اندیشة تأسیس دولت مقتدر مرکزی پس از انقلاب مشروطیت (مطالعة موردی: اندیشه‌های ملک‌الشعراء بهار)

نوع مقاله : علمی - پژوهشی (مسایل سیاسی ایران)

نویسندگان

1 عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد

2 عضو هیات علمی دانشگاه شاهد

چکیده

اندیشة تأسیس دولت مقتدر مرکزی پس از انقلاب مشروطیت


(مطالعة موردی: اندیشه‌های ملک‌الشعراء بهار)


دکتر محسن خلیلی  تاریخ دریافت: 26/10/86


دکتر عباس کشاورز شکری تاریخ پذیرش: 20/01/87


چکیده


محمدتقی بهار، «مالک ملک سخن» نامیده شده است. ادیبی گران‌‌مایه که در دوران معاصر، نمایندة سترگ «نظم قدیم» بود. وی تنها یک ادیب و شاعر نبود بلکه افزون بر پژوهش‌های ادبی، کوشش‌های سیاسی و اجتماعی بسیاری نیز انجام ‌داده است. دوران زندگانی پرفراز و نشیب وی در زمینه‌ای بود که با نام «دوران گذار از سنت به تجدد» شناخته شده است. ملک‌الشعراء نه به عنوان یک اندیشه‌ورز سیاسی، بلکه به منزلة یک کوشش‌گر عرصة سیاست، از نظریة ایجاد دولت مقتدر، حکومت مرکزگرای قدرتمند و «دیکتاتوری غمخوار» که مشت و عدالت را با همدیگر، همسو گردانیده باشد، سخن به میان آورده و از آن هواداری کرده است. نویسنده پیجوی پاسخ به این پرسش است که چرا سخنوری چون ملک‌الشعراء که می‌بایست در نظم و نثر، غنودگی، لطف، مهر، حریر و عطر بیافریند، هنگامی که به سیاست می‌پردازد، از مشت و مقتدای مقتدر، وحدت آهنین، نظم تمرکزگرا، و استقرار ثقل مرکزی سخن می‌گوید؟ گرچه می‌توان از ناهمانندی بدیهی دو عرصة ادبیات و سیاست سخن گفت، ولی نگاه ژرف‌تر نشان می‌دهد که هواداری وی از ایجاد دولت قوی‌شوکت، دستاورد یک زمینة تاریخی است که در آن، آشفتگی ناکرانمند جماعت ایرانی (که از انقلاب ناسازه مشروطیت برمی‌خاست)، ذهن، زبان و قلم وی را متوجه اسطورة میهن‌پرستانه وطن می‌کرد. تلاش وی نه هواداری از فرد و دودمانی ویژه، بلکه پشتیبانی از پایایی ملت و ملیت ایرانی در پویایی‌های اقلیمی و تمدنی ایران‌زمین بود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

The Idea of the Establishment of a Centralistic Authoritarian Government after the Constitutioanl Revolution (case study: the thoughs of Malik al- Shuara Bahar)

نویسندگان [English]

  • Muhsin Khalili 1
  • Abbas Keshavarz Shokri 2

1 Faculty member of Ferdowsi University

2 Faculty member of Shahed University

چکیده [English]

The Idea of the Establishment of a Centralistic Authoritarian Government after the Constitutioanl Revolution


(case study: the thoughs of Malik al- Shuara Bahar)


Dr. Muhsin Khalili


Dr. Abbas Kishavarz Shukri


Muhammad Taqi Bahar is known as the master of the kingdom of speech. He is a great man of letters who truly represents the old poetry. He was not merely a man of letters or poetry, but he made numerous political and social attempts. His fluctuating life-time is termed to be as the transitional period from traditionalism to modernity. Not as a political thinker, but as one striving in the field of politics, Malik al-Shuara has made mention of and has advocated the theory of the establishment of an authoritarian state, a centralistic powerful government and a benevolent dictatorship combining the fist and justice.


The author seeks to respond to the question why an eloquent man of letters – who is supposed to deal with comfort, kindness, affection, silk and perfume in his prose and poetry –begins to talk about fist, authoritarian leader, iron unity, centralistic order, and establishment of a central force while dealing with politics. It is possible to refer to the evident incomparability of the two fields of literature and politics. However, a more profound contemplation indicates that his advocation of an authoritative state is the outcome of historical background in which extreme disorder of Iranian community – originating from the constitutional revolution – provoked his mind, language, and pen towards the patriotic myth of his mother – land. His attempt was not advocation of a particular individual or progeny, but support of the perseverance of Iranian nation and nationality towards territorial and civilizational dynamism of Iranian community.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Malik al-Shuara Bahar
  • autocratic state
  • Riza Shah
  • Constitutional Revolution
  • 1299coup d'etat
دوره 3، شماره 2 - شماره پیاپی 6
سال سوم، پاییز و زمستان 1386
اسفند 1386
صفحه 169-197
  • تاریخ دریافت: 26 دی 1386
  • تاریخ بازنگری: 02 خرداد 1390
  • تاریخ پذیرش: 20 فروردین 1387