بیجا: بینا، چاپ سوم.
مزی، جمالالدین ابوالحجاج یوسف (1413)، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة.
مسلم نیشابوری، ابوالحسین (بیتا)، الجامع الصحیح، بیروت: دار الفکر.
مطرزی، برهانالدین ابوالفتح ناصرالدین بن عبدالسید بن علی (1979)، المغرب فی ترتیب المعرب، تحقیق محمود فاخوری و عبدالحمید مختار، حلب: مکتبة أسامة بن زید، چاپ اول.
مطهری، مرتضی (1387)، آشنایی با قرآن، در: مجموعه آثار شهید مطهری، ج27، تهران: صدرا.
همو (1386)، پانزده گفتار، در: مجموعه آثار شهید مطهری، ج25، تهران: صدرا.
همو (1377 الف)، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، در: مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، تهران: صدرا.
همو (بیتا)، حماسه حسینی، در: مجموعه آثار شهید مطهری، ج17، تهران: صدرا.
همو (1377- ب)، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، در: مجموعه آثار شهید مطهری، ج16،
تهران: صدرا.
مقدسی، محمد بن عبدالواحد بن احمد (1405)، فضائل بیت المقدس، تحقیق محمد مطیع حافظ، سوریه: دار الفکر، چاپ اول.
مقریزی، تقیالدین احمد بن علی (1420)، امتاع الاسماع بما للنبی صلى الله علیه [وآله] وسلم من الاحوال والاموال والحفدة والمتاع، تحقیق محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
مناوی، محمد عبد الرؤوف (1415)، فیض القدیر فی شرح جامع الصغیر، به کوشش احمد عبد السلام، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول.
منتظری، حسینعلی (1408-1411)، دراسات فی ولایة الفقیه وفقه الدولة الاسلامیة، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، چاپ اول.
ناجی، محمدرضا (1380)، «تاریخ / تاریخنگاری»، در دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، جلد ششم.
نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی (1416)، فهرست اسماء مصنفی الشیعة (رجال)، به کوشش سید موسی شبیری زنجانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ پنجم.
نعیم بن حماد مروزی (1414)، الفتن، تحقیق سهیل زکار، بیروت: دار الفکر.
نمازی شاهرودی، علی (1419)، مستدرک سفینة البحار، تحقیق و تصحیح حسن بن علی نمازی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
واقدی، ابوعبدالله محمد بن عمر (بیتا)، فتوح الشام، بیروت: دار الجیل.
هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (1408)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، بیروت: دار الکتب العلمیة.
یاقوت حموی (1399)، معجم البلدان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
یعقوبی، احمد بن اسحاق (بیتا)، تاریخ الیعقوبی، بیروت: دار صادر، چاپ افست قم.