نوع مقاله : علمی - پژوهشی (مسایل سیاسی ایران)
نویسنده
عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور
چکیده
تهدیدهای فرهنگی، بهعنوان ابعاد تهدید علیه ساختار یک کشور شناختهشده است. این درحالی است که یکی از شیوههای تهدید علیه فرهنگ یک کشور بهویژه درباره ساختار ارزشی و فرهنگی کشور، در قالب تهاجم فرهنگی طراحی و اجرا میشود. پژوهش حاضر با هدف آسیبشناسی تهاجم فرهنگی در سطوح مختلف خرد، میانی و کلان در بین جوانان استان همدان، در سال 1396 انجام گردید. در این پژوهش کمی، برای جمعآوری دادهها، از فن پیمایش استفاده گردید. جامعه مورد بررسی، کلیه جوانان استان همدان بودند (10874N=). برای نمونهگیری جامعه پژوهش، از روش نمونهگیری طبقهای تصادفی با انتساب متناسب استفاده شد. برای تعیین حجم نمونه نیز از فرمول کوکران استفاده گردید (384n=). برای جمع-آوری دادهها، از پرسشنامه محققساخته، استفاده گردید. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط پانلی از متخصصان تأیید گردید. برای تأیید پایایی ابزار پژوهش نیز یک مطالعه راهنما و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ صورت پذیرفت. نتایج تجربی مدلسازی معادلات ساختاری مشخص کرد که تهاجم فرهنگی اثر معناداری بر هر سه سطح خرد، میانی و کلان فرهنگ داشته است. بهعلاوه، بیشترین تأثیر در سطح خرد بر گرایش به مد، در سطح میانی بر پایبندی جوانان به اصول خانوادگی و در سطح کلان بر تغییر سبک زندگی بوده است.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Pathology of cultural invasion among Youth of Hamadan province
نویسنده [English]
Faculty member of Payam Noor
چکیده [English]
Cultural threats are known as threats to a country's structure. Accordingly, one of the ways of threatening a country's culture, especially about the cultural structure, is designed and implemented in the form of cultural Invasion. This study was done with the aim of pathology of cultural invasion at different levels of micro, medium, and macro among youth, Hamadan Province in 2017. The quantitative research was carried out via a survey method. The study population consisted of all youth in Hamedan Province (N= 10874). 284 students were selected through stratified random sampling by using the Cochran formula. The data were collected through a structured questionnaire. The content and face validity of the questionnaire was confirmed by an experts panel. Reliability was strengthened through pilot testing and calculating Cronbach’s alpha. Empirical results of a structural equation modeling analysis revealed that cultural invasion had significant effects on the three levels of micro, medium, and macro of culture. Furthermore, the greatest effect was on the tendency towards fashion at the micro level, on adherence by young people to family principles at the medium level, and on lifestyle changes at macro level.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بیان مسئله: حیات و بالندگی ملتها در طول تاریخ با مبادی و هویت فرهنگی آنها در ارتباط مستقیم بوده و چنان است که عدم استقلال فرهنگی زمینه زوال و نابودی ملتها را فراهم میسازد. به همین خاطر است که تعاملات فرهنگی موضوعی مهم و راهبردی است (ملکی و حاتمی، 1392) که پرسش از چیستی، اصول، الگوها و نحوه اجراییسازی آن دغدغه بسیاری از تحلیلگران – و از آن جمله مسئله محوری نوشتار حاضر- را شکل میدهد.
اهمیت: تحلیل پژوهشهای حاضر حکایت از آن دارد که عرصه روابط فرهنگی با آسیبهای متعددی روبهرو است که شناسایی آنها میتواند به اصلاح و ارتقای سیاستهای بومی توسعه کمک نماید. از این موضوع ذیل عنوان کلان «آسیبشناسی اجتماعی» یاد میشود (نک. گرامان، 2015) که دارای اهمیت راهبردی است.
ضرورت: ضعف مطالعات آسیبشناسانه و عدم توجه به این گونه از مطالعات، منجر به زوال جایگاه بازیگر در ارتباط با دیگران در میدان مناسبات فرهنگی و تأثیرپذیری از تهاجم فرهنگی میگردد (نک. بلانچارد-و-لو، 2012). بنابراین پژوهش حاضر دارای ضرورت کاربردی است.
اهداف: فراهم آوردن مقدمه علمی و ضروری برای طراحی سیاستهای مدیریتی در حوزه «مقابله با تهاجم و استعمار فرهنگی» هدف اصلی این نوشتار است که در قالب شناخت و تحلیل آسیبهای فرهنگی به انجام رسیده است. از آنجا که تهاجم فرهنگی به عنوان ابزار اصلی اعمال سیاستهای مداخلهجویانه استعمار نوین مطرح است (نک. عبدی، 1389؛ نائینی، 1391؛ داوری اردکانی و شاکری، 1388؛ سیمبر، 1388)، اهمیت و اولویت این هدفگذاری برای جامعه ما مشخص میگردد.
سؤالها: پرسش اصلی مقاله حاضر عبارتست از: آسیبهای ناشی از تهاجم فرهنگی در بین جوانان استان همدان چه تأثیراتی داشته است؟ در این ارتباط از چیستی و مولفههای تهاجم فرهنگی و همچنین شرایط و ویژگیهای جوانی، به عنوان سوالهای فرعی بحث شده است.
1. پیشینه پژوهش
حجم بالایی از مطالعات در زمینه تهاجم فرهنگی صورت پذیرفته، که میتوان آنها را از منظر پژوهش حاضر به چهار گروه اصلی تقسیم کرد:
1-1. آثاری که به بیان چیستی، ویژگیها و نتایج تهاجم فرهنگی اختصاص دارد.
در این آثار معمولاً هدف ارائه تصویری جامع از تهاجم فرهنگی، بیان ویژگیها و تبیین نتایج ناشی از آن است. در این خصوص میتوان به موارد زیر اشاره داشت: نتایج پژوهش سواری (1396) نشان داد. که آسیبهای روانی حاصل از جنگ نرم روی دانشجویان عبارتاند از: گرایش به فضای مجازی و تبعیت از مدلهای غربی (مرکب از 9 آسیب) و بینشاطی و کاهش خودباوری (مرکب از 7 آسیب). جعفرزاده و همکاران (1393) به بررسی «پیامدهای جنگ نرم بر هویت فرهنگی دانشجویان» پرداختهاند. نتایج نشان داده که حدود نیمی از دانشجویان مورد مطالعه بیشتر از حد متوسط در معرض جنگ نرم بودهاند و میزان آمادگی آنها برای پذیرش مؤلفههای فرهنگی - تبلیغی دشمن بهطور معناداری بیشتر است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که در وضعیت کنونی، دانشجویان هنوز وابستگی و پایبندی مطلوبی به هویت فرهنگی ایرانی- اسلامی دارند. دولتی و ضامنی (1395)در تبیین رابطه هویت ملی و پاسخگویی به تهاجم فرهنگی دشمن به این نتیجه رسیدند که بین بعد جغرافیایی هویت ملی با پاسخ به تهاجم فرهنگی رابطه معناداری وجود دارد. همچنین، بعد فرهنگی- تاریخی هویت ملی پیشبینیکننده قویتری نسبت به بعد سیاسی هویت ملی است. غلامرضایی (1394) در پژوهش خود به این نتیجه رسیده که تهاجم فرهنگی، عمدتاً با ایجاد روحیه خودباختگی فرهنگی و ترویج افکار و اندیشههای غربی بین مردم جلوه میکند. زیشان (2015) در یک مطالعه کیفی به بررسی تهاجم فرهنگی و رسانههای جمعی بر جوانان پرداخته است. پژوهش در زمینه پویایی فرهنگی، بیان میدارد. سرعت رشد تغییر پیدا کرده و بر ارزشهای متضاد در میان جوانان متمرکز شده است. محقق در تلاش است، به کشف عواملی دست پیدا کند که بهطور گسترده در تغییر و تحول ارزشهای بومی ملت و خصوصاً نسل جوان تاثیرگذارند. پژوهشگران پس از مطالعه اکتشافی با تجزیهوتحلیل دادهها به این نتیجه رسیدند که رسانههای خارجی بهعنوان یک ابزار قدرتمند در ایجاد تغییرات محلی، ملی و بینالمللی تأثیر قابلتوجهی داشتهاند و مسایل اجتماعی و فرهنگی را به چالش جدی کشاندهاند.
2-1. آثاری که به مطالعات مدیریتی در تهاجم فرهنگی اختصاص دارند.
در این دسته از متون، پرسش اصلی متوجه نحوه مقابله با تهاجم فرهنگی، لوازم و مقتضیات آن است. از این منظر میتوان به پژوهشهای زیر اشاره داشت: شمولی و همکاران (1394) در تحقیقی با عنوان «بصیرت و تربیت اسلامی» اذعان میدارند که بصیرتافزایی در جامعه برای مقابله با جنگ نرم دشمن ازجمله راهبردی است که میتواند نقشه راه تمام عوام و خواص باشد؛ زیرا در این عرصه برای فایق آمدن بر جنگ نرم و توجه به لایههای جنگ نرم دشمن، چون جریحهدار نمودن احساسات، عواطف، هنجارها، ارزشها و باورهای مهم جامعه است که از طریق مدیریت بر ادراکات، احساسات و باورسازی در مقابل باورسوزی دشمن از الزامات و کارویژه بصیرت است. ظریف منش و همکاران (1392) در تحقیقی با عنوان «طراحی ساختار راهبردی مقابله با جنگ نرم در جمهوری اسلامی ایران» بیان داشتند، جنگ نرم، واقعیتی غیرقابلانکار است؛ چنانچه تدبیری برای مقابله با آن اندیشیده نشود، نه به معنای فقدان این واقعیت بلکه به معنای غفلت است و اگر برای مقابله با آن اقدام شود، ولی برای چنین اقدامی برنامهریزی، هدایت و هماهنگی لازم وجود نداشته باشد، اقدامها به نتیجه مطلوب منتهی نخواهد شد. همچنین، یافتهها بیانگر آن بود که مقابله با جنگ نرم، نیازمند حضور همه نهادها یا سازمانهای مرتبط و کلیدی کشور در ساختاری راهبردی برای «ایجاد سامانه رصد صحنه جنگ نرم و مدیریت راهبردی آن» و «هدایت و هماهنگی عملیات مقابله با جنگ نرم» است. عصاره و حسینی بیدخت (1393) در پژوهش خود پیرامون واکاوی نقش توسعه مؤسسات آموزش عالی در قبال فرهنگ و تهاجم فرهنگی، راهکارهایی در سه حوزه معرفی مینمایند که شامل شناخت اهداف، ابزار و شیوههای نفوذ فرهنگی، تدوین برنامههای استراتژیک فرهنگی، نقد و گسترش عناصر فرهنگی میباشد.
3-1. آثاری که به مطالعات موردی در خصوص تجارب کشورهای مختلف پرداختهاند.
پژوهشگران در این آثار به بیان، تشریح و بررسی تجارب سایر کشورها در مواجهه با تهاجم فرهنگی همت گماردهاند. برای مثال میتوان به موارد زیر اشاره نمود:آوکیا (2014) در پژوهش خود با عنوان «قدرت نرم فرهنگی چین: ابزاری برای امنیت ملی دوگانه» به بررسی قدرت نرم در چین پرداخته است. این پژوهش تلاش برای گرد هم آوردن اشکال مختلف از تجزیهوتحلیل در هر دو ادبیات بینالمللی و چینی میباشد. این مطالعه نشان داد که دانشگاه چینی، قدرت نرم فرهنگی را بهعنوان یک ابزار برای مقابله با چالشهای نوسازی برای دولت چین میداند و جستجوی خود را به شیوهای دوگانه با استفاده از هر دو عرصه داخلی و بینالمللی گسترش میدهد. لی و همکاران (2011) در پژوهشی با عنوان «قدرت نرم ایران: از دیپلماسی فرهنگی تا جنگ نرم» به بررسی قدرت نرم در ایران پرداخته است. این مقاله نشان میدهد که چگونه انگیزه جمهوری اسلامی نهتنها باید بدون متعصب شدن باشد، بلکه در درون و یا جنبههای "سخت" سیاست خارجی خود، میل به دستیابی پروژه فرهنگی آن از طریق نرمتر میباشد. استفاده ایران از اهداف سیاست خارجی فرهنگی تعریف شده و درک اقدامات خود را از پتانسیلهای قدرت نرم نشان میدهد. کالاهام (2015) در مقالهای با عنوان «هویت و امنیت در چین: قدرت نرم منفی رؤیای چین» تأکید دارد که جنبههای جذاب مثبت قدرت نرم بهعنوان یک ابزار سیاست خارجی تأکید دارد. این مقاله استدلال میکند که بحث قدرت نرم جالب است چراکه مخالف این است که قدرت نرم مثبت بهجای قدرت نرم منفی و بهعنوان یک ابزار در سیاست داخلی بیشازپیش در امور خارجی استفاده شده است.
4-1.آثاری که به نقش رسانههای نوین در تهاجم فرهنگی توجه نمودهاند.
پژوهشگران در این آثار به بیان نقش و تأثیر رسانههای نوین در تهاجم فرهنگی پرداختهاند که در ادامه به برخی از این پژوهشها اشاره شده است: نتایج پژوهش جلالپور و همکاران (1395) نشاندهنده آن است که رسانههای نوین برای رخنه در فرهنگ یک جامعه دارای خصوصیاتی برتر نسبت به دیگر ابزارها هستند؛ ازاینرو از طرف دولتهای مختلف بستر مناسبی برای تغییر نگرش و فروپاشی از درون گروهها و کشورهای مخالف قرار گرفتهاند. در این میان رسانههای نوین را بهعنوان ابزار جنگ نرم انتخاب کرده تا به اهداف خود از قبیل: مرجعسازی، جایگزینی فرهنگ دنیایی به جای فرهنگهای ملی، رواج مادیگرایی، بازتعریف روابط اجتماعی و خواستههای شهروندان، و تردیدافکنی در کارایی نظامهای سیاسی، برسد؛ بهطوریکه پیشبینی آینده جنگ نرم به عهده شبکههای اجتماعی و ادارهکنندگان این شبکهها، فرماندهان نظامی این جنگها و کشورها خواهند بود (سلطانی و عزتزاده، 1394). لطیفی مهر و همکاران (1393) به بررسی نقش و جایگاه شبکههای اجتماعی در جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران پرداختند. آنها بیان داشتند که نقش قدرت نرم در سیاست خارجی غرب بهویژه آمریکا با توجه به اینکه رئیسجمهور از کدام حزب (دموکرات یا جمهوریخواه) باشد و به کدام مکتب علاقهمند باشد، شرایط داخلی آمریکا و نظام بینالملل و موقعیت کشور هدف (کشوری که سیاست خارجی در مورد آن تدوین و اعمال میشود) متفاوت بوده است. ایران بعد از انقلاب اسلامی مورد خوبی برای اثبات این فرضیه است که نقش قدرت نرم در سیاست خارجی آمریکا در برابر آن در دورههای مختلف بهطور قابلملاحظهای تغییر کرده است.
با تأمل در این آثار مشخص میگردد که بررسیهای زمینهای و مطالعات موردی در جامعه ایران کمتر صورت پذیرفته است. از سوی دیگر معمولاً سطح یا بُعد خاصی از تهاجم فرهنگی در این پژوهشها مدنظر قرار گرفته است. پژوهش حاضر از حیث تمرکز بر استان همدان و همچنین طراحی از الگوی نظری (تحلیل سه سطحی تهاجم فرهنگی) متمایز از مطالعات پیشین ارزیابی میگردد.
2. مبانی مفهومی و نظری
1-2. آسیبشناسی
آسیبشناسی در لغت بهمعنای «زخم، ضرب، صدمه، عیب و نقص، تعب و رنج آمده است و در اصطلاح و بهمعنای عام، عبارت است از: شناخت دردها، کاستیها، مصیبتها و آفتهای فکری، جنسی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...مشابه آن که روح و روان و محیط زندگی افراد را فراگرفته است، و نیز راه یافتن به ریشهها و عوامل متنوع آن (قاسمی، 1393، ص. 50).
2-2. جنگ نرم
جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانهای است که جامعه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وامیدارد (کولیر، 2003، ص. 416). در این جنگ هدف تضعیف و یا استحاله اندیشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقههای فکری و فرهنگی آن را سست کرده و با بمباران خبری و تبلیغاتی در نظام سیاسی ـ اجتماعی حاکم تزلزل و بیثباتی تزریق کند (نک.فرگوسن، 2012). باید در نظر داشت که جنگ نرم یک پدیده چندبعدی و پیچیده است که بعد فرهنگی آن از مهمترین ابعاد جنگ نرم میباشد. چراکه، تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر در طول تاریخ در قالب اصطلاح فرهنگ قابلتعبیر است (یانوس اوان، 2014).به همین خاطر میتوان اظهار داشت جنگ نرم، جنگی جامعهمحور است که مردم و گروههای اجتماعی، نقشی محوری در آن دارند (دارا و الفی، 1392، ص. 198).
رهیافتهای جنگ نرم در عرصه سیاسی بیشتر با هدف تغییر رفتار و در نهایت تغییر ساختار نظام کشور بهکار گرفته میشود (رشیدپور و همکاران، 1394، ص. 80). رهیافت جنگ نرم در عرصه اجتماعی، هدف بیشتر عموم مردم جامعه است و طراحی به دنبال جهتدهی اجتماعی مردم صورت میگیرد. یارگیری از جامعه هدف (تبدیل بخشی از مردم به پیادهنظام و جاده صافکن دشمن) راهبرد اساسی این عرصه از جنگ نرم به شمار میآید (قادری و محبوبی، 1387؛ بیگدلو، 1391). همچنین، رهیافت جنگ نرم در عرصه اقتصادی را باید نتیجه دو روند تکامل نظری قدرت نرم و سخت و نیز نوع مواجهه ایالاتمتحده آمریکا با جمهوری اسلامی ایران دانست. نشانههای رهیافت جنگ نرم در عرصه فرهنگی را در بهکارگیری وسیع صنایع فرهنگی و دستاوردهای فناورانه در خدمت ناتوی فرهنگی و تهاجم فرهنگی میتوان دید (ابراهیمی و محمدی، 1391؛ بیگی، 1388). بروز جدی این نوع رویکرد در شبکههای اجتماعی جدید، شبکههای ماهوارهای، سبک زندگی، فیلم و سریال و ساخت سریالهای طولانی با تبلیغ سبک زندگی غربی مشاهده میشود. جنگ نرم فرهنگی تلاش میکند با عادیسازی مفاهیم غیردینی و ترویج اباحهگری و حتی در مواردی ضد دینی، زمینه لازم را برای بهرهبرداریهای بلندمدت فراهم سازد که منجر به تهاجم فرهنگی خواهد شد. در این رهیافت لایه عملکننده کلیت مردم جامعه است که مورد هجمه فرهنگی قرار گرفته است (مهاجرنیا، 1388، ص. 49).
3-2. تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی شامل هرگونه اقدام روانی و تبلیغات رسانهای است که جامعه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی و گشوده شدن آتش، رقیب را به انفعال یا شکست وامیدارد (وانگ، 2013، ص. 169). طبق نظریههای مرتبط با تهاجم فرهنگی میتوان اذعان داشت که تهاجم فرهنگی در دو مرحله عمده صورت میپذیرد که در هر یک راههای خاصی مدنظر قرار میگیرد:
اول.تخلیه فرهنگ خودی: وقتی در فضایی خلأ ایجاد شود، نزدیکترین نیروی موجود، آن خلأ را پر میکند. تخلیه فرهنگی اولین شرط لازم برای حضور فرهنگ بیگانه و مهاجم به شمار میرود (محمودمولایی کرمانی و همکاران، 1390، ص. 54).
دوم.تثبیت فرهنگ بیگانه: در این مرحله شاهد ارایه جایگزینهای فرهنگی هستیم که بهدلیل وجود خلاء فرهنگی به صورت تحمیلی و یا تشویقی در جامعه هدف حاکم میشوند (وانگ، 2013، ص. 170).
تهاجم فرهنگی در سه سطح خرد، میانی و کلان میتواند فرهنگ جامعه و جوانان را تحت تأثیر قرار دهد که الگوی سهسطحی نامیده میشود (نک.نمودار شماره 1). در سطح خرد تهاجم فرهنگی گرایشها و علایق فردی را تحت تأثیر قرار میدهد (لطیفی مهر، 1393، ص. 33). در سطح میانی پیوندهای اجتماعی، اصول حاکم بر مناسبات خانوادگی و یا هویت جمعی هدف است. درنتیجه فرد بهمرور ضد هنجارها و ضد ارزشهای موافق با گروه را از شبکه یاد میگیرد (سیو، 2011). تهاجم فرهنگی در سطح کلان روندها و سیاستگذاریها ملاک است که میتواند به حاکمیت قانون و یا ساختاری معارض با اصول و مبانی اولیه منتهی گردد (نک. کیم، 2011). مجموع آثار ناشی از این سه سطح را میتوان درسبک زندگی فردی و اجتماعی ملاحظه کرد (مهاجرنیا، 1388، ص. 60).
نمودار شماره (1).الگوی تحلیل پژوهش
سطح خرد |
بدحجابی و بیحجابی |
فردگرایی مفرط |
گرایش به مد |
سطح میانی
|
تشدید ناسیونالیسم قومی |
عدم پایبندی به اصول خانوادگی |
پیوندهای اجتماعی- فردی ناسالم |
بیگانگی اجتماعی- فرهنگی |
تغییر سبک زندگی |
مصرفگرایی |
سطح کلان
|
دینگریزی |
بعد فرهنگی |
جنگ نرم |
آسیبشناسی |
تهاجم فرهنگی |
|
3. روش پژوهش
پژوهش موردنظر از حیث هدف، پژوهشی کاربردی و از حیث نحوه گردآوری دادهها، پژوهش توصیفی (غیرآزمایشی) از شاخه مطالعات میدانی به شمار میآید و از حیث ارتباط بین متغیرهای تحقیق، بر نوعی رابطه علی- همبستگی دلالت دارد که با استفاده از روش پیمایشی در سال 1396 انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه جوانان 18- 35 سال استان همدان بود که طبق سرشماری سال 1395، تعداد 10874 نفر برآورد گردید (مرکز آمار ایران، 1396). تعداد نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین و روش نمونهگیری طبقهای تصادفی با انتساب متناسب استفاده شده است (384 نفر). تعداد نمونهها برای شهرستانهای اسدآباد 27، بهار 25، تویسرکان 30، رزن 25، فامنین 10، ملایر 77، نهاوند 39، همدان 127 و کبودرآهنگ 24 نفر در نظر گرفته شد.
فرمول (1)
ابزار اندازهگیری در این تحقیق پرسشنامه محققساخته بود که از سه بخش ویژگیهای جمعیتشناختی، تهاجم فرهنگی و مؤلفههای آسیبشناسی در سه سطح خرد، میانی و کلان تشکیل شده بود. برای سنجش از طیف لیکرت پنج قسمتی (برای متغیرهای تهاجم فرهنگی از طیف کاملاً مخالف= 1 تا کاملاً موافق= 5 و برای مؤلفههای آسیبشناسی از طیف خیلی کم/ هرگز= 1 تا خیلی زیاد/ همیشه= 5) بهره گرفته شد.
روایی صوری و محتوایی ابزار تحقیق توسط جمعی از متخصصین دانشگاهی در این زمینه، مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. برای تأیید پایایی پرسشنامه یک مطالعه راهنما و تکمیل 30 پرسشنامه از افراد خارج از جامعه آماری و محاسبه آلفای کرونباخ صورت پذیرفت. همچنین، در این پژوهش برای سنجش پایایی و روایی پرسشنامه از روش پایایی مرکب (CR) (Composite Reliability) و روایی تشخیصی با روش تعیین ضریب میانگین واریانس استخراجشده (AVE) (Average Variance Extracted) استفاده گردید. برای بررسی اعتبار یا روایی مدل لازم است میزان و سطح معناداری مسیرهای بین هر یک از متغیرهای نهفته با نشانگرهای مربوط به آن بررسی میشد که برای این منظور تحلیل عاملی تأییدی برای آزمون این فرضیه که آیا نشانگرهایی که برای معرفی سازه یا متغیرهای مکنون در نظر گرفته شدهاند، واقعاً معرف آنها هستند یا خیر و اینکه نشانگرهای انتخابی با چه دقتی معرف یا برازنده متغیر مکنون هستند، استفاده شد. اعتماد یا پایایی شاخصها را نیز میتوان از طریق مجذور همبستگیهای چندگانه (R2) بررسی کرد. در جدول شماره 1 مقادیر آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق ذکر شده است. پس از جمعآوری دادهها، اطلاعات بهدستآمده از تکمیل پرسشنامهها، با استفاده از نرمافزار آماری SPSS22 و AMOS23 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
جدول شماره (1): مقادیر آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق
متغیر |
تعداد گویه |
آلفای کرونباخ |
تهاجم فرهنگی |
10 |
87/0 |
گرایش به مد |
14 |
81/0 |
بیگانگی اجتماعی- فرهنگی |
7 |
71/0 |
گرایش به فردگرایی مفرط |
5 |
76/0 |
گرایش به بیحجابی و بدحجابی |
13 |
75/0 |
گسترش روابط و پیوندهای فردی و اجتماعی غیرسالم |
6 |
74/0 |
پایبندی جوانان به اصول خانوادگی |
7 |
76/0 |
افزایش ناسیونالیسم قومی |
7 |
78/0 |
دینگریزی جوانان |
7 |
81/0 |
گرایش به مصرفگرایی |
26 |
81/0 |
سبک زندگی |
15 |
81/0 |
4. یافتهها
1-4. یافتههای توصیفی
یافتههای حاصل از ویژگیهای جمعیتشناختی نشان میدهد که 1/47 درصد جوانان استان همدان مرد و 9/52 درصد زن بودند. در بین جوانان استان، 9/16 درصد در طیف سنی 21-18 سال، 8/18 درصد 25-22 سال، 24 درصد 29-26 سال، 3/13 درصد 32-30 سال و 1/27 درصد نیز 35-33 سال قرار داشتند. 45 درصد از آزمودنیها مجرد، 1/47 درصد متأهل، 9/2 درصد مطلقه، دو درصد متارکه و 4/2 درصد آنها همسرشان فوت شده بود. همچنین، از لحاظ میزان تحصیلات،3/0 درصد پاسخگویان بیسواد، یک درصد ابتدایی، 7/5 درصد راهنمایی، 5/24 درصد دیپلم، 5/18 درصد فوقدیپلم، 2/37 درصد لیسانس، 5/11 درصد فوقلیسانس و یک درصد دکتری بودند.
2-4. یافتههای تحلیلی
الف. تخمین مدل اندازهگیری
در تخمین مدل اندازهگیری به بررسی مقدار CR و AVE پرداخته میشود. سازههایی که مقدار CR آنها بالاتر از 6/0 باشد، پایایی قابل قبولی دارند و هرچه این مقدار به یک نزدیکتر باشد، پایایی آن بیشتر است (رایکوف، 1998). همچنین، سازههایی که مقدار AVE آنها بیشتر از 5/0 باشد، روایی قابل قبولی دارند (ایگلسیاس، 2004). یافتهها نشان داد که مقدار CR همه سازهها بیشتر از 6/0 بوده است. بهبیاندیگر، ابزار پژوهش از پایایی و روایی قابل قبولی برخوردار بود.
ازآنجاکه پارامترهای با مقادیر بزرگتر از دو از نظر آماری معنادار هستند (بنتلر و یوان، 1999)، نتایج بهدستآمده بیانگر آن است که نشانگرهای مورداستفاده برای اندازهگیری صفتهای مکنون موردمطالعه این پژوهش با ساختار عاملی و زیربنای نظری پژوهش تطابق قابل قبولی دارند. همچنین، مقادیر استانداردشدهای که کمتر از 3/0 بودند از مدل حذف گردیدند. مقادیر R2 سهم واریانس هر شاخص را که بهوسیله متغیر نهفته مربوط تبیین میشود، بیان میکند. جداول 2 تا 5 مقادیر ضرایب استانداردشده و روایی و پایایی صفتهای مکنون تهاجم فرهنگی و آسیبشناسی در سطوح خرد، میانی و کلان را نشان میدهد.
جدول شماره (2): ضرایب اندازهگیری و روایی و پایایی صفتهای مکنون تهاجم فرهنگی
متغیرهای آشکار |
مقادیر استانداردشده |
AVE |
CR |
t-Value |
a1 |
626/0 |
477/0 |
899/0 |
- |
a2 |
650/0 |
73/10 |
||
a3 |
647/0 |
69/10 |
||
a4 |
637/0 |
56/10 |
||
a5 |
672/0 |
02/11 |
||
a6 |
794/0 |
51/12 |
||
a7 |
792/0 |
49/12 |
||
a8 |
477/0 |
26/8 |
||
a9 |
774/0 |
28/12 |
||
a10 |
778/0 |
32/12 |
جدول شماره (3): ضرایب اندازهگیری، روایی و پایایی صفتهای مکنون آسیبشناسی در سطح خرد
متغیر پنهان |
متغیرهای آشکار |
مقادیر استانداردشده |
AVE |
CR |
t-Value |
گرایش به مد |
b14 |
499/0 |
429/0 |
915/0 |
- |
b13 |
832/0 |
977/9 |
|||
b12 |
753/0 |
552/9 |
|||
b11 |
761/0 |
598/9 |
|||
b10 |
585/0 |
362/8 |
|||
b9 |
588/0 |
391/8 |
|||
b8 |
552/0 |
073/8 |
|||
b7 |
510/0 |
682/7 |
|||
b6 |
568/0 |
215/8 |
|||
b5 |
845/0 |
04/10 |
|||
b4 |
805/0 |
841/9 |
|||
b3 |
806/0 |
844/9 |
|||
b2 |
576/0 |
285/8 |
|||
b1 |
577/0 |
298/8 |
|||
گرایش به فردگرایی مفرط |
d1 |
562/0 |
447/0 |
799/0 |
- |
d2 |
759/0 |
86/9 |
|||
d3 |
775/0 |
96/9 |
|||
d4 |
663/0 |
17/9 |
|||
d5 |
554/0 |
15/8 |
|||
گرایش به بیحجابی و بدحجابی |
e3 |
499/0 |
462/0 |
833/0 |
- |
e4 |
832/0 |
16/7 |
|||
e5 |
753/0 |
50/8 |
|||
e9 |
761/0 |
19/33 |
|||
e10 |
585/0 |
92/6 |
|||
e11 |
588/0 |
30/8 |
جدول شماره (4): ضرایب اندازهگیری، روایی و پایایی صفتهای مکنون آسیبشناسی در سطح میانی
متغیر پنهان |
متغیرهای آشکار |
مقادیر استانداردشده |
AVE |
CR |
t-Value |
گسترش روابط و پیوندهای فردی و اجتماعی غیرسالم |
f6 |
517/0 |
312/0 |
729/0 |
- |
f5 |
545/0 |
28/7 |
|||
f4 |
512/0 |
7 |
|||
f3 |
663/0 |
11/8 |
|||
f2 |
559/0 |
40/7 |
|||
f1 |
543/0 |
27/7 |
|||
پایبندی جوانان به اصول خانوادگی |
g7 |
686/0 |
397/0 |
721/0 |
- |
g6 |
697/0 |
91/10 |
|||
g5 |
625/0 |
02/10 |
|||
g4 |
492/0 |
12/8 |
|||
افزایش ناسیونالیسم قومی |
i7 |
952/0 |
462/0 |
833/0 |
- |
i3 |
985/0 |
32/20 |
جدول شماره (5): ضرایب اندازهگیری، روایی و پایایی صفتهای مکنون آسیبشناسی در سطح کلان
متغیر پنهان |
متغیرهای آشکار |
مقادیر استانداردشده |
AVE |
CR |
t-Value |
سبک زندگی |
m1 |
661/0 |
3/0 |
876/0 |
- |
m2 |
668/0 |
34/11 |
|||
m3 |
639/0 |
92/10 |
|||
m4 |
608/0 |
45/10 |
|||
m5 |
645/0 |
11 |
|||
m6 |
66/0 |
23/11 |
|||
m7 |
543/0 |
43/9 |
|||
m8 |
465/0 |
18/8 |
|||
m9 |
65/0 |
09/11 |
|||
m10 |
647/0 |
04/11 |
|||
m11 |
627/0 |
73/10 |
|||
m12 |
495/0 |
67/8 |
|||
m13 |
581/0 |
03/10 |
|||
m14 |
561/0 |
73/9 |
|||
m15 |
638/0 |
89/10 |
|||
بیگانگی اجتماعی- فرهنگی |
c1 |
32/0 |
319/0 |
746/0 |
- |
c2 |
451/0 |
88/4 |
|||
c3 |
353/0 |
38/4 |
|||
c4 |
789/0 |
64/5 |
|||
c5 |
787/0 |
64/5 |
|||
c6 |
607/0 |
36/5 |
|||
c7 |
44/0 |
84/4 |
|||
دینگریزی |
h7 |
355/0 |
271/0 |
682/0 |
- |
h5 |
556/0 |
61/5 |
|||
h4 |
685/0 |
96/5 |
|||
h3 |
519/0 |
48/5 |
|||
h2 |
435/0 |
09/5 |
|||
h1 |
517/0 |
47/5 |
|||
گرایش به مصرفگرایی |
k14 |
473/0 |
38/0 |
785/0 |
- |
k15 |
374/0 |
96/5 |
|||
k16 |
549/0 |
69/7 |
|||
k17 |
436/0 |
66/6 |
|||
k18 |
945/0 |
63/9 |
|||
k21 |
306/0 |
10/5 |
|||
k26 |
905/0 |
58/9 |
ب. تخمین مدل ساختاری
پس از برآورد مدل اندازهگیری، دومین مرحله تخمین مدل ساختاری پژوهش است. در برآورد مدل ساختاری، به بررسی معناداری ضرایب مسیر فرض شده در مدل پژوهش، پرداخته میشود. قبل از محاسبه ضرایب مسیر، ابتدا شاخصهای برازندگی چارچوب تحقیق بررسی گردید. برای پی بردن به اینکه تا چه حد مدلها با دادههای مورد استفاده سازگاری دارد، برازش کل مدل ارزیابی و بدین منظور، از شاخصهای برازش مرتبط استفاده گردید. این شاخصها در جدول (6) ارایه شده است. براین اساس، اکثر شاخصهای گزارششده برای چارچوب تحقیق دارای مقادیر قابل قبول بهمنظور برازش کلی مدلها هستند. بنابراین، میتوان بیان داشت که در حالت کلی، چارچوب مفهومی تحقیق با دادههای مورداستفاده سازگاری دارند.
جدول شماره (6): شاخصهای برازندگی مدل ساختاری
Test |
Recommended value |
مقادیر |
Likelihood ratio Chi-square (x2) |
Insignificant x2 (p>0.05) |
000/0 |
Normed chi-square (x2/df) |
x2/df <5 |
66/1 |
Root Mean Square Residual |
RMR<0.05 |
073/0 |
Root Mean Squared Error |
RMSEA<0.08 |
062/0 |
Incremental Fit Index |
IFI=Values close to 1 |
91/0 |
Comparative Fit Index |
CFI>0.90 |
902/0 |
براساس مدل ساختاری پژوهش (نگاره شماره2)، تهاجم فرهنگی آسیبهای مستقیمی در سه سطح خرد، میانی و کلان فرهنگ داشت. یافتهها نشان داد که تهاجم فرهنگی اثر مثبت و معناداری بر هر سه سطح خرد، میانی و کلان فرهنگ داشته است که ضریب تعیین آنها به ترتیب β= 0.42, P< 0.01, β= 0.95, P< 0.05 و β= 0.97, P< 0.05 بوده است. سایر تحقیقات (صالح(Saleh)، 2012؛ پرایس(Price)، 2012؛ کارمن سیزماس (Carmen Cismas)، 2013؛ بصیری، 1391) نیز این یافته را تأیید میکنند که تهاجم فرهنگی در سطوح مختلف فرهنگ یک جامعه تأثیرگذار است. بهطوریکه ایشان معتقدند تهاجم فرهنگی، عمدتاً با ایجاد روحیه خودباختگی فرهنگی و ترویج افکار و اندیشههای غربی در بین سطوح مختلف فرهنگ جامعه نمایان میشود. همچنین، یافتهها مشخص کرد که بیشترین تأثیر تهاجم فرهنگی بر سطح کلان فرهنگ است؛ جایی که تهاجم فرهنگی بر دین و سبک زندگی تأثیر منفی میگذارد و باعث مصرفگرایی و بیگانگی اجتماعی- فرهنگی میشود. اما، بهطور جزیی میتوان بیان داشت که تهاجم فرهنگی در سطح خرد نیز تأثیرات معناداری داشته است. بهطوریکه بیشترین تأثیر در این سطح بر گرایش به مد میباشد (β= 0.95, P< 0.05). این یافته در راستای نتایج پژوهشهای پیلتن و طالبی (1392)؛ دارابی و محمدی (1392)؛ دولتی و ضامنی (1395) میباشد. ایشان در پژوهش خود بیان داشتند که تهاجم فرهنگی به مرور منجر به مدگرایی میگردد و گرایش به مد به گونه افراطی سقوط ارزشهای اجتماعی، برچسب انحراف، شکاف بحرانزای نسلی و ضررهای مادی فراوانی ایجاد میکند.
تجزیهوتحلیل بخش ساختاری مدل مشخص کرد که تهاجم فرهنگی در سطح میانی نیز بر هر سه مؤلفه گسترش روابط و پیوندهای فردی و اجتماعی غیرسالم، پایبندی جوانان به اصول خانوادگی و افزایش ناسیونالیسم قومی اثر مثبت و معناداری داشته است. این یافته در راستای پژوهشهای یوروک و واتیکیوتیس (2013)؛ سیو (2011) میباشد. همچنین، در بین مؤلفههای سطح میانی، پایبندی جوانان به اصول خانوادگی بیشترین تأثیر را از تهاجم فرهنگی دریافت میکند.
درنهایت، یافتهها مشخص کرد که تهاجم فرهنگی در بین مؤلفههای سطح کلان نیز اثرات معناداری داشته است. این درحالی است که بیشترین تأثیر تهاجم فرهنگی در سطح کلان، بر تغییر سبک زندگی بوده است. فتحی و مختارپور (1393)؛ فتحی و جعفری (1396)؛ فرقانی و مهاجری (1397) نیز نتیجه گرفتند که تهاجم فرهنگی از طریق رسانهها، بیشترین تغییر را در سبک زندگی افراد خواهد داشت.
نگاره شماره (2): مدل ساختاری پژوهش
نتیجهگیری
این اعتقاد وجود دارد که استیلای فرهنگی از طریق تهاجم فرهنگی در درازمدت بتوانند ساختارهای ارزشی جامعه را دگرگون کند. برهمین اساس نیاز است قبل از فراگیر شدن فرهنگهای بیگانه در جامعه مدنی و بروز تهاجم فرهنگی، آثار آن را مورد بررسی و کنکاش قرار داد. لذا، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر تهاجم فرهنگی در قالب جنگ نرم در سطوح خرد، میانی و کلان فرهنگ انجام گردید. با توجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که تغییرات اساسی در مقیاس وسیع زمانی رخ میدهد که یک نسل جایگزین نسل مسنتر در جمعیت بزرگسال یک جامعه میشود که عواملی مانند مدگرایی، گرایش به فردگرایی مفرط، شیوع بیحجابی و بدحجابی و تحولات فرهنگی و اجتماعی دیگر از طریق ابزارهای جنگ نرم و تهاجم فرهنگی در کنار عدم پاسخگویی مناسب نظام فرهنگی و اجتماعی به این تحولات و تهاجمات از جمله عوامل موجده این پدیده در تأثیرپذیری جوانان و تغییر ارزشها و هنجارهای اصیل دانست. بهبیاندیگر، میتوان استدلال کرد که تهاجم فرهنگی ابتدا در سطح خرد نفوذ میکند و شاید خطرناکترین سطح فرهنگی باشد؛ چراکه با شیوع تغییرات منفی فرهنگی، اثرات آن به سطح بالاتر انتقال پیدا میکند و در صورتی که جلوی آن گرفته نشود، مهار آن در سطوح میانی و کلان فرهنگ بسیار دشوار و در برخی موارد ناممکن خواهد بود. براساس تأثیر تهاجم فرهنگی در سطح میانی میتوان نتیجه گرفت، زمانی که تهاجم فرهنگی در این سطح نفوذ نماید، الگوهای روابط اجتماعی در جامعه با رواج غریزهگرایی همراه میشود و به تدریج موجب گسیختگی روابط اجتماعی و پیوندهای جامعه و به دنبال آن تضعیف همبستگی ملی و ارتباط این جامعه با دولت میشود. در نتیجه چنین کارکردی، فراهم شدن زمینه روانی کشیده شدن افراد و بهویژه جوانان به سوی ناهنجاریهای اجتماعی، روابط ناسالم از طریق شبکههای اجتماعی مجازی و یا واقعی، واقعیتی انکارناپذیر است که میتوان از آن به گسترش روابط و پیوندهای فردی و اجتماعی غیرسالم و خانوادهزدایی نام برد. همچنین، باتوجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که تأثیر تهاجم فرهنگی در سطح کلان، آخرین مرحله میباشد. در این سطح هنجارهای اجتماعی جنبه آمرانه و مطلوب خود را بر جوانان از دست میدهد و آنها نمیتوانند جهت رفتار خود را تعیین کنند. جوانان در چنین شرایطی احساس بیقدرتی، احساس بیهنجاری، احساس بیمعنایی، انزوای اجتماعی، تنفر فرهنگی و تنفر از خود را بروز میدهند. تهاجم فرهنگی در این مرحله بهگونهای است که جوانان را بیش از آنکه متوجه خودشان کند تحت ارشادات دیگران درمیآورد. یعنی به جوانان همواره توصیه میشود که جهت رفتار و کرداری معقول و مطلوب به دیگران بنگرند، در چنین شرایطی است که جوانان ارتباط بنیادی را با خویشتن گم کرده و دچار نوعی بحران هویت میگردند.
درنهایت، با توجه به یافتهها میتوان پیشنهاد داد که از رهیافت رفتارسازی در جامعه استفاده نمود. بهعنوان مثال، در زمینه مدگرایی میتوان اینچنین بیان کرد که جهان پست مدرن، جهان نمادهاست و اگر بتوان نمادها را در جامعه عینی کرد تا حدود زیادی این مسئله حل شده است. لذا، باید بتوان بر اساس ارزشهای جامعه مد تولید کرد. در سطح میانی نیز میتوان توصیه کرد که با توجه به اینکه وجود شبکه روابط سالم به دلیل کنترلی که بر روی افراد اعمال میکند، مانع از درگیری افراد در روابط ناسالم میشود، میتوان با فراهم کردن زمینه فعالیت جوانان در گروههایی با اهداف مثبت و در راستای اهداف دولت مانع از گرایش آنها بهسوی روابط ناسالم شد. یکی از مناسبترین راهها برای ترمیم شکاف نسلها، نزدیک ساختن پندارها و نظرهای پدران و مادران با فرزندان است. به همین دلیل، پدران و مادران باید نیازمندیها، شرایط، جایگاه سنی و دوران رشد فرزندشان را بهدرستی درک کنند. در این صورت، رفتاری متناسب با شرایط فرزندان خود خواهند داشت. این اقدام به آگاهیهای تربیتی از نیازمندیهای اجتماعی فرزندان بستگی دارد. آموزش پدر و مادر برای درک واقعبینانه شرایط جدید، آگاهی از نیازمندیهای فرزندان، رفتار متناسب با شرایط سنی آنان و همدلی و همراهی برای برآوردن نیازهای فرزندان شیوه عملی برای ترمیم شکاف نسلهاست. همچنین، کاهش انزوای ارزشی در نسل جوان و شناخت نیازها و اولویتهای ارزشی آنان و پاسخ مقتضی به آنها و تقویت حس اعتماد، اطمینان و همدلی در آنان و کاستن از ناسازگاریهای احتمالی میان جوانان و نظام اجتماعی، یکی دیگر از راهکارهایی است که در سطح کلان تهاجم فرهنگی میتوان ارایه داد.